خبرگزاری مهر، گروه استانها- عاطفه وفاییان: در سالروز بازگشت آزادگان به کشور مرور خاطرات تلخ و شیرین مردانی که بخش عظیمی از جوانی و زندگیشان را در اسارت گذراندند، نه تنها گرامیداشت ایثار آنان است، بلکه چراغ راهی برای نسلهای امروز و آینده خواهد بود. خاطراتی که از زبان آزادگانی چون محمدمهدی عبدالهی و محمدجواد کاملان روایت میشود، پنجرهای به دنیای ناشناختهای از شکنجهها، سختیها، و در عین حال، ایمانهای راسخ میگشاید. این روایتها شهادت میدهند که حتی در اوج تنگنا و فشار، روح بلند ایرانی هرگز تسلیم نشد و با دستانی خالی، اردوگاههای دشمن را به دانشگاهی برای خودسازی و مقاومت تبدیل کرد.
محمدمهدی عبدالهی، آزاده سرافراز دفاع مقدس، ۲۴ مرداد ۱۳۶۹ را «روز پیروزی بزرگ» ملت ایران میخواند؛ روزی که صدام با بیانیهای یکطرفه، شکست اهدافش در تجزیه ایران را اذعان کرد و ۲۶ مرداد را آغاز آزادی و عقبنشینی صدام مینامد. او با نقل خاطراتی از سلولهای الرشید تا کمپ ۱۱ تکریت، عمق استقامت آزادگان را به تصویر میکشد. در کنار ایشان، محمدجواد کاملان، غواص لشکر ۵ نصر و رزمنده عملیات کربلای ۴، داستان ۴۴ ماه اسارت خود در اردوگاه مفقودین تکریت ۱۱ را بازگو میکند؛ جایی که هیچ نام و نشانی از اسرا ثبت نمیشد و خانوادهها تا لحظه آزادی از زنده بودن عزیزانشان بیخبر بودند.
این مصاحبهها، فراتر از یک بازگویی ساده از وقایع، حاوی پیامهایی عمیق برای نسل جوان است. پیامهایی که از گنجینه منویات امامین انقلاب و فرهنگ دفاع مقدس نشأت گرفتهاند و بر لزوم ایستادگی در برابر خستگیآفرینی دشمن تأکید دارند. آزادگان با بصیرت و تجربهای که از سالها مقاومت در برابر فشارهای بعثی به دست آوردهاند، امروز نیز در خط مقدم جهاد تبیین قرار دارند و به جوانان و فعالان رسانهای یادآور میشوند که هیچگاه خسته نشوند و به هیچ مطالبه دشمن پاسخ مثبت ندهند، چراکه هر آنچه دشمن نمیپسندد، به سود ملت ایران است.
روایتی از اسارت در سلولهای الرشید تا کمپ ۱۱ تکریت
محمدمهدی عبدالهی، آزاده دوران دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار مهر با بازگویی خاطرات تلخ و شیرین اسارت از سلولهای الرشید تا کمپ ۱۱ تکریت، ۲۴ مرداد را «روز پیروزی بزرگ» ملت ایران و ۲۶ مرداد را «آغاز آزادی و عقبنشینی صدام» نامید و توصیههایی صریح و قرآنی به نسل جوان برای ایستادگی در برابر خستگیآفرینی دشمن ارائه کرد.
آزاده سرافراز دوران دفاع مقدس با اشاره به سابقه حضور خود در عملیات «کربلا ۴» و اسارت در اردوگاههای عراق، ۲۴ مرداد ۱۳۶۹ را روز تحقق کامل آرمانهای ملت ایران دانست و گفت: صدام در همان روز با صدور بیانیهای خطاب به مسئولین و ملت ایران اعلام کرد: «به تحقق پذیرفت آنچه که شما اراده کرده بودید» (تحقَقَ کُلّ ما اردتُمُها؛ به تححق پذیرفت آنچه که شما اراده کردید)؛ جملهای که معنایش شکست کامل اهداف او در تجزیه کشور، تغییر اروندرود به شطالعرب، تصرف خوزستان و الحاق شهرهای ایران به عراق بود.
وی درباره ۲۶ مرداد نیز گفت: این روز، آغاز آزادی اسرا و عقبنشینی صدام بود که حتی یکطرفه این تصمیم را اعلام کرد؛ اما با دستور مقام معظم رهبری به هلالاحمر مأموریت داده شد که در قبال هر اسیر آزادشده عراقی، یک اسیر ایرانی آزاد شود تا وجه انسانی این حرکت حفظ شود.
