مرضیه دارابی - سه روز مانده به روز ملی کشتی؛ چند روز گذشته از رونمایی کتاب زندگیاش؛ شاگرد ننه بیگم و پسر چشم رنگی درزیکلا و صاحب اولین طلای تاریخ کشتی ایران در ادوار المپیک در گذشت؛ بدرود ببر مازندران.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، غلامرضا تختی، حبیبالله بلور، فردین و توفیق که خیلی زودترها رفته بودند، هر دو هم به شکلی غریبانه. آرتیست و دکتر کشتی، آنها عنواندار جهان بودند. فردین، رفیق شفیق تختی بود و امامعلی حبیبی اولین طلایی تاریخ کشتی ایران در ادوار المپیک؛ او هم رفت.
مرد همیشه طلایی، از خطه شمال، از همان هوایی که ابریاش را زیاد دیدهایم.
او هرگز ادعای پهلوانی نداشت، اما آن نسل جدای از گوش شکستهاش که شاخصه و نشانهی کشتیگیران در همه دوران بود، مایههای پهلوانی را همه در ذات داشتند، حتی آنهایی که هیچگاه از پهلوانیشان حرف زده نشد و صرفاً صحبت از کشتیهایشان بود.
اگر امروز در میان گوششکستهها حضور در شورای شهر و مجلس و صندلی سیاست، باب شده، امامعلی حبیبی شاید اولین کشتیگیری بود که سودای سیاست داشت و به عنوان نماینده بابل، به مجلس راه پیدا کرد.
همین چند روز پیش که فدراسیونِ علیرضا دبیر از کتاب زندگی او رونمایی کرد، در مورد کار سیاسی امامعلی حبیبی که در حکومت قبلی رقم خورده بود، گفت که هنوز هم در بابل از خدمات او میگویند که یک نماینده اثرگذار و خادم برای مردم این شهر در مجلس بوده است.
سینما، اما قبلا آرتیست گوش شکسته دیگری را به خود دیده بود و امامعلی حبیبی، بعد از محمدعلی فردین آرتیستِ سینما شد.
مرد چشم رنگی درزیکلا و داستان «ننه بیگم» در مکتبخانه، شروع امامعلی در تاریخ کشتی ایران بود. نسل اولی که در مسابقات جهانی و المپیپک شرکت کرد و المپیک ملبورن، نقطه عطف زندگی ورزشی اوست، جایی که اولین طلای تاریخ کشتی ایران از المپیکها را به نام خود ثبت کرد.
شاخصه اصلی کشتی او، سرعت بود و فن و زیبا کشتی گرفتن. هیچ گاه زیبایی کشتی را فدای امتیاز نکرد و از همین رو المپیک ۱۹۶۰ رم را بدون مدال به پایان رساند که اگر صرفاً میخواست ببرد و با حداقل امتیاز کار را پیش ببرد، دو نشان از المپیکها داشت.
او استاد «یک دست و یک پا» و «سروته یکی» بود، سرعت فوقالعادهاش در کنار چشمنواز کشتی گرفتن، از او یک قهرمان بیبدیل نه تنها در ایران، که در کشتی جهان ساخت.
بیش از دو دهه قبل بود که محمدرضا طالقانی از او و عبدالله موحد تجلیل کرد. این دو مرد را برای اولین بار، در این مراسم دیدم و بعدتر، روزی که با پیگیری رئیس وقت فدراسیون کشتی، چند دهه بعد از اجحافی که در حق منصور مهدیزاده رخ داده و بدون باخت، با بردن نفر اول و دوم و تساوی مقابل نفر سوم، چهارم المپیک شده بود؛ شیلدی بابت دلجویی از قهرمان ایرانی از فیلا (اتحادیه جهانی امروزی) گرفت و طی مراسمی که همه دوستان و همدورههای مهدیزاده در آن حضور داشتند، به این قهرمان داد؛ آنجا هم موحد و حبیبی بودند، آن وقتها کم پیش میآمد این دو قهرمان بزرگ، همزمان در ایران باشند.
موحد که در آمریکا ماند و معمولاً در این سالها در ماههای پایانی سال به وطن برگشته و ایام را کنار دوستان قدیمیاش سپری میکند، اما امامعلی حبیبی ایام کهولت را در خانه گذراند.
