پدرخوانده B-۲ و قربانی عصر موشک‌ها؛ تنها مخزن سوخت این بمب‌افکن، به اندازه یک هواپیما است!

خبرآنلاین سه شنبه 04 شهریور 1404 - 18:00
هواپیمای XB-۷۰ والکری شرکت نورث امریکن، شگفتی دوران جنگ سرد بود که به عنوان سریع‌ترین و بلندپروازترین بمب‌افکن جهان طراحی شده و قادر بود به سرعت ۳۷۰۵ کیلومتر بر ساعت در ارتفاع ۷۰,۰۰۰ پایی دست یابد.

تینا مزدکی_ این بمب‌افکن عظیم، شاهکاری در دنیای فناوری محسوب می‌شد؛ با این حال، توسعه آن با آغاز «عصر موشک‌ها» همزمان شد. ظهور موشک‌های بالستیک قاره‌پیما (ICBM) و موشک‌های بالستیک پرتاب‌شونده از زیردریایی (SLBM)، نیاز به یک بمب‌افکن نفوذی با سرعت و ارتفاع بالا را، پیش از آنکه بتواند وارد خدمت شود، به کلی منسوخ کرد. پس از ساخت تنها دو نمونه اولیه، این برنامه بلندپروازانه لغو شد و والکری را به عنوان یک افسانه تاریخی باقی گذاشت.

از سرعت ۳۷۰۵ کیلومتر بر ساعت تا ناکامی

در اواخر دهه ۱۹۵۰، به نظر می‌رسید که هواپیمای XB-۷۰ والکری شرکت نورث امریکن، مستقیماً از صفحات یک کتاب کمیک علمی-تخیلی بیرون آمده است. قرار بود XB-۷۰ با طراحی زاویه‌دار، شش موتور مجهز به پس‌سوز و جدیدترین سیستم‌های هدف‌گیری، ناوبری و جنگ الکترونیک، به بزرگ‌ترین، سریع‌ترین و بلندپروازترین بمب‌افکن تاریخ تبدیل شود اما هرگز این سرنوشت محقق نشد. XB-۷۰ نیز، مانند هواپیمای مشهور SR-۷۱ بلک‌برد آمریکا و رهگیر از رده خارج‌شده YF-۱۲، قصد داشت هر دو ویژگی سرعت و ارتفاع را به سبک کلاسیک آمریکایی، با صرف بودجه‌های عظیم، ارائه دهد.اگر فناوری ساخت والکری که در آستانه عصر موشک‌ها متولد شد، تنها ده سال زودتر در دسترس بود، شاید به بازدارنده هسته‌ای اصلی آمریکا تبدیل می‌شد. اما زمان برای هیچ انسان یا ماشینی منتظر نمی‌ماند و والکری نیز از این قاعده مستثنی نبود.

برنامه‌ای که در نهایت قرار بود بمب‌افکن مافوق صوت B-۷۰ را برای نیروی هوایی تولید کند، در اواسط دهه ۱۹۵۰ و به لطف پیشرفت‌های سریع در علم پرواز مافوق صوت آغاز شد. XB-۷۰ به عنوان جایگزینی برای بمب‌افکن B-۵۲ استراتوفورترس که در آن زمان کاملاً جدید بود، در نظر گرفته شده بود؛ بمب‌افکنی که با وجود داشتن برد و ظرفیت حمل محموله فوق‌العاده، در زمان ورود به خدمت در سال ۱۹۵۵، در برابر جنگنده‌های رهگیر شوروی آسیب‌پذیر بود. اکنون، تقریباً هفتاد سال بعد، XB-۷۰ تنها یکی از بمب‌افکن‌های بسیاری است که موفق به کنار زدن B-۵۲ استراتوفورترس آمریکا نشده‌اند.

پدرخوانده B-۲ و قربانی عصر موشک‌ها؛ تنها مخزن سوخت این بمب‌افکن، به اندازه یک هواپیما است!