عبدالهی، راز مقاومت را در بهرهگیری از گنجینه منویات امامین انقلاب و فرهنگ دفاع مقدس دانست و افزود: دفاع مقدس تنها میدان جنگ نبود؛ نیمه پنهانی هم داشت که اسارت بود. ما با دست خالی، بدون قلم و کاغذ، اردوگاههای عراق را به دانشگاهی بینظیر تبدیل کردیم؛ مداد بهقدری کمیاب بود که تکهتکه و در لباسها پنهان میشد.
آزاده دوران دفاع مقدس به بخشی از خاطرات خود در سلولهای الرشید بغداد و سپس کمپ ۱۱ تکریت اشاره کرد و گفت: کمپ تکریت در زادگاه صدام بود و شرایطش به گونهای سخت که حتی یک برگ کاغذ هم در دسترس نبود. آموزشها با نوک تکه چوب خیس، چوب و دوده آشپزخانه انجام میشد. دشمن همزمان دین و دانش ما را هدف گرفته بود؛ اما ما در دل همین فشارها رشد کردیم.
وی با نقل خاطرهای از برخورد یک افسر اطلاعاتی بصره، افزود: وقتی دید اسرا با وجود ضعف جسمی در حال زمزمه یادگیریاند، با عصبانیت گفت این آهنها خسته شدهاند، ولی شما هنوز خسته نشدهاید. این جمله برای ما نشانه شکست راهبرد دشمن بود؛ او میخواست ما را از پا بیندازد، اما ما خستگیناپذیر باقی ماندیم.
عبدالهی با مقایسه این روحیه با پیامهای اربعینی حضرت زینب (س) گفت: یزید هم به اسرای اهل بیت (ع) میگفت خدا شما را دوست ندارد که اسیر ما کرد، اما زینب کبری (س) این اسارت را به رسوایی حکومت او تبدیل کرد. ما هم در اردوگاه به این مسیر افتخار میکردیم.
این آزاده با اشاره به استمرار جنگ نرم دشمن علیه ملت ایران تأکید کرد: بعثیها و استکبار در دهه ۶۰ میخواستند اسرا سربار خانواده و جامعه باشند، اما ما با بصیرت و تلاش، خلاف آن را ثابت کردیم. امروز هم به جوانان و زنان کشور میگویم: خسته نشوید و به هیچ مطالبه دشمن پاسخ مثبت ندهید. هرچه دشمن نمیپسندد، بدانید به سود ماست، از جمله حجاب و پوشش که میراث اهل بیت (ع) است.
وی خطاب به فعالان رسانهای نیز یادآور شد: شما در خط مقدم جهاد تبیین هستید. قدر خود را بدانید و به خود ببالید که اجر شما کمتر از جهاد در میدان نبرد نیست و این خدمت شما را به مکتب حضرت زینب (س) نزدیک میکند.
از «کربلای ۴» تا ۴۴ ماه اسارت در «اردوگاه مفقودین»
محمدجواد کاملان، رزمنده لشکر ۵ نصر که در عملیاتهای کربلای یک و کربلای چهار حضور داشت، در عملیات کربلای چهار پس از اصابت چهار گلوله به نواحی قفسه سینه، دست چپ و پای راست، به اسارت نیروهای بعثی درآمد و ۴۴ ماه را در اردوگاه تکریت کمپ ۱۱ عراق معروف به اردوگاه مفقودین گذراند؛ جایی که نام و نشانیاش هرگز ثبت نشد و خانوادهاش تا لحظه آزادی از زنده بودن او بیخبر ماندند.
رزمنده لشکر ۵ نصر متولد ۱۳۴۹، در سال ۱۳۶۵ توفیق حضور در جبهههای حق علیه باطل را به دست آورد. او ابتدا در مرحله دوم عملیات کربلای یک به عنوان تخریبچی لشکر ۵ نصر حضور داشت و پس از گذراندن دوره غواصی، در عملیات کربلای چهار به عنوان غواص شرکت کرد.
وی در شرح واقعه گفت: در عملیات کربلای چهار از ناحیه قفسه سینه، دست چپ و پای راست هدف چهار گلوله قرار گرفتم. همان زمان مجروح و همزمان اسیر شدم. حدود ۱۹ تا ۲۰ روز را با درمان سطحی در بیمارستانهای ارتش عراق گذراندم و سپس به پادگانها و بازداشتگاههای بعثی از جمله استخبارات و پادگان الرشید منتقل شدم؛ جایی که ۵۰ نفر را در اتاقی سه در سه متری جای داده بودند.
