به گزارش تابناک به نقل از خبرآنلاین؛ از همان روزهایی که مسعود پزشکیان سکاندار دولت چهاردهم شد، پیشبینی میشد که او برخلاف رئیس فقید دولت سیزدهم، کار راحتی در پیش رو ندارد. مشکلات سیاسی، اجتماعی و بینالمللی کشور از یک سو، درگیریهای نظامی میان ایران و اسرائیل از سوی دیگر، تنها بخشی از بحرانهایی بودند که کشور در یک سال گذشته با آنها درگیر بود. اما در سوی دیگر میدان، سیاسیونی قرار داشتند که با از دست دادن پاستور و شکست غافلگیرکننده در انتخابات ۱۴۰۳، به کارشکنی در امور دولتمردان چهاردهم روی آوردند.
به بیان دیگر، افرادی که نتوانستند خود پیروز انتخابات سال گذشته باشند، با رقیب دانستن دولت پزشکیان، با هر تصمیم دولت مخالفت کرده و به نشانه اعتراض پا به خیابان میگذاشتند. حال چند وقتی است که از همان شیوه قدیمی بنیصدرسازی دوباره استفاده کرده و بار دیگر بحث عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور را به راه انداختهاند. در واقع، مخالفان با متهم کردن پزشکیان به عدم کفایت سیاسی و تشبیه او به بنیصدر، تلاش میکنند با فشار سیاسی و ایجاد نارضایتی عمومی، دولت را تضعیف کنند. این استراتژی تکراری تندروها در مقابل رئیسجمهورانی است که با آنها همسو نیستند.
حمله به پزشکیان با رمز «مذاکره»
اما ماجرا از کجا شروع شد؟ برای پاسخ به این سوال باید کمی به عقب بازگردیم؛ به دیدار مسعود پزشکیان با مدیران و اصحاب رسانه. او در این دیدار با اشاره به موضوع مذاکرات گفت: «به تصور من با دعوا به جایی نخواهیم رسید. صلحی که دشمن شما را به آن دعوت میکند، دفع نکنید. صحبت کردن من به معنای تسلیم شدن نیست، ولی اگر حرف نزنیم باید چه کار کنیم؟ میخواهید بجنگید؟ خب آنها که زدند، دوباره درست کنیم، آنها هم دوباره میزنند.»
او در ادامه بیان کرد: «ما بدون رضایت و هماهنگی با مقام معظم رهبری هیچ کاری نخواهیم کرد؛ حتی اگر مخالف نظر خودم باشد، زیرا به این اعتقاد دارم. وقتی این هماهنگی را انجام دادیم، بهتر است بقیه نسبت به این کار نقد وارد نکنند؛ بدون هماهنگی کاری انجام نخواهیم داد.» در واقع، پزشکیان با اشاره به هماهنگی دولت با رهبر انقلاب بار دیگر بر این اصل تاکید کرد که هیچ مذاکرهای بدون تایید نظام از سوی وزارت خارجه انجام نمیشود. با این حال، پس از انتشار این سخنان، توپخانه تندروها و مخالفان دولت که مذاکره را به نوعی در تضاد با منافع خود میدانند، علیه دولت فعال شد. مواضعی که نشان از تلاشها برای تخریب سیاسی رئیسجمهور است.
احسان صالحی، دبیر سابق شورای اطلاعرسانی دولت سیزدهم، از اولین کسانی بود که به سخنان رئیسجمهور واکنش نشان داد. او با انتقاد از بیدقتی تیم اطلاعرسانی دولت چهاردهم تاکید کرد: «این بیدقتیها هم به ضرر رئیسجمهور تمام میشود، هم کشور.» روزنامه فرهیختگان هم با انتقاد همزمان از پزشکیان و جلیلی خواست تا مشاوران خودشان را تغییر دهند.
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان، که از جمله حاضران در جلسه با پزشکیان بوده و درباره مذاکره با آمریکا از او سوال پرسیده است، با انتشار یادداشتی پاسخ رئیسجمهوری را نوعی تسلیم در برابر آمریکا اعلام کرد. او در روزنامه کیهان نوشت: «چه کسی باور میکرد که ایران اسلامی به تنهایی در مقابل حملات نظامی و همهجانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی و دهها کشور عضو ناتو و برخی دولتهای مزدور منطقه، نه فقط بایستد، بلکه حریف مجهز به مدرنترین تسلیحات و برخوردار از حمایت دهها سرویس اطلاعاتی و امنیتی را مجبور به گدایی آتشبس کند؟ آمریکا و اسرائیل آشکارا به شکست خود در مقابل ایران اعتراف کردهاند. آمریکا بعد از این شکست که دریوزگی آتشبس را در پی داشت، به گدایی مذاکره آمده است و عجیب آنکه برخی از مسئولان کشورمان گدایی آمریکا را «طلبکاری»! تلقی کرده و فریب دو قطبی جعلی مذاکره و جنگ را خوردهاند!»
فؤاد ایزدی، چهره نزدیک به جلیلی، با انتشار متنی به اظهارات اخیر مسعود پزشکیان درباره مذاکره و جنگ واکنش نشان داد و مدعی شد: «سخنان اخیر رئیسجمهوری احتمال حمله نظامی بعدی به ایران را افزایش داد.»
