درس ۷۰ساله: وقتی غرب علیه استقلال ایران ائتلاف کرد

خبرگزاری مهر سه شنبه 28 مرداد 1404 - 19:24
خرم‌آباد- ۲۸ مرداد به ما می‌آموزد که تاریخ تکرار می‌شود، اگر حافظه تاریخی کوتاه شود. نسل امروز باید هم توطئه‌های دیروز را بشناسد، هم ابزارهای نوین نفوذ و براندازی را رصد کند.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها؛ سعید پور علی*: بیست‌وهشتم مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی، یکی از پرچالش‌ترین و سرنوشت‌سازترین روزها در تاریخ معاصر ایران است؛ روزی که دولت ملی، نماد استقلال‌طلبی و مبارزه با استعمار نفتی انگلیس، با دخالت مستقیم قدرت‌های خارجی و خیانت عوامل داخلی سرنگون شد. در روایت غالب، این روز نه یک «اتفاق مقطعی» بلکه نقطه عطفی است که نشان داد اراده ملت، هرگاه منافع ابرقدرت‌ها را به چالش بکشد، با شدیدترین اشکال سرکوب و توطئه مواجه خواهد شد.

پس از ملی‌شدن صنعت نفت به رهبری مصدق و تصویب آن در مجلس شورای ملی، بریتانیا که ده‌ها سال از طریق شرکت نفت ایران و انگلیس منابع عظیم خوزستان را می‌بلعید، با اقدامات سیاسی، رسانه‌ای و حتی تهدید به زور تلاش کرد ایران را به عقب‌نشینی وادارد. شکست مذاکرات، انگلیس را به تحریم نفتی و شکایت‌های بین‌المللی کشاند، اما نخست وزیر با پافشاری بر حق حاکمیت ملی، این فشارها را بی‌اثر کرد. این مقاومت نه تنها جایگاه ایران را در جهان ارتقا بخشید، بلکه الهام‌بخش ملت‌های دیگر شد. همین، زنگ خطر را برای بلوک غرب در اوج جنگ سرد به صدا درآورد.

بریتانیا که به‌تنهایی قادر به بازگرداندن اوضاع نبود، به یار قدیمی خود در بازی‌های اطلاعاتی، یعنی ایالات متحده آمریکا متوسل شد. با روی کار آمدن دولت آیزنهاور، رویکرد واشنگتن در قبال ایران تغییر کرد. ترس از نفوذ حزب توده و کمونیسم، بهانه‌ای شد تا سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) و سرویس اطلاعاتی بریتانیا (MI6) نقشه‌ای مشترک طراحی کنند. این عملیات که در اسناد آمریکایی با نام TPAJAXثبت شده، مأموریت داشت نخست وزیر را با به‌کارگیری ترکیبی از رسانه‌سازی، تطمیع، تهدید، عملیات خیابانی و بهره‌گیری از عناصر نظامی و سیاسی، برکنار کند.

در این میان، نقش عوامل داخلی بسیار تعیین‌کننده بود. افرادی چون فضل‌الله زاهدی، با دریافت حمایت مستقیم اطلاعاتی و مالی از سیا و بریتانیا، کانون توطئه را در ارتش و دسته‌هایی از اوباش شهری فعال کردند. رسانه‌های وابسته به سفارت‌ها، موجی از شایعات و بدنام‌سازی علیه شخص نخست وزیر به راه انداختند؛ او را متهم به دیکتاتوری، بی‌دینی و حتی همدلی با کمونیسم کردند، تا مشروعیت او در چشم بخشی از مردم خدشه‌دار شود. اما اسناد تاریخی بعدی نشان داد که این روایت‌ها بخشی از جنگ روانی کودتاچیان بوده و پایه واقعی محکمی نداشته است.