او ۴۵ روز در بیمارستان بابل بستری بود، دلیلش هم مشکلات ریوی بود، در مراسم اخیری که فدراسیون کشتی برای رونمایی از کتابش ترتیب داده بود، خواهرزادهاش خبر داد که او از بیمارستان مرخص شده، اما همان وقت و با انتشار فیلمهایی از حضورش در بیمارستان، مشخص بود که کهولت سن و بیماری اثر خود را خواهد گذاشت.
حضور در مجلس و بازی کردن چند فیلم، از او یک قهرمان پیشرو ساخت که بعدها خیلی از قهرمانان به تأسی از او، بعدِ دوران قهرمانی وارد فضای جدید شدند. نکته جالب در مورد او، اینکه علاقه زیادی به کار مربیگری نداشت و صرفاً دورهای بسیار کوتاه و نه چندان رسمی، این سمت را امتحان کرد؛ مردی که یک طلای المپیک و ۳ طلای جهانی در کارنامه داشت.
منصور برزگر در مورد چرایی عدم علاقه امامعلی حبیبی به کار مربیگری به تابناک ورزشی گفت: «همهی قهرمانان که مربی نشدند. من هم وقتی کشتی را کنار گذاشتم، یک مسابقه لیگ بود، آنجا هم کشتی گرفتم و هم تیمم را ارنج کردم؛ به آقای حبیبالله بلور گفتم چرا من را برای مربیگری انتخاب کردی، گفت این پیراهن برازنده توست و ۴۵ سال گذشته تا ثابت کنم این پیراهن برازنده من است. امامعلی حبیبی هم نخواست مربی شود، چون قرار نیست هر کسی قهرمان خوبی است، حتماً مربی خوبی هم شود. خیلی از قهرمانان ما از جمله عباس جدیدی، خادمها، همین دبیر و... مربی نشدند. آقایان خادم (امیررضا و رسول) وقتی رئیس فدراسیون بودند آمدند کار مربیگری کردند، ولی غیر از آن جایی نبودند. خدا بیامرز خجستهپور آمد و من را گذاشتند مربی تیم ملی، همان وقت رفتم باشگاه سازمان آب و از همان وقت تا امروز بدون چشمداشت مربیگری کردم، تنها دلخوشیام همین بوده، شاید از قهرمانان ما سرجمع ۴ نفر هم پای مربیگری نماندند. امامعلی از نظر فنی و قهرمانی یک ستاره بود، کشتی را به خاطر سرعت بالای او، از ۱۲ دقیقه به ۹ دقیقه تبدیل کردند.»
او از نسل قهرمانان است که البته بیشتر از اسمهای دیگری یاد شده، آیا تاریخ اجحافی در حق امامعلی حبیبی کرده است؟ منصور برزگر میگوید نه: «او خودش دوست داشت خیلی جاها نیاید و نباشد و اینطور نبود که در حقش اجحاف کرده باشند. حالا ما تختی را داشتیم، شاید خیلیها شبیه به او عمل کردند، اما تختی اسطوره شد. امامعلی حبیبی خودش گوشهگیر بود، اتفاقاً در این سالها جامی بینالمللی به نام حبیبی و موحد هم برگزار شده، خودشان نمیآمدند. هر کاری به هرحال عشق خودش را میخواهد، امامعلی حبیبی نخواست مربی شود، ولی من خواستم و عشقش را داشتم و هنوز هم این کار را میکنم.»
او خاطرهای از همسفری با امامعلی حبیبی در اندک زمانی که به عنوان مربی در کشتی بود، دارد: «برای جام مدوید به مینسک رفته بودیم، مسابقهای برای مدوید گذاشته بودند فقط در دو وزن ۷۴ و ۱۳۰ کیلو، از ایران من و اسکندر فیلابی رفتیم و مربی و سرپرستمان هم امامعلی حبیبی بود. آن زمان فیلم ببر مازندران را بازی کرده بود. ما را دعوت کردند سینما، بعد خواستند که امامعلی حبیبی روی سن برود و گفتند برایتان یک سورپرایز داریم، آرتیست همین فیلم، اینجا کنار ماست و به او اشاره کردند. سالن به شدت او را تشویق کردند. سفر ما ۴-۵ روزه بود، آنجا در یک شهر دیگر خواستند کشتی سامبو بگیریم و بعد از جهانی تهران برای اولین بار سامبو را هم به کشتی آزاد و فرنگی اضافه کردند که خیلی از بچههای ما که چوخهگیر و لوچوکار بودند هم سامبو گرفتند.»