به گزارش اقتصادنیوز، ریزش بازار سهام ادامه دار شده است و خروج نقدینگی از بورس متوقف نمی شود.
حمید میرمعینی کارشناس بازارهای مالی به «اقتصادنیوز» می گوید؛ «بزرگترین ضربه را به این شرایط فعلی بورس، نرخ بهره بانکی بالا زده است، البته ریسک های سیستماتیک هم اثرگذار است.
او تاکید می کند؛«ناترازی اثرات خیلی منفی بر سودآوری شرکت ها داشته است»
مشروح گفتگوی اقتصادنیوز با حمید میرمعینی را می خوانید.
*****
آقای میرمعینی! ریزش بازار سهام بعد از جنگ و خروج نقدینگی از بازار همچنان ادامه دارد. به عقیده شما این شرایط تا کجا ادامه دارد؟ چه تحولی باید رخ دهد تا بورس به حالت عادی باز گردد؟
تا زمانی که امید به بازار برنگردد و کفه تقاضا ایجاد نشود، مشکل خروج وجه نقد و افزایش عرضه ها را خواهیم داشت. بر اساس یک اصل بسیار مهم در بازار، همیشه فروشنده وجود دارد اما خریدار همیشه وجود ندارد. خریدار زمانی اقدام به خرید می کند و تقاضا ایجاد می شود که انتظار رشد داشته باشد.
فروشندگان به دلیل جذب نقدینگی یا به نوعی تامین مالی نیازهای روزمره، همیشه در بازار وجود دارند اما اینکه خریدار همیشه وجود داشته باشد و کفه تقاضا را بتواند تامین کند، به این دلیل است که امیدی برای آینده خود تعریف کند یا قیمت ها به سطحی از ارزندگی رسیده باشد که از نظر خریداران و متقاضیان جای کاهش بیشتر نداشته باشد.
اما آن انتظار هنوز برای خریدار به وجود نیامده و عمدتا هم به دلیل بلاتکلیفی ناشی از مولفه های سیاسی و سیاستگذاری های اقتصادی است. الان عامل غالب و تعیین کننده در بازار، عوامل سیاسی است. البته تجارب قبلی را هم داشتیم اما تاکنون تجربه جنگ و تهدیدهای سنگین را نداشتیم. علاوه بر اینکه این تهدیدها وجود داشت، تنش ها و سیاست گذاری های متناسب با این اتفاقات به خصوص سیاست گذاری اقتصادی متناسب با این اتفاقات نداریم.
مضاف بر اینکه بعد از سال های سال تحت تحریم بودن، مشکلات عدیده مدیریتی که در دولت های مختلف وجود داشت، ساختارهای اقتصادی مان را به ضعیف ترین شکل ممکن درآورد. مهمترین نشانه این ساختارهای اقتصادی ضعیف، تورم است که ناشی از کسری بودجه های سنگینی بود که در دولت های قبل برای آن چاره اندیشی نشد.
کسری بودجه هم که از طریق خلق پول بدون پایه و پشتوانه تامین می شد و نتیجه آن را در عارضه مزمن تورم می بینیم و همه ساختارهای اقتصادی کشور را آسیب پذیر کرده است. از بحث سرمایه گذاری بگیرید تا تورم، دخالت های بی جای دولت ها و قیمت گذاری دستوری، سیاست گذاری های غلط از جمله نرخ بهره بالا، سیاست های انقباضی، تامین کسری بودجه از محل های غیرموجه، تامین خوراک شرکت های سودده و دارای بازده مناسب که می تواند جذب سرمایه گذاری و اشتغال زایی کند و تعیین تکلیف نشدن نرخ ارز.
همه این موارد، عوامل مهم در ساختارهای کلان اقتصادی بودند که متاسفانه باعث شدند اقتصاد کشورمان شکننده باشد و با تلنگری مثل جنگ دچار این مشکلات عدیده شود. البته سیاستگذاران هم راه حل درست و منطقی و برون رفتی برای آن نداشته اند و فقط در حالت گذران روزمره اداره کشور می خواهند ادامه دهند. تنها راه حلی که شاید بتوانیم برای مدتی اصلاحات اقتصادی ایجاد کنیم فقط منوط به رفع تحریم ها و ایجاد روابط مناسب با جامعه بین الملل است. به غیر از این، اقتصاد ضربتی، اقتصاد حمایتی یا اقتصاد کوپنی و یارانه ای هیچ کدام جوابگو نیستند.
اقتصاد ما دیگر توانایی راه حل غیرکارشناسانه یا راه حل هایی که شاید در گذشته تحملش را داشت، ندارد. بنابراین، بازار سرمایه هم پیش بینی مناسبی برای آینده نخواهد داشت. یعنی امیدی که در ارزش گذاری ها به آن (Gross) می گوییم، وجود ندارد. در همه مدل های ارزش گذاری، (G) یا همان امید که باید وجود داشته باشد الان برای همه فعالان اقتصادی تقریبا منفی است.
