به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، ویدیویی از یک زن بلاگر ایرانی در فضای مجازی دیده شده است که با لحنی تاسف بار، یکی از ابیات فردوسی بزرگ را می خواند و با ادبیاتی سخیف، اقدام به تفسیر آن می کند. ادبیاتی که از یک ایرانی، در برابر کتابی که 30 سال برای نگارش آن رنج کشیده شده است تا زبان پارسی؛ در جهان زنده بماند مورد ناراحتی ایرانیان شده است.
در روزهایی که خبر آمده است که به هر خانواده، به صورت رایگان دو جلد شاهنامه فردوسی اهدا می کند؛ دیدن این ویدیو، باید مسئولان امر را به فکر وادارد که کجای راه را اشتباه رفته اند که اکنون شاهد این رفتارهای زننده هستیم.
دکتر محمد رسولی، شاهنامه پژوه و تاریخدان و حقوقدان و مدیر موسسه مطالعاتی و فرهنگی بزرگمهر حکیم در گفت و گو با رکنا گفت: یک زنی که کم سوادی او از شیوه گفتار و رفتار و کردارش آشکار و سوادی و بی اطلاعی آشکار است و از تربیت صحیح نابرخوردار و کژراهه رفتن و کج کرداری به حکیم بزرگ جهان شیعه و بلکه جهان بشریت یعنی حضرت ابوالقاسم فردوسی قدس الله و نفس زکیه، اهانت می کند؛ در واقع به ملت بزرگ ایران اهانت می کرد و مرتکب جرم گشت.
محمد رسولی در ادامه افزود: جا دارد دادستان به عنوان مدعی العموم و برای تسکین قلب آحاد مردم ایران با این شخص برخورد کند و ضمن صدور قرار بازداشت او، وی را تحت تعقیب کیفری قرار دهد. شاهنامه پژوهان بزرگ و دانشمندان ده ها سال روی بیت های ازجمند شاهنامه کار می کنند تا در یابند در هر بیت چه نکات کشف نشده علمی، حکمی، تاریخی، علمی، فقهی، دینی، اجتماعی و... وجود دارد. از جمله همین بیت مهمی که این زن ایران ستیز و ضد میهن، آن را تمسخر می کند و به این اکتفا نکرده، به وسیله این بیت فردوسی بزرگ را مورد اهانت قرار می دهد.
این شاهنامه پژوه تاکید کرد: بیت بسیار مهمی که این استهزا کننده حتی خوانش صحیح آن را بلد نیست از ابیات مهمی ست که مهم ترین کشف بشر را بیان می کند. کشفی که پس از آن بشریت وارد مرحله تمدن شد. آن کشف شیوه نگهداری آتش بود. این بیت پر حکمت و پر برکت سبب کشف خیلی از ناشناخته های تاریخ شده است. دانشمندان روی این بیت خیلی پژوهش کرده اند. بنده کمترین، پس از 20 سال شاهنامه پژوهی شبانه روزی (به روش علمی و دانشگاهی) نظری راجع به این بیت دادم و آن را در یک برنامه تلوزیونی که از سراسر جهان پخش شد ارائه دادم. پس از آن از چندین دانشگاه معتبر جهانی ، از جمله دانشگاه استند فورود تماس و ضمن تایید نظریه بنده خواستار همکاری در تداوم پژوهش روی این بیت کردند.خلاصه نظریه بنده این بود که اینجا اشاره به نفت روان روی زمین دارد. و... غرض اینکه چنین موضوع مهم و علمی و ارزشمند را چطور یک آدم کم مایه و بلکه بی مایه علمی لازم به خود جرات می دهد مورد ریشخند قرار دهد؟
مدیر موسسه مطالعاتی و فرهنگی بزرگمهر حکیم تاکید کرد: در این هنگامه حساس تاریخ که موجودیت ایران از سوی بیگانگان در معرض خطر و آسیب است، اشخاصی که چنین داشته های ملی را که سبب اتحاد و انسجام و خودباوری ملی می شود به تمسخر می گیرند، باید مورد تعقیب و تادیب قانونی شدید قرار داد.
وی در پایان گفت: گر چه ممکن است فرد خاطی از احساس کمبود شخصیتی و به قصد جلب توجه، راه توهین به مقدسات ملت را برگزیده و برخورد با وی و پاسخ دادن به او سبب اشتهار سیاه بیشترش شود، ولی با این وجود باید دستگاه امنیتی و قضایی بی سر و صدا و بدون مماشات بر اساس وظیفه ذاتی قانونی خود، وی را به اشد مجازات قانونی برسانند.
او در ادامه به این موضوع که به تازگی یکی در رسانه رسمی گفته «رستم از نظر نژادی دو رگه ی ایرانی و یمنی بوده است» اشاره کرد و گفت: این سخن از نظر تاریخی و شاهنامه شناختی، نادرست است.
وی تاکید کرد: در رد این سخن بی اساس بسیار می توان گفت. برای پاسخ تفصیلی باید به ناچار وارد بحث های تخصصی شاهنامه شناسی و تاریخ عهد کهن( یعنی تاریخ قبل از باستان !) شد. اما اگر آن راه را برویم برای خواننده و مخاطب ارجمند، بحث تخصصی و شاید از حوصله خواننده عادی خارج و نیز سبب تطویل بی جهت کلام شود.