در آن زمان، تهدیدات اصلی که یک بمب‌افکن در طول مأموریت با آن مواجه بود، جنگنده‌های رهگیر و توپ‌های ضدهوایی بودند که هر دو را می‌توانست با پرواز در ارتفاعی بالاتر از دسترس و سرعتی بیشتر از توان شلیکشان، خنثی کند. این رویکرد، اگرچه در تئوری ساده بود، اما چالش‌های مهندسی فوق‌العاده‌ای ایجاد کرد که به ساخت برخی از عجیب‌ترین، پویاترین و توانمندترین هواپیماهایی که تاکنون به پرواز درآمده‌اند، منجر شد. طرح‌های اولیه برای XB-۷۰ بر اساس آنچه مهندسان «مفهوم نیروی محض» می‌نامیدند، شکل گرفته بود؛ طرحی که نیازمند حمل مقدار بسیار زیادی سوخت برای یک پرواز طولانی‌مدت زیرصوت به داخل خاک شوروی و طراحی آیرودینامیکی بهینه شده برای عملکرد بالا در یک «گریز» نسبتاً کوتاه در حریم هوایی دشمن بود.

این رویکرد به طرح‌های مفهومی بسیار بزرگی منجر شد که از مخازن سوخت خارجی بهره می‌بردند که پس از تخلیه، جدا می‌شدند. این «مخازن سوخت سَرِ بال» شاید یک‌بار مصرف بودند، اما نه کوچک بودند و نه ارزان. همانطور که در یک گزارش کنگره در سال ۱۹۶۰ اشاره شد، هر مخزن سوخت سَرِ بال ۸۷٬۰۰۰ کیلوگرمی تقریباً هم‌اندازه بمب‌افکن دوربرد B-۴۷ استراتوجت آمریکا بود. هنگامی که این طرح به ژنرال افسانه‌ای نیروی هوایی، کرتیس لیمی، کسی که پشت حملات بمب‌افکن‌های B-۲۹ آمریکا در جبهه اقیانوس آرام در جنگ جهانی دوم بود، ارائه شد، او این بمب‌افکن ۳۴۰٬۰۰۰ کیلوگرم  را صراحتاً رد کرد. او گفت: «این یک هواپیما نیست، این یک آرایش پروازی سه‌فروندی است.»

پس از آن تیم نورث امریکن به مقاله‌ای روی آوردند که توسط آلفرد جی. اگرز و کلارنس سیورستون از کمیته ملی مشورتی هوانوردی منتشر شده بود. این سند با عنوان «پیکربندی‌های هواپیما با نسبت بالای برآ (lift) به پسا (drag) در سرعت‌های مافوق صوت بالا» توضیح می‌داد که هواپیماهایی که از دماغه تا دم برای یک شرایط پروازی واحد طراحی شده‌اند، می‌توانند به طور چشمگیری عملکرد بهتری نسبت به آنهایی داشته باشند که برای مصالحه بین پرواز با سرعت بالا و پایین طراحی شده‌اند. در واقع، این مقاله ثابت می‌کرد که طراحی‌های هواپیما، ورودی هوا و موتور که برای حفظ سرعت‌های مافوق صوت بالا در نظر گرفته شده‌اند، می‌توانند صرفه اقتصادی سوختی قابل مقایسه‌ای با طراحی‌های مخصوص عملیات زیرصوت داشته باشند. به عبارت دیگر، این مقاله نتیجه شگفت‌انگیزی را ارائه داد: والکری می‌توانست با اتخاذ یک طراحی ویژه سرعت بالا و سپس، به اصطلاح، تخته‌گاز راندن، نیاز خود به سوخت را به میزان قابل توجهی کاهش دهد.

تولد XB-۷۰ والکری

نورث امریکن با پیشنهادی برای یک بمب‌افکن بازگشت که از اساس برای پرواز در عمده مأموریت‌هایش با سرعت ۳۷۰۵ کیلومتر بر ساعت و در ارتفاع ۷۰,۰۰۰ پایی (اگرچه برخی منابع ادعا می‌کنند ۸۰,۰۰۰ پا) طراحی شده بود. برای دستیابی و حفظ این سرعت‌های بالا، XB-۷۰ آن‌ها در واقع طوری طراحی شده بود که بر روی موج شوکی که در سرعت‌های مافوق صوت تولید می‌کرد «سوار» شود. این کار با استفاده از یک بال دلتا، بدنه‌ای با سطوح تخت و یک ورودی هوای مثلثی بزرگ در زیر شکم آن، که بسیار جلوتر از موتورهای بمب‌افکن قرار داشت، انجام می‌شد.

