بیشتر تحلیلهای غربی درباره اجلاس آلاسکا، بهدلیلِ دقیقاً اشتباهی، دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریکا را مورد انتقاد قرار دادهاند. اتهام این است که ترامپ با کنار گذاشتن درخواستش برای آتشبس بیقیدوشرط بهعنوان گام اول مذاکرات صلح، یک موضع کلیدی را تسلیم کرده و «خود را با پوتین همسو کرده است.»
این حرف بیمعنی است. کاری که ترامپ انجام داده، همسویی با واقعیت است، و اتهام واقعی علیه او این است که احتمالاً باید از همان ابتدا این کار را میکرد و شش ماه مذاکره بیثمر و جان هزاران اوکراینی و روس را نجات میداد. علاوه بر این، با تأکید مداوم بر آتشبس بهعنوان هدف اصلی، ترامپ خود را در معرض همان انتقادهایی قرار داد که اکنون با آن مواجه است.
حالا او کاملاً درست میگوید که میخواهد «مستقیماً به سمت یک توافق صلح برود، که جنگ را پایان دهد، نه صرفاً یک آتشبس، که اغلب دوام نمیآورد.»
طرف روس از همان ابتدای مذاکرات به وضوح اعلام کرده بود که به آتشبس بیقیدوشرط رضایت نمیدهد. در واقع، اگر چنین میکرد کاملاً غیرمنطقی بود، چرا که فشار نظامی بر اوکراین و پیشروی در میدان نبرد، مهمترین اهرمی است که روسیه میتواند در میز مذاکره به کار بگیرد.
امتناع تحلیلگران غربی و دولتهای اروپایی از پذیرش این واقعیت، یا نشاندهنده ناتوانی در درک حقایق آشکار است، یا تمایلی است به ادامه بیپایان جنگ، با این امید که روسیه در نهایت به شرایط فعلی اوکراین برای صلح تن دهد. این موضوع در صورتی معنا داشت که شرایط اوکراین واقعبینانه باشد و تحولات میدان نبرد به نفع اوکراین پیش برود. اما برخی از خواستههای اوکراین برای مسکو کاملاً غیرقابلقبول است، و اوکراین و غرب هیچ راهی برای وادار کردن روسیه به توافق ندارند، چرا که این ارتش روسیه است که در زمین در حال پیشروی است (هرچند کند) و غرب نمیتواند سربازانی برای جبران نیروی رو به کاهش و کمعدد اوکراین تأمین کند.
درخواست آتشبس بدون توافق صلح، همچنین برخلاف منافع واقعی اوکراین و اروپاست. چنین آتشبسی بسیار شکننده خواهد بود، و حتی اگر (عمدتاً) توسط دو طرف رعایت شود، به یک درگیری نیمهیخزده منجر میشود که همیشه در خطر شعلهور شدن مجدد است. این امر اجرای اصلاحات و توسعه اقتصادی لازم برای حتی شروع فرآیند پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا را بسیار دشوارتر میکند.
قابلدرک است که دولتهای ناتو به نیات مسکو بدبین باشند؛ اما اگر بخواهند رویکردی عملی و قابلاجرا در مذاکرات صلح داشته باشند، باید بپذیرند که روسها نیز به نیات آنها بدبین هستند—و تا حدی بهحق. در امور بینالمللی—و تاریخ—چیزی به نام تضمین امنیت مطلق و دائمی، آنگونه که اروپاییها اکنون مطالبه میکنند، وجود ندارد.
در غیاب شکست کامل و تسلیم یک طرف—که در مورد روسیه غیرممکن است—واقعبینانهترین امید، ترکیبی از بازدارندگیها و مشوقهایی است که برای مدتی طولانی بازگشت به جنگ را نامطلوب کند.
یک درگیری نیمهیخزده برای کل قاره اروپا نیز بد خواهد بود. این وضعیت یک ریسک بلندمدت از سرگیری جنگ در اوکراین و درگیر شدن اروپا در جنگ ایجاد میکند، در حالی که حمایت نظامی بلندمدت آمریکا از اروپا در چنین شرایطی بهوضوح دیگر تضمینشده نیست.
از سوی دیگر، همانطور که هفته گذشته در ریسپانسیبل استیت کرافت Responsible Statecraft اشاره شد، نیاز و امید به حمایت آمریکا، اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی را به وابستگی هرچه بیشتر به آمریکایی غیرقابلاعتماد سوق خواهد داد—که نتیجه آن تسلیم اقتصادی بیشتر در برابر تعرفهها و تبعیت از برنامههای آمریکا در خاورمیانه است، همانگونه که در ماههای اخیر شاهد بودهیم. اگر این روند ادامه یابد، چنین تحقیرهایی اعتبار داخلی نهادهای اروپایی را تضعیف و صلح مدنی و دموکراسی لیبرال را به شیوههایی تهدید خواهد کرد که مسکو هرگز نمیتوانست امیدوار باشد به آن دست یابد.