محمد رسولی افزود: از این رو کوشش می شود به سادگی و خلاصه رد این ادعای سست انجام شود. نخست اینکه باید دانست، اساسا نام ها و جای ها که در متون مربوط به عهد کهن و دورانی که اصطلاحا از آن به عنوان« دوران اساطیری نام برده می شود، نام ها و جای های امروزین نیست.
این شاهنامه پژوه و تاریخدان اضافه کرد: این امر چنان برای دیرینه شناسان و شاهنامه پژوهان بدیهی است که گاهی سال ها بر سر یافتن منظور از نام یک منطقه بحث و بررسی و تحقیق می شود. اگر موضوع چنین ساده بود که دانشمندان شاهنامه شناس این همه زحمت برای کشف محل های جغرافیایی بیان شده در شاهنامه متحمل نمی شدند!
او همچنین افزود: برای مثال در شاهنامه از «مازندران» نام برده شده است. آنگاه استادان بزرگ شاهنامه شناس برای دانستن محل «مازندران شاهنامه» سال ها تلاش کرده و مقاله ها و کتاب ها در این باره نوشته اند که گاهی نتیجه تحقیقات چند ساله آنان با یکدیگر متفاوت هم هست. اگر موضوع چنین بود که هر کس می داند امروز مازندران استانی در مجاورت تهران است.
وی تاکید کرد: یمن نیز یکی از آن نام های مکانی در شاهنامه است که بر سر آن بحث بسیار است و پژوهشگران و شاهنامه شناسان در این باره بسیار کوشیده اند. به ویژه که نام یمن در کنار « هاماوران» آمده است که موضوع را پیچیده تر می کند. آنچه مسلم است، یمن شاهنامه هر کجا که بوده، جایی که امروز به عنوان کشور یمن می شناسیم نبوده است.
محمد رسولی افزود: حتی برخی از دانشمندان شاهنامه پژوه، بر این رفته اند که یمن به آن عهد دور دست نام یکی از جهات چهارگانه( شمال، جنوب، شرق، غرب) بوده و به نظر می رسد معنای جنوب دهد. بی گمان و بدون دو دلی باید گفت « یمن امروزی که در جنوب غربی شبه جزیره ی عربستان واقع شده با یمن نام برده شده در شاهنامه متفاوت است». باید توجه کرد نام اشخاص نیز در شاهنامه چنین وضعی دارد. آن گونه که نام ها در شاهنامه بیان می شود در زمان حیات و زندگی قهرمانان گونه ای دیگر تلفظ می شده است.
این شاهنامه پژوه و تاریخدان افزود: برخی پژوهش ها یمن شاهنامه را جایی در شرق مازندران (که حالا خود این مازندران کجا بوده، داستان جداگانه ی مفصلی دارد) بیان کرده اند. اما نظریه ی اقوی در خصوص محل یمن، جایی در درون « ایران» و منطقه ای در لرستان و خوزستان است. بنده ی کمترین نیز به دلایلی با این رای موافق هستم.
مدیر موسسه مطالعاتی و فرهنگی بزرگمهر حکیم تاکید کرد: اگر پژوهشگر به درستی ابیات مربوط به دوران جمشید (پادشاه زنجیره پیشدادی) را بخواند که او خودرایی و خودکامگی پیشه می کند و لذا بزرگان ایران از وی روی گردان شده و به ناچار به فکر می افتند یکی دیگر از « بزرگان ایران» را به شاهی برگزینند، در می یابد که ایرانیان از بین تبار ایرانی به دنبال انتخاب شاهی برای خود هستند! «سوران ایران همه شاه جوی / نهادند یکسر بضحاک روی !»
وی تاکید کرد: کدام عقل سلیمی می پذیرد که بزرگان ایران جمع شوند و بروند یک بیگانه را برای شاهی خود بیاورند ؟! جالب است بدانیم این کشوری که امروزه یمن نام دارد در گذشته های نه چندان دور اصلا اسمش یمن نبود! بلکه با تلفظ حرف اول آن با ضمه به یمن عربستان نامیده میشد که چون این قسمت از آن سرزمین دارای بارش های خوبی بود معنای« عربستان خوشبخت » می داد! و این یمن در دوران باستان ( یعنی چند هزار سال پس از دوران رستم ) در دوران حکومت هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بخشی از بخش های زیر حاکمیت «شاهنشاهی ایران» بود. چنانکه نام برخی از فرمانداران ایرانی آن را در دوران ساسانی می توان در تاریخ پیدا کرد و از جمله «باذان» بود که از سوی خسرو پرویز بر یمن حکومت و آنجا را اداره می کرد.
رسولی در ادامه گفت: این کاش کارشناس صدا و سیما به این قسمت تاریخ و گستره ی دولت شاهنشاهی ایران در آن روزگار اشاره می کرد و می کوشید از این طریق « پیوند یمن را به ایران» یاد آور شود. باری رستم که: جهان افرین تا جهان افرید / سواری چو رستم نیامد پدید.
ایرانی یگانه و از پاکزادگان روزگار و ذوب شده در عشق به ایران و زندگانی کرده در راه ایران و جان داده در راه ایران، از پدر و مادری ایرانی و نژاده پای به هستی نهاد. سخن نابجا و اشتباه مهمان آن رسانه ، بد سلیقگی است.