این ورودی هوای زاویه‌دار به طراحان نورث امریکن اجازه می‌داد تا به طور عمدی فشار بالایی را که توسط موج شوک ایجاد می‌شد، در زیر بال‌ها متمرکز کنند. به عبارت دیگر، XB-۷۰ با سرعت ماخ ۳ بر روی موج شوکی که خودش ایجاد می‌کرد، موج‌سواری می‌کرد.

با وجود ظاهر آینده‌نگرانه‌اش، این XB-۷۰ والکری جدید از نظر ابعاد، تفاوت چندانی با B-۵۲ که قصد جایگزینی آن را داشت، نداشت؛ حداقل در مقایسه با هیولای ۷۵۰,۰۰۰ پوندی که در ابتدا پیشنهاد شده بود. این هواپیما با طول ۵۶ متر در مقابل حدود ۴۹ متر B-۵۲، بلندتر بود و با عرض بال تنها ۳۲ متر در مقابل ۵۶ متر B-۵۲، بسیار باریک‌تر بود. این هواپیما دارای یک محفظه بمب به طول نزدیک به ۹ متر بود که به اندازه‌ای بزرگ بود تا هرگونه سلاح هسته‌ای یا متعارف موجود در زرادخانه را در خود جای دهد و به گونه‌ای تبلیغ می‌شد که قابل انطباق با مجموعه‌های اقدامات متقابل الکترونیکی ویژه (ECM) یا غلاف‌های شناسایی باشد تا این بمب‌افکن پرسرعت بتواند در نقش‌های غیرجنگی نیز خدمت کند.

این بمب‌افکن توسط شش موتور توربوجت پس‌سوز جنرال الکتریک YJ۹۳-GE-۳ تأمین نیرو می‌شد که هر کدام با پس‌سوز روشن، ۱۳,۶۰۰ کیلوگرم نیروی رانش تولید می‌کردند، هرچند که در عمل این موتورها نزدیک به ۱۳,۱۵۰ کیلوگرم نیرو تولید می‌کردند. حتی اگر کمی در مورد توانشان اغراق شده بود، باز هم مجموع نیروی رانش به بیش از ۷۸٬۹۲۴ کیلوگرم می‌رسید که تقریباً سه برابر بمب‌افکن کاملاً جدید آن زمان، B-۵۸ هاستلر، بود که به سرعت دوبرابر سرعت صوت پرواز می‌کرد. این موتورها در خط مرکزی زیر بدنه هواپیما قرار گرفته بودند و نمایی از عقب به آن می‌دادند که اکنون تقریباً یادآور یک استار دسترویر امپراتوری از مجموعه جنگ ستارگان است، با وجود اینکه حدود سی سال زودتر ساخته شده بود.

پدرخوانده B-۲ و قربانی عصر موشک‌ها؛ تنها مخزن سوخت این بمب‌افکن، به اندازه یک هواپیما است!

XB-۷۰ توسط یک خدمه چهار نفره شامل یک خلبان (و فرمانده هواپیما)، کمک‌خلبان، افسر بمب و ناوبری، و افسر سیستم‌های دفاعی اداره می‌شد. به طور باورنکردنی، کابین به گونه‌ای طراحی شده بود که هر یک از اعضای خدمه دارای یک «صندلی پرتاب کپسولی» باشند که دور آن‌ها بسته می‌شد تا اکسیژن تحت فشار را برای فرود از ارتفاع ۷۰,۰۰۰ پایی فراهم کند. این رویکرد بی‌سابقه نبود، زیرا یک کپسول پرتاب مشابه قبلاً برای B-۵۸ طراحی شده بود. اگر صندلی کپسولی در آب فرود می‌آمد، مانند یک قایق عمل می‌کرد و حتی مجهز به رادیو و تجهیزات ماهیگیری بود.