بدترین حالت
حداقل بر اساس آخرین بیانیه، به اصطلاح «ائتلاف داوطلبان» اروپایی ممکن است بخواهد از آتشبس برای اعزام نیروی نظامی اروپا به اوکراین استفاده کند، حتی بدون یک توافق جامع.«اوکراین باید تضمینهای امنیتی قوی و معتبری برای دفاع مؤثر از حاکمیت و تمامیت ارضی خود داشته باشد. ائتلاف داوطلبان آماده است نقش فعالی ایفا کند، از جمله از طریق برنامههای اعزام نیروی اطمینانبخش پس از توقف خصومتها. هیچ محدودیتی نباید بر نیروهای مسلح اوکراین یا همکاری آن با کشورهای ثالث اعمال شود. روسیه نباید حق وتو در مسیر اوکراین به سوی اتحادیه اروپا و ناتو داشته باشد.»
این یا دیوانگی است یا نیرنگ، زیرا همه دولتهای اروپایی (و دولت بایدن) قبلاً اعلام کردهاند که حاضر به جنگ برای دفاع از اوکراین نیستند. حتی دولت لهستان اعزام نیرو به اوکراین را رد کرده است. دولت انگلیس پیشگام چنین پیشنهادی بوده—اما همچنین گفته که این کار تنها در صورت تضمین «پشتیبانی» آمریکا ممکن است، که دولت ترامپ تاکنون آن را رد کرده. نظرسنجیها نیز نشان میدهد افکار عمومی اروپا در مورد اعزام نیرو به اوکراین عمیقاً تقسیمشده است.
آیا دولتهای اروپایی واقعاً آماده هستند تعداد ناکافی از سربازان خود را به وسط یک درگیری حلنشده بفرستند؟ یا با توجه به اینکه روسیه بهصورت قاطعانه چنین نیرویی را بهعنوان بخشی از توافق صلح رد کرده، آیا این واقعاً یک حرکت متقلبانه برای جلوگیری از توافق است؟
بیانیهای که میگوید مسیر اوکراین به ناتو باید باز بماند نیز همین مشکل را دارد. جلوگیری از این امر بخش کلیدی انگیزه مسکو برای شروع این جنگ بود. اصرار بر این شرط، بنابراین، مانع توافق صلح خواهد شد—و در عین حال کاملاً پوچ و ریاکارانه است، با توجه به اعلام و اثبات عدم تمایل دولتهای ناتو برای جنگیدن در دفاع از اوکراین. بیانیههای رسمی درباره «همبستگی بیچونوچرای» کشورهای اروپایی بیمعناست، زیرا روسها آن را باور ندارند—و اگر اوکراینیها باور کنند، بسیار خطرناک است.
آیا توافق ممکن است؟
هیچیک از اینها به این معنا نیست که همه شرایط روسیه قابلقبول است یا باید پذیرفته شود. به نظر میرسد پوتین یک شرط غیرممکن—خروج اوکراین از تمام استانهای خرسون و زاپوریژیا—را کنار گذاشته است. شرط باقیمانده روسیه، خروج ارتش اوکراین از بخشی از دونتسک است که در اختیار دارد، در ازای خروج روسیه از بخشهای بسیار کوچکتری از خارکیف و استانهای دیگر.
گفته میشود ترامپ به دولت اوکراین توصیه میکند این شرط را بپذیرد. آنها از انجام این کار خودداری میکنند، که بسیار قابلدرک است، اما اشتباه است اگر با پذیرش آن بتوانند به صلحی پایدار و امتیاز روسیه در زمینههای دیگر—بهویژه درخواست مسکو برای «غیرنظامیسازی» اوکراین—دست یابند. چون واقعبینانه بگوییم، به نظر میرسد ارتش اوکراین در هر حال در حال از دست دادن این سرزمینهاست.
نقش ترامپ
پس از ملاقات ترامپ با رئیسجمهور زلنسکی روز دوشنبه، اطلاعات بیشتری درباره شرایط فعلی روسیه خواهیم دانست. ترامپ در حال انجام نوعی دیپلماسی رفتوآمدی بین دو طرف درگیر است؛ و تنها نکته غیرمعمول این است که این رئیسجمهور آمریکاست که این کار را انجام میدهد، نه وزیر امور خارجه یا مشاور امنیت ملی.
آیا ترامپ عاقلانه عمل میکند که اعتبار ریاستجمهوری آمریکا را اینگونه به خطر میاندازد؟ حداقل باید به او بهخاطر شجاعت اخلاقی اعتبار داد. اما این نیز درست است که اگرچه پوتین بههیچوجه آن «منفور جهانی» نیست که در گفتمان سیاسی و رسانهای غرب تصور میشود، اما او مشتاقانه خواهان بهبود روابط با آمریکا و حفظ آن با ترامپ است؛ و اگر یک ملاقات شخصی با رئیسجمهور آمریکا و سوار شدن در لیموزین ریاستجمهوری بهای کاهش خواستههای روسیه از اوکراین باشد، بهایی است که بهراحتی میتوان پرداخت.