سه سکانس از تحول صنعت

دنیای اقتصاد شنبه 01 شهریور 1404 - 00:05
صنعت، همیشه آینه‌ای از نیازهای انسانی و منابع طبیعی بوده، جایی که تلاش برای تولید، نوآوری و بهره‌وری با محدودیت‌های انرژی و مهارت‌های نیروی کار در هم تنیده شده است. در این مسیر، تحول‌های فناوری و فشارهای زیست‌محیطی، قواعد بازی را دگرگون کرده و تعادل میان منابع، مهارت‌ها و دانش را به چالش کشیده‌ است. صنایع جهان در یک سیر تحول تاریخی طولانی، از خطوط مونتاژ مکانیکی قرن بیستم تا کارخانه‌های هوشمند و سبز آینده، همواره در حال بازتعریف رابطه میان انرژی، نیروی انسانی و فناوری بوده‌اند.

هر پیشرفت فناورانه، از رباتیک و هوش مصنوعی تا انرژی‌های تجدیدپذیر و سیستم‌های کاهش کربن، نه تنها تولید را تغییر داده، بلکه مهارت‌ها و نقش انسان در فرآیند صنعتی را نیز دگرگون کرده است. این تحول، پرسشی کلیدی را پیش روی صنعت قرار داده است: چگونه می‌توان تا سال ۲۰۵۰، با ترکیب انرژی بهینه، مهارت انسانی و بهره‌برداری از فناوری، برتری و پایداری صنایع را تضمین کرد؟ شاخص «دانش‌بر بودن» در کنار شدت مصرف انرژی و اتکای به نیروی کار، اکنون معیار سوم موفقیت صنعتی است و مسیر آینده تولید جهانی را شکل می‌دهد. به طوری که در افق۲۰۵۰، پیروزان صنعتی کسانی خواهند بود که این سه شاخص را همزمان در راس کار خود قرار دهند.

در اوایل قرن بیستم، تولید صنعتی در جهان فرایندی کاملا متفاوت را طی می‌کرد. در این قرن تولید جهان عمدتا حول خطوط مونتاژ ثابت و ماشین‌آلات مکانیکی می‌چرخید.کارخانه‌ها شبیه ارگانیسم‌های عظیم صنعتی بودند؛ هر کارگر نقش مشخص و تکراری خود را اجرا می‌کرد و تمرکز اصلی بر تولید انبوه و کمیت بالا بود. تغییر محصول یا اصلاح فرایند، هزینه‌بر و زمان‌بر بود و نوآوری‌های تکنولوژیک محدود به توسعه ماشین‌آلات بزرگ و نیمه‌خودکار بود. با نزدیک شدن به دهه‌های پایانی قرن بیستم، فناوری‌های کنترل عددی و ربات‌های صنعتی، صنعت را کم کم به سمت اتوماسیون دقیق و مدیریت داده‌ محور سوق دادند. اما هنوز خطوط تولید عمدتا برای یک محصول طراحی شده و انعطاف‌پذیری، پایین بود؛ مهارت نیروی کار بیشتر فنی و مکانیکی و تعامل با سیستم‌های دیجیتال محدود بود. با به اتمام رسیدن قرن و شروع سال ۲۰۰۰ تولید صنعتی در جهان شروع به تغییر کرد به طوری که بسیاری از کارشناسان این سال را نقطه عطف تاریخ صنعتی جهان می‌دانند.

با شروع قرن بیست و یکم، اتوماسیون پیشرفته، رباتیک و نرم‌افزارهای مدیریت، تولید کارخانه‌ها را به سیستم‌های منعطف و شبکه‌ای تبدیل کرد. خطوط تولید اکنون می‌توانستند چند محصول متفاوت را با تغییرات حداقلی تولید کنند و سیستم‌های مدیریت منابع و زنجیره تامین، هماهنگی کامل بین تولید، موجودی و توزیع را فراهم می‌کردند. در این زمان مفهوم «تولید به موقع» جهت کاهش انبار و بهینه‌سازی زمان تحویل در بین صنعت‌گران مرسوم شد به طوری‌که این مفهوم منجر شد تا کارآیی به شکل بی‌سابقه‌ای بالا رود.