اسناد نشان می‌دهند که هواپیما ۴۵ پوند تجهیزات بقا، شامل لباس‌های مخصوص هوای سرد، یک تفنگ شکاری، و جیره یک هفته‌ای برای هر یک از اعضای خدمه نیز حمل می‌کرد، هرچند مشخص نیست که این تجهیزات در کپسول صندلی پرتاب ذخیره می‌شد یا خیر. این سیستم شامل امکانی بود که خلبان می‌توانست در یک کپسول مهر و موم شده با هواپیما بماند در حالی که سایر اعضای خدمه به بیرون پرتاب می‌شدند. این به او اجازه می‌داد تا اطمینان حاصل کند که بمب‌افکن آسیب‌دیده قبل از سقوط، به مناطق مسکونی یا نیروهای آمریکایی نزدیک برخورد نمی‌کند.

بدنه و در واقع بیشتر سطوح خارجی هواپیما، همگی با استفاده از یک رویکرد ساخت «ساندویچی» با لایه‌ای لانه زنبوری از جنس فولاد ضدزنگ ساخته شده بودند که استحکام زیاد و وزن کمی را فراهم می‌کرد. در گزارشی که توسط رئیس‌جمهور آینده، لیندون بی. جانسون و سایر اعضای کمیته فرعی آمادگی سنا نوشته شده بود، از نورث امریکن به دلیل بهره‌گیری از درس‌های آموخته‌شده در توسعه برنامه‌هایی مانند موشک کروز مافوق صوت قاره‌پیمای SM-۶۴ ناواهو و البته هواپیمای تحقیقاتی هایپرسونیک X-۱۵ در روش‌های ساختشان، تقدیر شده بود. هرجا که ممکن بود، از آلیاژهای تیتانیوم با استحکام بالا برای کاهش بیشتر وزن استفاده می‌شد.

مواد به کار رفته در ساخت والکری به طور خاص به دلیل توانایی‌شان در مدیریت گرمای بالای پرواز با سرعت ماخ ۳ انتخاب شده بودند؛ سرعتی بسیار فراتر از آنچه که به عنوان «سد حرارتی» برای هواپیماهایی که از آلومینیوم در ساخت بدنه‌شان استفاده می‌کردند، شناخته می‌شد. در نتیجه، جنگنده‌های مبتنی بر آلومینیوم مانند بسیاری از جنگنده‌های مورد استفاده شوروی، نمی‌توانستند برای پر کردن این شکاف سرعتی ارتقا یابند و باید پرنده‌های کاملاً جدیدی طراحی می‌شدند.

بال دلتای بزرگ والکری با کاناردهای پیشین، که در برخی منابع به عنوان پایدارکننده‌های افقی از آنها یاد شده، جفت شده بود. این کاناردها نیروی برآ را در جلوی مرکز ثقل هواپیما ایجاد می‌کردند و امکان کنترل بهتر تریم و کاهش پسا در سرعت‌های مافوق صوت بالا را فراهم می‌کردند. خود کاناردها دارای فلپ بودند که همراه با استفاده از الوون‌های هواپیما (Elevon) به عنوان فلپ و بال دلتای بزرگ، سرعت‌های پایین‌تری را در هنگام برخاست و فرود، نسبت به آنچه با چنین طرحی ممکن بود، امکان‌پذیر می‌ساخت. نیروی ثانویه برای زیرسیستم‌های داخلی والکری، بسیار سبک و کارآمد توصیف می‌شد و گفته می‌شد که می‌تواند «معادل اسب بخار یک موتور V-۸ مدرن را در یک سوم حجم و دو سوم وزن» فراهم کند.

پدرخوانده B-۲ و قربانی عصر موشک‌ها؛ تنها مخزن سوخت این بمب‌افکن، به اندازه یک هواپیما است!

با وجود تمرکز طراحی بر سرعت‌های بالا، بیرونی‌ترین بخش‌های بال‌های آن، یا پنل‌های بیرونی بال، در واقع لولایی بودند تا پرواز زیرصوت و مافوق صوت بهبود یابد. این پنل‌ها در هنگام برخاست و پرواز با سرعت پایین، صاف قرار می‌گرفتند و به طور مؤثر سطح بال را افزایش داده و نسبت برآ به پسای هواپیما را بهبود می‌بخشیدند. هنگامی که والکری با سرعت مافوق صوت پرواز می‌کرد، نوک بال‌ها به سمت پایین زاویه می‌گرفتند تا سطح بال در پشت مرکز ثقل بمب‌افکن کاهش یابد (کاهش پسای تریم) و پایداری جهتی در سرعت‌های بالا افزایش یابد.

