به گزارش همشهری آنلاین، پایگاه خبری - تحلیلی بصیرت (وابسته به معاونت سیاسی سپاه) با انتشار متن پرسش و پاسخ یک پرسمان سیاسی درباره اینکه چرا و چگونه ایران در روز اول جنگ 12 روزه، اینگونه غافل شد، نوشت: برای پاسخ دقیق به این سؤال باید به دو نکته توجه ویژه داشت:
الف) غافلگیری فرماندهان نظامی ما در اصل اینکه تهاجم اسرائیلیها صورت خواهد گرفت نبود، بلکه در نحوه حمله و تا حدودی زمان تهاجم غافلگیری اتفاق افتاد؛ یعنی برآوردهای اطلاعاتی از جبهه دشمن حمله او را مسجل کرده بود اما تحلیلها بر این اساس بود که آمریکا به احترام مذاکره و تا حصول نتیجه (مثبت یا منفی) به رژیم صهیونیستی اجازه حمله به ایران را نخواهد داد.
ب) در ساعت و روز حمله نیز تمام یگانهای نظامی ما اعم از آفندی و پدافندی در آمادهباش کامل و هوشیاری بودند اما دشمن با بهرهگیری از تکنولوژیهای پیشرفته در حوزههای هوش مصنوعی و سایبری در یک اقدام تروریستی با هدف حذف فرماندهان ارشد نظامی و برآورد اینکه با این اقدام ناجوانمردانه میتواند ایران را تسلیم خواستههای نامشروع خود کند، وارد جنگ شد.
ج) همچنین در سناریوهای حمله احتمالی رژیم صهیونیستی امکان عملیاتهای خرابکارانه مانند ترور و... بیشتر بود و گمانهای برای اینکه دشمن برخلاف رویههای گذشته از عملیات موشکی برای ترور فرماندهان حتی به همراه خانوادههایشان استفاده کند، وجود نداشت.
د) برتری دشمن از نظر تکنولوژی و استفاده آنها از ماهوارههای جاسوسی و تجاری و ریزپرندهها و... برای جمعآوری اطلاعات و رهگیری عملیاتی در کنار برخی غفلتها از مسائل حفاظتی را نباید از نظر دور داشت.
نشریه اخبار و تحلیلها (نشریه روزانه معاونت سیاسی سپاه) هم در یادداشتی با تشریح جزئیاتی از روند آمادهسازی و شلیک موشکهای ایرانی در جریان جنگ ۱۲ روزه، تصریح کرد: به علت نوپا بودن دو مجموعهی آفندی و پدافندی، اکثریت شهدا جوانهای دههی هفتادی یا هشتادی هستند. خلاصه، وقتی ما جیغ و سوت میزدیم و منتظر بودیم که «فتاح» شلیک شود؛ یک جوان دههی هفتادی داشت مخزن سوخت مایع را پر میکرد تا شلیک انجام شود.
در این یادداشت آمده است: نمایش موشکهای ایرانی در حرم اباعبدالله (ع) از جمله صحنههایی بود که این روزها دیدیم و کلی ذوق کردیم اما شاید ندانیم برای این ذوقکردنها، کلی جانها داده شده و کلی خونها ریخته شده است که گفتن هر کدامشان یک روضهی مصور از روز عاشوراست. ما دهها شهید موشکی و پدافندی در ارتش و سپاه داشتهایم. یک موشک سوخت مایع تا بخواهد پرتاب شود، حدوداً سه ساعت زمان میبرد و برای هر شلیک باید سه گردان سوخت، پرتاب و نقشه با هم همکاری کنند؛ این یعنی سه ساعت زیر آتش دشمن و هر لحظه امکان پرکشیدن.
نکتهای که بر جانسوزتر شدن ماجرا میافزاید، این است که به علت نوپا بودن دو مجموعهی آفندی و پدافندی، اکثریت شهدا جوانهای دههی هفتادی یا هشتادی هستند. خلاصه، وقتی ما جیغ و سوت میزدیم و منتظر بودیم که «فتاح» شلیک شود؛ یک جوان دههی هفتادی داشت مخزن سوخت مایع را پر میکرد تا شلیک انجام شود. وقتی ما جیغ و سوت میزدیم که «خیبرشکن» بر سر صهیونیستها ببارد، یک جوان دههی هشتادی داشت زیر آتش، نقشهخوانی میکرد.
وقتی ما جیغ و سوت میزدیم که «بزنید، ده تا ده تا بزنید، صد تا صد تا بزنید»، جوان دههی هشتادی ما زیر دید پهپادهای صهیونیستی و ماهوارههای آمریکایی در حال آمادهسازی لانچرها بود.
بسیاری از موشکهای ایرانی زمانی شلیک شد که کمی آنسوتر، پیکر چند شهید دههی هفتادی و هشتادی بر روی زمین بود. بسیاری از شهدای ما زمانی پر کشیدند که ۴۸ ساعت یکسره پلک هم نزده بودند. بسیاری هم زمانی لبیک گفتند که از جسمشان کنار مخزن سوخت، فقط خاکستری باقی مانده بود.
این یک روضهی مصور است: آن نیروی پدافند ارتش و سپاه، در حالی «هرمس۱۳۰»، «هرون» و پهپادهای انتحاری «هاروپ» را به زیر کشید که میدانست ممکن است ثانیههایی بعد جسمش در زمین و روحش در آسمانها باشد.
اگر مدافعان حرم را با صدرزاده و حججی میشناسند، در این ۱۲ روز دهها حججی و صدرزاده تقدیم شد. شهدایی که هر کدامشان یک سرمایه و گنج عظیم بودند. شهدایی که هرچند دههی هفتادی و هشتادی هستند، اما نسل «زد» نیستند؛ بلکه نسل «ضد» هستند: نسل ضدیت با استکبار، نسل ضدیت با صهیونیسم، نسل ضدیت با هر که بخواهد نگاه چپ به این ملک و مملکت بیندازد.
سیدِ زعیم و حکیم ما با امید به این نسل جوان، مؤمن و انقلابی دل به دریا زد و از عظمت ایران گفت و سُرود.