در این زمان تمرکز صنایع از کمیت به کیفیت، تنوع محصول و پاسخ سریع به بازار منتقل شد. نیروی کار نیز دیگر فقط اجراکننده نبود؛ مهارت‌های فناوری، تحلیل داده و مدیریت فرآیند، نقش کلیدی در تولید پیدا کردند. به عبارت دیگر، فرآیند تولید از یک سیستم خطی و ایستا به یک شبکه هوشمند، منعطف و دیجیتال تبدیل شد که می‌توانست به سرعت به تغییرات تقاضای جهانی پاسخ دهد و نوآوری‌های تکنولوژیک را در دل خود جای دهد.

تحول در صنایع

پس از سال ۲۰۰۰، روند تغییر فرآیند تولید با سرعتی بی‌سابقه ادامه یافت و کارخانه‌ها وارد عصر هوشمندسازی و انعطاف‌پذیری کامل شدند. استفاده گسترده از رباتیک، اتوماسیون پیشرفته و فناوری اطلاعات، تولید را از یک سیستم دیجیتال ساده به شبکه‌ای پیچیده و همزمان جهانی تبدیل کرد. در این دوره، سیستم‌های مدیریت تولید و زنجیره تامین یکپارچه استاندارد شدند و امکان هماهنگی لحظه‌ای بین تامین‌کنندگان، تولید و توزیع فراهم شد. تولید به‌موقع دیگر محدود به صنایع خاص نبود و در بیشتر بخش‌ها، کاهش موجودی و بهینه‌سازی زمان تحویل به یک اصل راهبردی بدل شد. یکی از تغییرات مهم این بود که خطوط تولید کاملا منعطف و قابل برنامه‌ریزی برای چند محصول متفاوت شدند. فناوری‌های نوین، از حسگرها و اینترنت صنعتی اشیا تا تحلیل داده و هوش مصنوعی، امکان نظارت لحظه‌ای بر فرآیند تولید، پیش‌بینی خرابی‌ها و بهینه‌سازی مصرف انرژی را فراهم کردند. این تغییرات منجر به افزایش بهره‌وری، کیفیت محصولات و توان پاسخگویی به تقاضای متغیر بازار شد.

نیروی کار نیز به تدریج از اجرای عملیات تکراری به نقش‌های تخصصی و فناورانه منتقل شد. مهارت‌های تحلیل داده، برنامه‌نویسی ماشین‌ها، مدیریت تولید و کنترل کیفیت دیجیتال به نیازهای اصلی صنایع تبدیل شد. کارخانه‌ها اکنون به سیستم‌های پویا و هوشمند تبدیل شده بودند که می‌توانستند در سطح جهانی با تغییرات بازار، نوآوری‌های تکنولوژیک و رقابت شدید همگام شوند. به زبان استعاری، اگر تولید در سال ۲۰۰۰ شبیه قطار سریع‌السیر دیجیتال بود، در سال ۲۰۲۰ این قطار تبدیل به یک شبکه رباتیک هوشمند و خودتنظیم‌شونده شده بود که همزمان مسیرهای مختلف را مدیریت می‌کرد، بدون توقف به تغییرات بازار پاسخ می‌داد و کیفیت و سرعت را در تعادل کامل نگه می‌داشت.