بنابراین قیمت ها، قیمت های کاهنده ای خواهد بود تا زمانی که تغییر پارادایم مناسب تری صورت گیرد. قطعا در صورت بروز نشانه هایی از تغییرات مثبت در سطح سیاسی، بازار سرمایه جزو اولین بازارهایی باید باشد که روند رو به مثبت خواهد داشت. همچنین حرکت مثبتش را بر اساس همه واژه های بین المللی مثل شاخص های پیشنگری و ارزش فعلی منافع آتی به دست می آورد. در چنین شرایطی بازار به عنوان یک شاخص می تواند نشانه هایی از امید در دل اقتصاد کشور ایجاد کند. اما الان فقط با حمایت و تزریق نقدینگی، امکانش نیست.
آیا در شرایط فعلی، سرمایه گذاران توجهی به شرایط بنیادی شرکت ها دارند یا فقط بر اساس ریسک های موجود، به این نتیجه رسیده اند که باید بازار سهام را ترک کنند؟
شرایط بنیادین عمدتا بر اساس شرایط اقتصادی شکل می گیرد. بازارهای مالی در کل دوره های بحرانی مثل جنگ و بلایای طبیعی بالاترین ضربه پذیری را از بحران ها دارند چون نه اوراق مالی هستند نه اوراق فیزیکی. بسیاری از شرکت ها الان دچار ورشکستگی شدند ولی به دلیل حاکمیتی بودن، اعلام ورشکستگی نمی کنند.
مثل شرکت های خودرویی یا بخش های مختلف از صنعت را در نظر بگیرید که از نظر عملکردی خیلی ضعیف هستند اما از نظر اینکه تورم وجود دارد شاید عوامل بیرونی به آنها کمک کند بتوانند در سطح خیلی پایینی سودآوری های خیلی پایینی حتی از سطح تورم کمتر، داشته باشند.
از نظر کارآمدی مدیریتی و عملیاتی، عملکرد شرکت ها پایین است چون سرمایه گذاری اقتصادی در صنایع رخ نداده و راندمان تولید پایین آمده است.
ماشین آلات صنایع فرسوده شده اند و همه اینها دست به دست هم می دهند. در 12 سال گذشته، نرخ تشکیل سرمایه ثابت به شدت نزولی بود و در این بازه زمانی، تشکیل سرمایه مثبت نداشتیم و هر سال روندمان کمتر از سال قبل بود.
این موضوع نشان می دهد سرمایه گذاری ها فرسوده تر و همین فرسودگی ها هم باعث ناترازی شدند. خود ناترازی ها اثرات منفی در سودآوری شرکت ها داشته است. بنابراین، در بحث عوامل بنیادی در بازار، سهم های ارزنده نیز وجود دارد و حتی در بحران ها می توانند فروش هایی داشته باشند اما به دلیل اینکه کلیت سیاست ها و اقتصاد زیر بار فشار یک سری تنش های جنگی و مخاطرات ریسک های سیستماتیک است، فکر نمی کنم بتوانند خلاف جهت آب شنا کنند.
یک سری داروسازی ها و صنایع غذایی شاید بتوانند سهام های خوبی باشند اما آنها هم تحت تاثیر محیط های اقتصادی و سیاسی همچنین با مشکل مدیریت نقدینگی مواجه هستند و خیلی مورد استقبال قرار نمی گیرند.
به عقیده شما، بزرگ ترین تهدید بورس در این شرایط چیست؟ آیا می توانیم در این لیست، ناترازی انرژی، ریسک های سیستماتیک و نرخ بهره بالا و ....را قرار دهیم؟
این سوال، سوالی است که به تحقیق علمی نیاز دارد و اینطور نیست که تجربی بخواهم بگویم کدام یک اثر بیشتری بر شرایط فعلی بورس دارد. مهمترین عاملی که الان اقتصاد را تحت تاثیر قرار داده که باعث ناترازی هم شد، نرخ بهره بالا است. اساس اقتصاد بر نرخ بهره خلاصه می شود؛ به این معنی که در دنیا، با نرخ بهره همه سیاست گذاری های اقتصادی و مالی صورت می گیرد.
اگر خاطرتان باشد ابتدای این مصاحبه درباره امید صحبت کردم؛ امید همین نرخ بهره است. اگر نرخ امید بالاتر از نرخ بهره باشد سرمایهگذاری شکل می گیرد و به نوعی ناترازی هم برطرف می شود. اما چرا امید وجود ندارد؟ چون در صنعت برق، گاز و پتروشیمی، قیمت گذاری دستوری وجود داشت و این ها باعث شد نرخ بازده مورد انتظار سرمایه گذار تامین نشود.
بنابراین تا زمانی که نرخ بهره بانکی بالا باشد و نظر سرمایه گذار بالاتر از نرخ بهره ای که اعلام شد، باشد سرمایه گذاری جدیدی شکل نمی گیرد و در مقابل، ناترازی ها پا می گیرند.
بزرگترین ضربه را به این شرایط فعلی بورس، نرخ بهره بانکی بالا زده است، البته ریسک های سیستماتیک هم بود اگر هم ریسک سیستماتیک وجود داشت دولت دخالت تعزیراتی می کرد. به طور کلی، این چرخه معیوبی که در بازار سهام رخ داده مخرب است که الان فقط با رفع تنش ها و تحریم ها می شود تا حدی موانع آن برطرف می شود.