فشار کابین با استفاده از فشار عظیم هوایی که در طول پرواز مافوق صوت به ورودی هوا می‌ریخت، تأمین می‌شد و یک کمپرسور متصل به موتور در صورت نیاز برای حفظ حس راحتی معادل ارتفاع ۸,۰۰۰ پایی از سطح دریا در داخل کابین، کمک می‌کرد. این کابین تحت فشار، آنچه را که نیروی هوایی به آن «محیط پروازی تی‌شرتی» می‌گفت، ایجاد می‌کرد که نه تنها پروازهای طولانی‌مدت را راحت‌تر می‌کرد، بلکه نیاز به لباس‌های فشار ویژه مانند آنچه خلبانان SR-۷۱ و U-۲ می‌پوشیدند را نیز از بین می‌برد. صرف‌نظر کردن از این مرحله زمان‌بر پوشیدن لباس، امکان زمان واکنش سریع‌تری را در صورت وقوع یک جنگ هسته‌ای فراهم می‌کرد.

والکری از یک سیستم بمباران و ناوبری توسعه‌یافته توسط IBM بهره می‌برد که ناوبری اینرسیایی (Inertial Navigation System - INS) مبتنی بر ژیروسکوپ را با ردیابی خودکار ستاره‌ها ترکیب می‌کرد تا به طور مداوم اطلاعات به‌روز در مورد زمان و فاصله تا هدف را ارائه دهد. یک سیستم رادار جستجو با چنان وضوح بالایی در نظر گرفته شده بود که تصویربرداری آن با «گرفتن یک عکس» مقایسه می‌شد و افسر سیستم‌های دفاعی هواپیما قادر به ایجاد اختلال در فرکانس‌های رادار و همچنین استفاده از اقدامات متقابل متعارف مانند فلر و چف بود.

روی کاغذ، XB-۷۰ ارتفاع و سرعت لازم برای شکست دادن پدافندهای شوروی، ظرفیت حمل محموله برای حمل قدرتمندترین سلاح‌های آمریکا، و صرفه اقتصادی سوخت برای پرواز بیش از ۶,۰۰۰ مایل بدون سوخت‌گیری را فراهم می‌کرد. در عصر سرعت و ارتفاع، والکری فرمانروای مطلق بود. اما متأسفانه برای این طرح پیشرو، جهان به سرعت در اطراف آن در حال تغییر بود.

XB-۷۰: طرحی پیشرو که مسیر را اشتباه رفت

از بسیاری جهات، XB-۷۰ وعده می‌داد که پیشرفته‌ترین و توانمندترین بمب‌افکن ساخته‌شده تا آن زمان باشد، اما در زمانی ظهور کرد که آینده خود بمب‌افکن‌ها در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. در سال ۱۹۵۹، موشک SM-۶۵ اطلس، اولین موشک بالستیک قاره‌پیمای (ICBM) عملیاتی آمریکا، وارد خدمت شد. در همان سال، آزمایش بر روی موشک UGM-۲۷ پولاریس، اولین موشک بالستیک پرتاب‌شونده از زیردریایی (SLBM) آمریکا، آغاز شد. این سیستم‌های تسلیحاتی جدید، رویکرد آمریکا به تحویل تسلیحات هسته‌ای به اهداف دوردست را متحول کردند. دیگر نه نیازی به به خطر انداختن جان خدمه بمب‌افکن‌ها بود و نه سرمایه‌گذاری سنگین در طرح‌های جدید بمب‌افکن در آستانه آنچه بسیاری «عصر موشک‌ها» می‌پنداشتند، منطقی به نظر می‌رسید.