در سال ۲۰۲۰، صنایع تولیدی جهان در یک وضعیت پیچیده و دوگانه قرار داشتند، جایی که شدت مصرف انرژی و وابستگی به نیروی انسانی شاخص‌های اصلی عملکرد را شکل می‌دادند. صنایع انرژی‌بر شامل فولاد، سیمان، آلومینیوم، پتروشیمی و پالایش نفت بودند، که بخش عمده‌ای از انرژی صنعتی و سهم قابل‌توجهی از ارزش افزوده جهانی را در اختیار داشتند. داده‌های آژانس بین‌المللی انرژی نشان می‌دهد که تولید فولاد سنتی که به روش‌های معمول و قدیمی انجام می‌شد، بین ۱۸ تا ۲۰ درصد از کل انرژی مصرفی در بخش صنعت را مصرف می‌کرد و صنایع شیمیایی بیش از ۳۰ درصد از کل انرژی مصرفی در بخش صنعت را به خود اختصاص داده بودند. این صنایع به دلیل پیچیدگی فرآیندها، نیاز مداوم به حرارت بالا و سرمایه‌گذاری‌های سنگین در تجهیزات و زیرساخت‌ها، انعطاف‌پذیری کمی در کاهش مصرف انرژی داشتند، لذا هرگونه تغییر فناوری مستلزم هزینه‌های کلان و منابع مالی گسترده بود.

در سوی دیگر، صنایع کاربر مانند مونتاژ خودرو، نساجی و تولید لوازم خانگی، ارزش افزوده خود را عمدتا از انعطاف نیروی‌کار و مهارت‌های عملی به دست می‌آوردند. بهره‌وری انرژی در این صنایع پایین بود، اما قابلیت تطبیق سریع با تغییرات بازار و نیازهای مشتریان بالا بود. بررسی داده‌ها نشان می‌دهد که این صنایع، به ویژه در کشورهایی با نیروی کار ارزان و آموزش‌دیده، رشد قابل‌توجهی داشتند و سهم مهمی از صادرات صنعتی را به خود اختصاص دادند.

در این دوره، مفهوم دانش‌بر بودن هنوز در سطح نمادین باقی مانده بود. فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیا، چاپ سه‌بعدی و تحلیل داده‌های بزرگ تنها در کارخانه‌های پیشرو به‌کار گرفته شده بودند و تاثیر آنها بر جریان تولید محدود بود. حتی هوش مصنوعی عمدتا در مدیریت زنجیره تامین و کنترل کیفیت کاربرد داشت و جریان تولید واقعی را کمتر تحت‌تاثیر قرار داد. از طرفی بحران کووید-۱۹ فشار برای دیجیتال‌سازی را تشدید کرد، اما اثر آن در صنایع جهانی نامتوازن و پراکنده بود.

دانش ساختاری صنایع

در سال ۲۰۲۵، تحولات صنایع تولیدی جهان تحت‌تاثیر دو عامل اصلی شکل گرفت: فشار سیاست‌های کاهش انتشار کربن و شتاب فناوری‌های دیجیتال و هوشمند. صنایع انرژی‌بر، با وجود وابستگی شدید به انرژی، مسیر بهینه‌سازی مصرف انرژی و کاهش انتشار کربن را آغاز کردند. بخشی از نیاز حرارتی این صنایع با برق کم‌کربن و هیدروژن سبز تامین شد و پروژه‌های CCUS (جمع‌آوری و ذخیره‌سازی کربن) در کارخانه‌های فولاد و سیمان وارد فاز پیش‌تجاری شدند. نتایج اولیه این تغییرات مشهود بود: کارخانه‌های فولاد اروپا موفق شدند ۳۰ تا ۴۰ درصد از انتشار دی‌اکسید کربن خود را کاهش دهند و مسیر تولید سبز به تدریج به جریان اصلی صنعتی تبدیل شد. همزمان، پلتفرم‌های دیجیتال، اینترنت اشیا، تحلیل داده‌های بزرگ و هوش مصنوعی در بهینه‌سازی فرآیندها، کاهش هدررفت انرژی و کنترل کیفیت به کار گرفته شدند و کارخانه‌ها توانستند انعطاف‌پذیری و بهره‌وری عملیاتی خود را افزایش دهند. این ترکیب فشار محیط‌زیستی و فناوری نوین، مسیر صنایع انرژی‌بر را از تولید سنتی به سمت صنعت سبز، هوشمند و پایدار سوق داد.

