خلاف این گزاره نیز به وفور یافت میشود. روزهایی هم وجود داشته است، که بر اساس معیارهای بنیادی، خرید سهام توجیه ندارد. اما بازار با سرخوشی، در پشت صفهای خرید میایستد.
بورس به جای آنکه آینه تمامنمای اقتصاد ایران باشد، در دوگانگی هراس و امید اسیر شده است. صفر و یکیشدن بازار، ریشه در چالشهای اقتصادی کشور دارد. با این حال، عدم وجود ابزارهای متنوع در جهت پوشش ریسک سبب شده تا بازار نسبت به عدد قیمت حساسیت بالایی نشان داده و رد پای دادوستدهای هیجانی آن در تابلو باقی بماند. تنها راه عبور از این دوگانگی خطرناک، بازگشت ثبات به بازار و تقویت قدرت پیشبینی فعالان اقتصادی است.
بورس تهران در سالهای اخیر بارها نشان داده که بیش از آنکه آینه اقتصاد باشد، صحنه بازتاب هیجانهای جمعی است. شاخص کل گاه با یک خبر سیاسی رشدهای شتابان را تجربه میکند و گاه بهرغم گزارشهای مثبت شرکتها، به دلیل فضای ذهنی منفی غالب در بازار، درجا میزند یا سقوط میکند.
نمونه روشن آن ابتدای امسال بود؛ صرفاً خبر از سرگیری مذاکرات بدون هیچ توافق واقعی، بهانهای شد تا موجی از خوشبینی بازار را سبزپوش کند. در مقابل، اکنون با وجود سودآوری شرکتها و ثبت رکوردهای فروش صنایع، نسبت P/E بازار زیر ۵.۵واحد ایستاده است؛ سطحی که معنایش بدبینی شدید سرمایهگذاران به آینده است. این دوگانه امید و هراس، نشانه همان چرخه روانی است که علم مالی رفتاری آن را توضیح میدهد. روایتها و داستانهای سیاسی میتوانند موتور محرک بازارها باشند.
در ایران نیز تجربه نشان داده کوچکترین خبر از مذاکره یا رفع تحریم کافی است تا موج خرید شکل گیرد. این واکنش بیش از آنکه بر مبنای دادههای بنیادی باشد، بر انتظارات و هیجان جمعی سوار است. در نقطه مقابل، بازار امروز ایران نشان میدهد که چگونه سرمایهگذاران ریسکها را بیشازاندازه برآورد میکنند. نسبت قیمت به سود (P/E) کمتر از ۵.۵ در مقایسه با میانگین تاریخی و بازارهای مشابه جهانی به معنای آن است که سرمایهگذاران آینده را بسیار تیرهتر از واقع میبینند. این همان رفتاری است که بهعنوان بیشواکنشی به اخبار منفی از آن یاد میشود. بازار، سناریوهای بدبینانه را پررنگ میکند و ارزشها را پایینتر از آنچه که هست، برآورد میشوند.
در بازار ایران یک پدیده دیگر نیز به شدت رایج است. رفتار تودهوار، یکی از مولفههایی است که تاثیرات غیر قابل جبرانی را بر سرمایه اهالی بورسی گذاشته است. رفتارهای هیجانی که به آن اشاره شد نیز به دلیل سلطه «رفتار تودهوار» تشدید میشود.
هرچند این رفتار ممکن است در بازار کشورهای دیگر نیز مشاهده شود، اما در بورس ایران سرمایهگذاران خرد بیشتر به دنبال صفها و جو عمومی حرکت میکنند و از تحلیل، چه از نوع بنیادی و چه تکنیکال غافل میمانند؛ یا بهتر است بگوییم، تحلیل برای آنان به دلیل عدم شفافیت چه در صورتهای مالی و چه در سیاستگذاری از اعتبار بالایی برخوردار نیست. نتیجه آنکه، بورسبازان یا در صف خریدهای شلوغ گرفتار میشوند، یا در فروشهای شتابزده داراییهای خود را از دست میدهند.