کاملان در ۵ اسفند ۱۳۶۵ به اردوگاه تکریت ۱۱ منتقل شد؛ اردوگاهی که به «اردوگاه مفقودین» شهرت داشت زیرا صلیب سرخ هرگز از حضور اسرا در آن آگاه نشد و نام آنها ثبت نشد.
رزمنده لشکر ۵ نصر اظهار کرد: تا لحظه آزادی، خانوادهام خبری از من نداشتند و وقتی از باختران تماس گرفتم، ابتدا مرا نشناختند. خبر آزادیام را خودم به آنها دادم.
وی تفاوت این اردوگاه با اردوگاههای صلیبدیده را در «نبود ارتباط با خانواده، کمبود شدید امکانات، و ندادن لباس و تجهیزات» میداند و گفت: در ۴۴ ماه اسارت، تنها یک دست لباس اسارت و یک لباس راحتی گرفتیم و هنگام آزادی، لباس نظامی عراقی بر تنمان کردند.
کاملان از شکنجههای اعمالشده در اردوگاه نیز افزود: برقگرفتن و کتک با کابل عادی بود. حتی اتوی داغ به کف پا، شکم یا اندام برخی اسرا میگذاشتند. یکی از بهترین آشپزهای اردوگاه، حسن اصفهانی، به اتهامی واهی شکنجه شد. شهید محمد رضایی از مشهد را نیز به جرم دروغین کشتن یک عراقی به شهادت رساندند. صبح روز آزادی، دوشنبهای در مرداد ۱۳۶۹، مأموران صلیب سرخ کارت آزادی را به اسرا دادند. حدود ساعت ۲ بعدازظهر اردوگاه را به مقصد مرز ایران ترک کردیم و نیمهشب، حدود ساعت ۱:۳۰ تا ۲، در مرز با اسرای عراقی مبادله شدیم و به میهن اسلامیمان بازگشتیم.
با درک عمیقتر از رنجها و پیروزیهای آزادگان، میتوانیم ارزش واقعی آزادی و استقلال را بیش از پیش درک کنیم. روایتهای تکاندهندهای چون برقگرفتن و کتک با کابل یا اتوی داغ به کف پا که محمدجواد کاملان از شکنجههای اردوگاه تکریت ۱۱ به آن اشاره میکند، عمق فداکاری این قهرمانان را آشکار میسازد. در این میان، شهادت مظلومانه شهید محمد رضایی و مقاومت بینظیر حسن اصفهانی، نمونههایی از جانفشانیهایی است که در تاریخ این سرزمین ماندگار خواهد شد. این خاطرات، نه تنها روایتی از یک دوره تاریک، بلکه سند افتخار و مقاومت یک ملت است.
توصیههای حکیمانه محمدمهدی عبدالهی به نسل جوان، مبنی بر خسته نشوید و به هیچ مطالبه دشمن پاسخ مثبت ندهید، همچون فانوسی در دریای متلاطم جنگ نرم کنونی عمل میکند. او با مقایسه این روحیه با پیامهای اربعینی حضرت زینب (س) که اسارت را به رسوایی یزید تبدیل کرد، راه و رسم مقاومت و عزت را به زیبایی تبیین میکند. این پیامها، نشان میدهد که مبارزه برای حفظ ارزشها و آرمانها، هرگز به پایان نمیرسد و نسلهای مختلف باید با بصیرت و آگاهی، پرچم مقاومت را برافراشته نگه دارند.
۲۶ مرداد نه تنها روز بازگشت فیزیکی آزادگان به آغوش میهن بود، بلکه نمادی از بازگشت معنویت و پایداری به جامعه نیز محسوب میشود. داستان هر آزاده، فصلی از کتاب پرافتخار مقاومت این ملت است که به ما میآموزد چگونه میتوان در برابر فشارهای بیامان ایستاد و پیروز شد. این خاطرات زنده، گنجینهای ارزشمند برای فهم درست تاریخ و الهامبخش ساختن آیندهای روشنتر است.
همچنان که آزاده عبدالهی به فعالان رسانهای یادآور میشود که قدر خود را بدانید و به خود ببالید که اجر شما کمتر از جهاد در میدان نبرد نیست، وظیفه ماست که این خاطرات گرانبها را پاس بداریم و پیامهای آن را به نسلهای آینده منتقل کنیم. فرهنگ غنی دفاع مقدس و حماسه آزادگان، منبع بیپایانی از ایثار و استقامت است که باید همواره در حافظه تاریخی ما زنده بماند و الهامبخش تمام تلاشها برای ساختن ایرانی قویتر و مستقلتر باشد.