در همین زمان، صنایع سبک و متوسط، با ورود رباتیک پیشرفته، هوش مصنوعی و تحلیل داده‌ها، از حالت کاربر به حالت مهارت‌بر و دانش‌بر حرکت کردند. خطوط تولید خودکار و سیستم‌های هوشمند، سهم نیروی کار مستقیم را کاهش داد و تقاضا برای مهارت‌های تحلیلی و فنی افزایش یافت. 

تحلیل روندها نشان می‌دهد شرکت‌هایی که فناوری‌های دیجیتال را زودتر ادغام کردند، بهره‌وری خود را ۱۵تا۲۰ درصد افزایش دادند و انعطاف‌پذیری تولید آنها در مواجهه با اختلالات زنجیره تامین به شکل چشم‌گیری ارتقا یافت. در این دوره، دانش‌بر بودن به‌عنوان شاخص سوم صنایع مطرح شد. صنایع موفق نه تنها بر اساس میزان مصرف انرژی و وابستگی به نیروی کار، بلکه بر اساس توانایی بهره‌برداری از فناوری، تحلیل داده و نوآوری سنجیده شدند. این تحول، معیارهای سرمایه‌گذاری و سیاستگذاری صنعتی را نیز دستخوش تغییر کرد و مسیر رقابت جهانی را از حالت سنتی به سمت اقتصاد مبتنی بر دانش سوق داد.

تثبیت معیارهای سه‌گانه برتری صنعتی

پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد که تا سال ۲۰۵۰، صنایع موفق باید سه ویژگی کلیدی را هم‌زمان داشته باشند: مصرف انرژی بهینه و کم‌کربن، نیروی انسانی با مهارت بالا و بهره‌برداری موثر از فناوری و داده‌ها. در صنایع سنگین، انرژی هنوز سهم عمده‌ای از هزینه‌ها را تشکیل می‌دهد، اما با تغییر منابع به انرژی‌های تجدیدپذیر و هیدروژن سبز و بهینه‌سازی مصرف، شدت مصرف انرژی کاهش قابل‌توجهی خواهد داشت. فناوری‌هایCCUS در سیمان، فولاد و پتروشیمی فراگیر می‌شوند و سهم مواد بازیافتی در تولید فولاد به بیش از ۴۰ درصد خواهد رسید. این روند نشان‌دهنده همگرایی بین اقتصاد انرژی و اقتصاد دانش است و صنایع را به سوی پایداری اقتصادی و زیست‌محیطی هدایت می‌کند. همزمان، نیروی انسانی در تمامی صنایع به سمت دانش‌بر شدن حرکت می‌کند. مهارت‌های سنتی جای خود را به توانایی‌های تحلیلی، مهندسی فرایند، تعمیر و نگهداری پیش‌بینی شده و مدیریت سیستم‌های خودکار می‌دهد. صنایع سبک و مونتاژی که نتوانند این گذار را انجام دهند، از رقابت جهانی حذف خواهند شد و بازار جهانی به شدت به مهارت و نوآوری وابسته خواهد بود.

در نهایت، تا سال ۲۰۵۰، تقسیم‌بندی صنایع بر اساس سه شاخص انرژی‌بر، کاربر و دانش‌بر تثبیت می‌شود. این سه معیار، ابزار تحلیلی قدرتمندی برای سرمایه‌گذاران، سیاستگذاران و مدیران صنعتی ایجاد می‌کند تا برتری و پایداری صنایع را کمی و کیفی ارزیابی کنند و تصمیمات استراتژیک مبتنی بر داده بگیرند. این تحول، نه تنها آینده تولید را شکل می‌دهد، بلکه مسیر توسعه صنعتی پایدار و رقابت اقتصادی جهانی را نیز مشخص می‌کند.