روایت‌های دیگری هم درباره ۲۸ مرداد وجود دارد. سلطنت‌طلبان، با استناد به فرمان عزل مصدق که از سوی محمدرضا شاه صادر شد، آن را اقدامی قانونی معرفی کرده‌اند؛ گویی پادشاه در چارچوب قانون مشروطه برای جلوگیری از «انحراف نخست‌وزیر» اقدام کرده است. اما این نگاه، عامدانه دخالت مستقیم قدرت‌های بیگانه را نادیده می‌گیرد و تحرکات خیابانی همان روز را که به‌وضوح با پول و سازمان‌دهی خارجی شکل گرفت، ساده‌سازی می‌کند. حتی در میان منابع غربی مستقل، کمتر پژوهشگری امروز می‌تواند این واقعیت را کتمان کند که بدون تزریق دلارهای سیا و برنامه‌ریزی MI6، آن حجم از بسیج ناگهانی ضد مصدق رخ نمی‌داد.

در سمت دیگر ماجرا، حزب توده و جریان‌های کمونیستی نیز تصویر خاص خود را ترسیم می‌کنند. از نگاه آنان مصدق، به‌عنوان یک سیاستمدار ملی‌گرا، نتوانست به ائتلافی فراگیر با نیروهای کارگری و چپ دست یابد و همین موجب تنهایی او در روزهای سرنوشت‌ساز شد. آن‌ها اعتقاد دارند که دولت مصدق اگر به طبقه محروم و سازمان‌دهی کارگری بها می‌داد، شاید نیروی بازدارنده‌ای در برابر ارتش و کودتاچیان شکل می‌گرفت. این روایت، هرچند به نقد بخشی از استراتژی مصدق می‌پردازد، اما در عین حال ناخواسته بر این نکته صحه می‌گذارد که کودتا یک حرکت عمیقاً ضد ملی و در راستای منافع غرب بود.

در پژوهش‌های غربی جریان اصلی که پس از آزاد شدن بخشی از اسناد در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۲۰۱۰ انجام شده، تصویر ترکیبی‌تری دیده می‌شود. آن‌ها به نقش پررنگ عملیات‌های پنهانی سیا و MI6 اذعان دارند، اما ضعف‌های داخلی دولت مصدق را نیز برجسته می‌کنند؛ از جمله اختلافات با روحانیون، بخش‌هایی از بازار و حتی برخی هواداران سابق خود. با این حال، در همان منابع نیز اعتراف می‌کنند که کودتا مشروعیت مردمی نداشت و موفقیت آن بیش از هر چیز مدیون عملیات‌های تخریبی و روانی بود.

روایت بازنگر (Revisionist) بر این باور است که سقوط مصدق اگرچه با دخالت مستقیم خارجی ممکن شد، اما از دست رفتن پایگاه اجتماعی او پس از ماه‌ها بحران اقتصادی و سیاسی، از عوامل کلیدی بود. آن‌ها معتقدند که تعطیلی مجلس، اختلافات مزمن و بی‌توجهی به بخشی از مخالفان، زمینه را برای انجام کودتا فراهم کرد. با این حال، این نگاه باز هم ناچار است بپذیرد که بدون دخالت طراحی‌شده خارجی، چنین تغییری به‌آسانی و در چنین بازه کوتاهی امکان‌پذیر نبود.

در جناح دیگر، رسانه‌های محافظه‌کار غربی در دهه ۱۹۵۰ و اوایل ۶۰ میلادی، برکناری مصدق را «پیروزی عقلانیت» جلوه دادند. آن‌ها با ادبیات جنگ سرد، ایران را در آستانه سقوط به دامان شوروی تصویر کردند و شاه را ناجی کشور از خطر کمونیسم دانستند. این روایت به‌گونه‌ای تنظیم شد تا به سکوت افکار عمومی جهان در برابر این رخداد مشروعیت ببخشد، اما ده‌ها سال بعد با انتشار اسناد محرمانه، همان روایت تبلیغاتی نیز از درون فرو ریخت.