آسوات داموداران، عضو هیئت علمی دانشگاه و صاحبنظر حوزه ارزشگذاری سهام، در کتابی تحت عنوان «ارزشگذاری از داستان تا اعداد» در نکوهش توجه بسیار فعالان بازار به اعداد و ارقام و مغفول ماندن روایت در ارزشگذاری سهام، تاکید میکند و معتقد است، صرف تکیه به اعداد میتواند دامی برای دور شدن از داستان واقعی بازار و به خصوص شرکتها باشد. غرق شدن در ارقام صورتهای مالی شرکتها بدون آن که بدانیم چه کسب و کاری دارند، مسیر نامعلومی را در پیشروی ما قرار خواهد داد.
در بازار نیز التفات بیش از اندازه به عدد حمایتها در شاخص سهام یا نمادها و مرزهای حساس و روانی میتواند منجر به غلبه رفتارهای هیجانی شود که نتیجهای جز بیثباتی در بازار برجای نخواهد گذاشت. موضوعی که در مالی رفتاری از آن به عنوان اثر لنگر یاد میشود. حمایتهایی که انتظار نداریم بشکنند، اما با پرواز قوی سیاه بر آسمان بازار با قدرت شکسته میشوند و ترس را بر جان اهالی بازار میاندازند. چه بسا رفتار شاخص کل طی چند سال اخیر نشان داده، که اتفاقا پس از شکست حمایتها و اعدادی که فکر از دست دادن آنها نیز در ذهن معاملهگران خطور نمیکرده، به روند صعودی و پررونق بازگشته است.
شاید بتوان ریشه دوگانگیهای بورس را در رفتار تودهوار و اثر لنگر یا اسارت در اعداد جست و جو کرد، اما بازیگر پنهان سریال تکراری بیم و امید در بازار سهام، سیاستگذار بازار است. سیاستگذاران از سطح کلان تا سطوح پایینتر همگی در رفتار معاملهگران اثرگذارند. به خصوص آن که با بیثباتی و تصمیمات خلق الساعه، قدرت پیشبینی را حتی از بزرگترین سرمایهداران بازار نیز گرفته است.
هر کدام از رویکردهای سیاستگذاران طی سالیان اخیر از قیمتگذاری دستوری تا دخالتهای مستقیم آنان در صنایع، کبریتی در انبار باروت بوده که بورس را به آتش کشیده است. حتی تصمیمات ناگهانی در حوزه سیاست پولی در سال ۹۹ نیز چندان به نفع همه نبود. چه سرمایهها که بدون هیچ برنامهریزی، صرفا با دعوت سیاستگذاران به بازار سهام نابود شدند.
طوفانی که چند سال است بورس تهران را با تلاطمهایی همراه کرده، موجب شده است تا اعتماد فعالان اقتصادی نسبت به بازار سهام رنگ باخته و قدرت تصمیمگیری را از آنان بگیرد. علاوه بر آن که ثبات سیاستگذاری، ریشه اصلی، اما پنهان رفتارهای هیجانی است، در نتیجه کاهش تلاطمات اقتصادی نیز راهکار واقعی برای پایداری روندها در بازار سرمایه به شمار میرود.
با این حال، عدم حضور پررنگ ابزارهای پوشش ریسک در بازار، سبب شده تا حتی با وجود کفنشینی شاخصهای آماری بازار سهام و تایید ارزندگی بورس، خریداران در شرایط نااطمینانی جرئت خرید سهام را نداشته باشند. در نتیجه تنوع بیشتر ابزارها، یکی دیگر از راهکارهای مدیریت نوسانها است.
به جز چند اختیار خرید و فروش که به لطف برخی از نهادهای مالی به نام در بازار دست به دست میشود، تقریبا بیشتر نمادها همچنان به شکل سنتی خرید و فروش میشوند. یکی دیگر از راهکارها، مدیریت انتظارات بازار است. سیاستگذاران باید با افزایش شفافیت، در تصمیمات حتی در سطوح کلان و بین الملل، خوشبینی یا بدبینی مفرط سهامداران را مدیریت کنند. این در حالی است که جایگاه شرکت اطلاعرسانی و آموزش بورس، در این شرایط از اهمیت خاصی برخوردار است.