چشم‌انداز ۲۰۵۰

در طول تاریخ، پیشرفت صنایع همیشه با تغییر در بازار کار همراه بوده است، اما تاثیر آن بر بیکاری همواره یکسان نبوده است. در قرن ۱۸ و ۱۹، انقلاب‌های صنعتی اول و دوم با ورود ماشین‌آلات به تولید، بسیاری از کارگران صنایع دستی و کشاورزی را از مشاغل سنتی محروم کردند، اما همزمان فرصت‌های شغلی جدید در کارخانه‌ها و صنایع سنگین ایجاد شد. به عبارت دیگر، بیکاری کوتاه‌مدت افزایش یافت اما بازار کار توانست خود را با نوآوری‌ها تطبیق دهد. در قرن ۲۰، با توسعه صنایع خودروسازی، شیمیایی و الکترونیک، خطوط تولید مکانیزه بسیاری از مشاغل تکراری را جایگزین کرد، اما رشد اقتصادی و افزایش مصرف، ایجاد شغل در بخش خدمات، مهندسی و صنایع فناوری را به دنبال داشت. در این دوره، بیکاری بلندمدت عمدتا به تغییر مهارت‌ها و آموزش وابسته بود نه به کاهش فرصت شغلی کلی.

در سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۰، با ورود اتوماسیون پیشرفته، رباتیک و فناوری اطلاعات، برخی شغل‌های تکراری و صنعتی کمتر شد، اما صنایع نوین فناوری، خدمات دیجیتال و تولید منعطف، فرصت‌های شغلی جدیدی ایجاد کردند. پیش‌بینی‌ها برای ۲۰۲۵ نشان می‌دهد که فناوری‌های هوش مصنوعی و دیجیتال ممکن است برخی شغل‌های سنتی را کاهش دهند، اما همزمان مشاغل تخصصی، تحلیل داده و فناوری افزایش می‌یابند؛ بنابراین افزایش بیکاری کل محتمل نیست، بلکه نوع مهارت‌های مورد نیاز تغییر می‌کند.

در چشم‌انداز ۲۰۵۰، تحلیل‌ها حاکی از آن است که فناوری‌های نوین، اتوماسیون هوشمند و رباتیک ممکن است تعداد مشاغل سنتی را کمتر کنند، اما اقتصاد جهانی و خلاقیت انسانی در ایجاد صنایع و خدمات جدید همچنان فرصت‌های شغلی را تامین خواهد کرد. به عبارت دیگر، تغییر در نوع و کیفیت شغل‌ها بیشتر محتمل است تا افزایش شدید بیکاری. به زبان استعاری، هر پیشرفت صنعتی مانند جزر و مد بازار کار است؛ موج اول ممکن است برخی مشاغل را فرو ببرد، اما موج دوم فرصت‌های تازه‌ای را به ساحل اقتصاد می‌آورد.

برتری پایدار

تحولات صنایع جهانی نشان می‌دهد که مسیر توسعه صنعتی دیگر تنها بر تولید انبوه یا کاهش هزینه‌ها مبتنی نیست، بلکه ترکیبی از مصرف انرژی بهینه، نیروی انسانی ماهر و بهره‌برداری از فناوری و دانش، آینده رقابت صنعتی را رقم می‌زند. کارخانه‌هایی که نوآوری، آموزش مداوم و فناوری‌های سبز را باهم تلفیق کنند، نه تنها تولید موثرتری خواهند داشت، بلکه در بازار جهانی نیز پیشتاز خواهند ماند. همزمان تغییر ماهیت مهارت‌ها و نقش نیروی انسانی، فرصت‌ها و چالش‌های جدیدی ایجاد می‌کند؛ جایی که خلاقیت و توانایی تحلیل داده‌ها ارزشمندتر از توان فیزیکی است. آینده صنایع، بازتابی از تعادل میان انسان، ماشین و محیط‌زیست خواهد بود و موفقیت در آن، وابسته به درک و مدیریت هوشمندانه این سه عنصر است. این چشم‌انداز، راهنمای سرمایه‌گذاران، سیاستگذاران و مدیران صنعتی برای تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و شکل‌دهی آینده رقابت جهانی خواهد بود.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.