در تاریخ ۳ دسامبر ۱۹۵۹ وزیر دفاع تازه‌منصوب، توماس گیتس، یک روز پس از به دست گرفتن سمت برنامه XB-۷۰ را به یک نمونه اولیه قابل پرواز، بدون هیچ‌کدام از زیرسیستم‌های نظامی مورد نیاز برای خدمت به عنوان یک بمب‌افکن، کاهش داد. با وجود این تصمیم، در سال ۱۹۶۰ و دوباره در سال ۱۹۶۱، بودجه‌هایی به این برنامه تزریق شد. در سال ۱۹۶۰، سناتورهای وقت، جان اف. کندی و لیندون بی. جانسون، هر دو اندکی پیش از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری آن سال در برابر معاون رئیس‌جمهور وقت، ریچارد نیکسون و هنری کابوت لاج جونیور، بیانیه‌هایی در حمایت از این برنامه صادر کردند. جانسون حتی بر یک استدلال ۶۰ صفحه‌ای به نفع XB-۷۰ از سوی کمیته فرعی تحقیقات آمادگی نظارت کرد و نامه‌ای یک‌صفحه‌ای در ابتدای گزارش نوشت و خواستار بازگرداندن آن به عنوان یک سیستم تسلیحاتی نظامی شد. به عنوان یک طنز تاریخی، جانسون «منسوخ شدن» B-۵۲ را به عنوان دلیلی برای ادامه برنامه ذکر می‌کند (اکنون انتظار می‌رود B-۵۲ تا پس از دهه ۲۰۴۰ در خدمت باقی بماند).

پدرخوانده B-۲ و قربانی عصر موشک‌ها؛ تنها مخزن سوخت این بمب‌افکن، به اندازه یک هواپیما است!

اما طولی نکشید که هر دو سیاستمدار نظر خود را تغییر دادند. تنها یک سال بعد، در سال ۱۹۶۱، رئیس‌جمهور تازه‌انتخاب‌شده، کندی، تبر نهایی را بر پیکر XB-۷۰ فرود آورد. این برنامه برای هشت سال دیگر به عنوان یک پروژه نمایش فناوری به حیات خود ادامه داد که دو هواپیمای نمونه اولیه با نام XB-۷۰A را به میدان آورد. یک نمونه اولیه پس از برخورد با یک جنگنده F-۱۰۴ استارفایتر در حین یک عکاسی هوایی در سال ۱۹۶۶ از بین رفت و دیگری خانه‌ای دائمی در موزه ملی نیروی هوایی ایالات متحده در پایگاه هوایی رایت-پترسون پیدا کرد.

اما این هنوز پایان کار XB-۷۰ والکری نبود. نیروی هوایی و نورث امریکن به ارائه پیشنهادهایی برای استفاده از این پرنده در طیف وسیعی از مشاغل ادامه دادند، از جمله پرتاب و بازیابی فضاپیماها در حین پرواز، خدمت به عنوان یک سوخت‌رسان مافوق صوت، یک هواپیمای حمل و نقل پرسنل مافوق صوت و حتی یک سکوی پرتاب ICBM. با این حال، هیچ‌کدام از این تلاش‌ها برای بازگرداندن این برنامه گران‌قیمت از روی کاغذ به تولید واقعی، کافی نبود.

طولی نکشید که بمب‌افکن‌ها دوباره مد شدند، ابتدا به این دلیل که پس از پرتاب می‌توان آنها را بازگرداند و این ویژگی آنها را به یک گزینه واکنش سریع خوب برای هشدارهای اولیه در مورد یک تهدید هسته‌ای بالقوه تبدیل می‌کرد. با گذشت زمان، مزایای پرنده‌های سرنشین‌دار همراه با ظهور فناوری پنهان‌کاری، بمب‌افکن‌های استراتژیک را دوباره به صدر هرم استراتژی هسته‌ای آمریکا بازگرداند. اما با پنهان‌کاری، تمرکز بر سرعت و ارتفاع کاهش یافت و قابلیت‌های فوق‌العاده جدید XB-۷۰ والکری برای همیشه به زباله‌دان تاریخ سپرده شد.

امروزه، با افزایش تمرکز ایالات متحده و سایر کشورها بر پرواز هایپرسونیک، به نظر می‌رسد که شاهد ظهور مجدد هواپیماهایی خواهیم بود که قادر به پرواز با چنین سرعت‌های سرسام‌آوری هستند. اگر چنین شود، شاید هنوز هم شاهد تجلی برخی از درس‌های آموخته‌شده از برنامه XB-۷۰ در پلتفرم‌های بمب‌افکن‌های آینده باشیم. اما خود والکری برای همیشه یک در اعماق پنتاگون بایگانی شده است.

منبع: nationalsecurityjournal

۲۲۷۳۲۳

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.