حمید رسایی، نماینده تهران، در یادداشتی بار دیگر طرح عدم کفایت سیاسی رئیسجمهوری را مطرح کرد. او در بخشی از یادداشت خود مدعی شد: «آیا شخصیتی با این مواضع متناقض که بسیاری از سخنان او مصداق آب در آسیاب دشمن است، کفایت سیاسی دارد؟ به نظر من آقای پزشکیان کفایت سیاسی برای پست ریاست جمهوری را ندارد.» پس از این هم، تندروها و مخالفان دولت بار دیگر با تشبیه پزشکیان به بنیصدر، تلاش کردند بازی جدیدی علیه دولت به راه بیاندازند؛ بازیای که یا منجر به عقبنشینی رئیسجمهور از مواضع خود شود یا با ایجاد فشار علیه دولت، باعث نارضایتی مردم گردد.
مقابله با تصمیم نظام
این اولین بار نیست که تندروها و مخالفان دولت هر زمانی که منافعشان به خطر میافتد، دست به چنین اقداماتی میزنند. هم بنیصدرسازی از یک رئیسجمهور، و دولتهای روحانی و خاتمی مسبوق به سابقه بوده است، و هم بر کسی پوشیده نیست که «فشار» یکی از مهمترین تاکتیکهای تندروها و پایداریها است که بارها با استفاده از این استراتژی توانستهاند به مقصود خود برسند. در واقع، تندروها را میتوان مصداق عینی مثل «بدنامی بهتر از گمنامی است» دانست؛ آنها به هر وسیلهای چنگ میزنند تا همواره خودشان در رأس قدرت باشند و هر آنچه را میخواهند به اجرا دربیاورند.
به بیان دیگر، در یک سال گذشته، تندروها و پایداریها بارها با تصمیمات نظام، چه درباره برداشته شدن گام اول فیلترینگ، چه متوقف شدن قانون عفاف و حجاب و تصویب پالرمو، مخالفت کرده و سنگاندازیهای زیادی را پیش پای دولت انداختهاند؛ سنگاندازیهایی که هربار به شکست خودشان منجر شده است. اما در مقابل همه مخالفتها، برخی از رسانهها و چهرههای سیاسی نیز اظهارات پزشکیان را نشانه قدرت دانسته و خواستار مقابله با تندروها شدهاند.
به طور مثال، روزنامه هم میهن با اشاره به انتقادات مخالفان مذاکره از دولت، خطاب به پزشکیان نوشت: «این درست نیست که طرف در شورای عالی امنیت ملی یا مجلس یا فلان نهاد دیگر نشسته و جلوی سیاستهای به قول شما هماهنگشده با رهبری سنگاندازی میکند. این وظیفه حکومت است که چنین تعارضاتی را از پیش پای دولت بردارد. این راه مدیریت امور خیلی وقت است که به بنبست رسیده؛ امروز تغییر مسیر داده شود؛ بهتر از فرداست.»
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب، نیز در گفتوگویی بیان کرد: «سخنان آقای پزشکیان نه نشانه ضعف، بلکه نشانه قدرت است و این ذهنیت غلط سنتی است که پذیرش ضعف را نشانه ضعف میداند، در حالی که این میتواند نشانه قوت و اراده برای حرکت باشد. چرچیل بعد از آنکه در سال ۱۹۴۰ و پس از آغاز جنگ جهانی دوم، نخستوزیر شد، سخنرانی مهمی در مجلس عوام ایراد کرد و با واقعگرایی کامل به مردم بریتانیا گفت: «به جز خون و زحمت، اشک و عرق، چیزی برای دادن ندارم.» او با این سخنرانی خود توانست فضای عمومی اروپا را از شوک سقوط به دست هیتلر نجات دهد و پیروز این جنگ شود.»
روزنامه ایران با اشاره به مخالفتها با رئیسجمهوری در گزارشی نوشت: «بر سر راستگویی پزشکیان جنجال شد. پزشکیان با مردم به عنوان صاحبان این کشور جز راستگویی پیشه نکرد. اما گروهی آشفته شدند که؛ اولاً چرا راست گفت؟ دوماً چرا این راست را به مردم گفت؟ و سوماً اینکه اصلاً هر راستی را نباید گفت، آن هم به مردم! همین راست نگفتن، یا مسائل کشور را به صورت زینتشده با مردم در میان گذاشتن نبود که مرجعیت رسانهای کشور را به خارج از کشور انتقال داد؟» این دیدگاهها نشان میدهد که واکنشها به سیاستهای دولت، تنها در چارچوب اختلاف سیاسی خلاصه نمیشود بلکه بیانگر گفتمان متفاوت در داخل کشور است.
دشمنیها ادامه دارد
اگرچه انتقادات به عملکرد رئیسجمهوری و دولتمردان او کم نیست، اما گرفتن برخی از تصمیمات مانند مذاکره با آمریکا برعهده دولت نیست؛ بلکه تمام ارکان نظام باید با آن موافقت کنند. در همین راستا، به نظر میرسد کسانی که نمیتوانند مخالفت خود را با تصمیم حاکمیت به صورت مستقیم نشان دهند، تیر حملات خود را به سمت دولت شلیک میکنند. از سوی دیگر، تغییرات در برخی از ارکان حاکمیت مانند شورای عالی امنیت ملی و مذاکرات هستهای با اروپا به خشم آنها از دولت دامن زده است. از همین رو، پیشبینی میشود که دشمنی و مخالفتهای آنان با دولت چهاردهم و رئیس آن ادامه داشته باشد و حتی باید منتظر حملات هماهنگشدهتری از سوی آنان باشیم. این وضعیت نیازمند مدیریت هوشمندانه و حفظ هماهنگی درون نظام است تا کشور از بحرانهای سیاسی و اجتماعی بیشتر مصون بماند.