چرا روایت غالب پیرامون ۲۸ مرداد همچنان بر نقش پررنگ استعمار و ایستادگی ملی تأکید دارد؟ پاسخ را باید در تجربه تاریخی ملت ایران جست‌وجو کرد. این واقعه نشان‌دهنده الگوی رفتاری قدرت‌های بزرگ در مواجهه با استقلال‌طلبی است. امروز نیز در سیاست‌گذاری کلان جمهوری اسلامی، تاکید بر خودکفایی، حفظ استقلال اقتصادی و مقاومت در برابر فشار خارجی، ریشه در همین حافظه تاریخی دارد. درس بزرگ ۲۸ مرداد این است که ملتی که زیرساخت‌های دفاعی، اقتصادی و فرهنگی خود را تقویت نکند، در برابر ائتلاف قدرت‌های خارجی و خیانت‌های داخلی آسیب‌پذیر خواهد بود.

از منظر رسانه‌ای، بازخوانی ۲۸ مرداد نه صرفاً یک تمرین تاریخی، بلکه فرصتی برای بیدارسازی افکار عمومی درباره ماهیت مداخلات خارجی است. پرداختن به نقش شخصیت‌هایی مانند کرمیت روزولت، سر پیچارد، فضل‌الله زاهدی، و حتی برخی مطبوعات وقت که با پول سیا تغذیه می‌شدند، در کنار توصیف مقاومت مردمی در روزهای پیش از کودتا، روایتی منسجم از «مبارزه یک ملت با امپراطوری رسانه و پول» ایجاد می‌کند. این همان زاویه‌ای است که رسانه‌های داخلی در چارچوب جمهوری اسلامی ایران، برای مقابله با وارونه‌نمایی غربی ضروری می‌دانند.

امروز که هفتاد سال از آن روز می‌گذرد، اسناد فراوانی از آرشیوهای غربی، همان روایت ضد استعماری را تأیید می‌کند. از جزئیات هماهنگی سیا و MI6 در تهران، تا گزارشات روزانه درباره پرداخت پول به سران اوباش، بخش‌های مختلف این پازل تاریخی را تکمیل کرده است. این اسناد نشان می‌دهد که حتی در لحظات شکست اولیه کودتا در ۲۵ مرداد، ایستادگی نخست وزیر و مردم مانع از پیشروی شد، اما تداوم فشارها، همراهی برخی فرماندهان ارتش با کودتاچیان، و موج عملیات روانی، نهایتاً در ۲۸ مرداد کار را تمام کرد.

واقعیت این است که ۲۸ مرداد، فقط سقوط یک دولت نبود؛ ضربه‌ای مستقیم به حق تعیین سرنوشت یک ملت بود. درسی که جمهوری اسلامی ایران از این رخداد گرفته، همیشگی است: برای دفاع از استقلال باید هم عوامل خارجی را شناخت و مهار کرد، هم شکاف‌های داخلی را بست. به همین دلیل است که در سیاست خارجی و امنیتی امروز کشور، تکیه بر توان داخلی و شبکه‌های مردمی، و پرهیز از وابستگی به قدرت‌های بیگانه، نه یک شعار، بلکه ضرورتی راهبردی محسوب می‌شود.

در پایان، ۲۸ مرداد به ما می‌آموزد که تاریخ تکرار می‌شود، اگر حافظه تاریخی کوتاه شود. نسل امروز باید هم توطئه‌های دیروز را بشناسد، هم ابزارهای نوین نفوذ و براندازی را رصد کند. از رسانه‌های وابسته گرفته تا فشارهای اقتصادی و جنگ نرم، همه و همه ادامه همان مسیری است که هفت دهه پیش آغاز شد. اما ملتی که بیدار است و از تجربه گذشتگان درس گرفته، دیگر به آسانی قربانی نخواهد شد.

*عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار لرستان

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.