وینیسیوس جونیور در هفته دوم لالیگا و در جریان پیروزی رئال مادرید مقابل رئال اوویدو در ورزشگاه کارلوس تارتیره، توجهات را به خود جلب کرد. این بازیکن برزیلی که ابتدا روی نیمکت بود، در دقیقه ۶۳ به جای رودریگو به میدان آمد و طوفانی سفید را به راه انداخت؛ هم در بازی (تغییر نتیجه از ۰-۱ به ۰-۳) و هم در ایجاد تنش در زمین و روی سکوها.
وینیسیوس حتی در جشن گل، بیش از مهاجم فرانسوی تیم جلب توجه کرد. او پس از گلی که به ثمر رساند، ژستی خشمگین و جنجالی به سمت ریکاردو دی بورگوس، داور بازی، نشان داد که دوربینهای «موویستار پلاس» آن را ثبت کردند. امباپه در نهایت دستش را جلوی دهان این بازیکن برزیلی گذاشت تا او را آرام کند. پس از آن، وینیسیوس با انگشتان دستش علامت «به دسته دوم» را به سمت سکوهای ورزشگاه کارلوس تارتیره نشان داد که در طول بازی بارها او را هو کرده و حتی با توهینهایی مثل «احمق، احمق» خطابش کرده بودند.
در میانه این جنجال، تیبو کورتوا، دروازهبان بلژیکی و کاپیتان چهارم رئال مادرید، پیامی جالب در شبکههای اجتماعی منتشر کرد: «پیروزی بزرگ برای ادامه رشد و پیشرفت تیمی در زمینی بسیار دشوار که شایسته حضور در دسته اول است.»
کورتوا همچنین در پایان بازی به خبرنگاران گفت: «در حمله میتوانستیم بازی را زودتر تمام کنیم. با نتیجه ۰-۱، حریف یک ضربه به تیرک زد. ما بسیار جدی دفاع کردیم و فشار خوبی آوردیم. این روشی است که با آن پیروزیهای زیادی به دست خواهیم آورد. در حمله ۱۰ شوت به سمت دروازه داشتیم و ۳ گل زدیم که این هم مهم است. مربی از ما میخواهد از ابتدا با هوشیاری و فشار رو به جلو بازی کنیم. برای حریفان خروج از این فشار بسیار سخت است. امروز این کار را به خوبی انجام دادیم و مهم بود که همه به عقب برگردند تا جلوی ضدحملات را بگیریم. این همان مسیری است که باید ادامه دهیم.»
کورتوا درباره خودش گفت: «من حالم خوب است. مقابل اوساسونا کار زیادی نداشتم. مربی از من میخواهد خیلی جلو باشم، به همین دلیل زیاد میدوم. باید همراه تیم باشم و گاهی در میانه میدان تمرکزم را حفظ میکنم. این بازی برای ثبت کلینشیت بود.»
او درباره استقبال هواداران افزود: «استقبال خیلی خوب بود. مدت زیادی بود که اینجا بازی نکرده بودیم، مقابل تیمی با هواداران پرشور. برای آنها این بازی خیلی مهم است. افراد زیادی هستند که رئال مادرید را دوست دارند. سعی کردم تا جایی که میتوانم توقف کنم و با هواداران باشم. در هتل، پدر و فرزندی با پیراهن من بودند و هرچند عجله داشتم برای ناهار، به سمتشان رفتم. این جزئیات کوچک برای من هزینهای ندارد، اما شاید بخشی از زندگی آنها را شاد کند.»