به گزارش همشهری آنلاین، زن ۲۷ ساله که برای شکایت از شوهرش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود گفت: تا مقطع دیپلم درس خواندم. پدرم مردی کارگر و زحمتکش بود که چند سال قبل از دنیا رفت.
من هم از همان دوران جوانی مانند بسیاری از هموطنانم (افغانستانیها) در کارگاههای خیاطی مشغول کار بودم. در این میان صاحب کارگاه که یک پسر جوان از همشهریانم بود، به من ابراز علاقه کرد. غلام از زمان نوجوانی معتاد شده بود، اما ادعا میکرد بیش از یک سال است که دیگر مواد مخدر مصرف نمیکند. من هم به او علاقه داشتم و نمیتوانستم این عشق را پنهان کنم، به همین خاطر روابط من و غلام آغاز شد.
غلام همواره به من تهمت ناروا میزد و مدعی بود که با دیگران هم رابطه دارم، ولی انگار طلسم شده بودم و با همه بیمهریهایش باز هم او را دوست داشتم تا اینکه بالاخره بعد از مدتی او به خواستگاریم آمد، اما خانواده ام مخالف بودند چراکه اعتقاد داشتند رفتار و گفتار او با یکدیگر تناقض دارد. حتی وقتی نزد مشاور خانواده رفتیم، او مرا از این ازدواج برحذر داشت. با وجود این، من به غلام علاقهمند بودم و نمیتوانستم این نصیحتهای دلسوزانه را باور کنم.
- نقشه شوم زن جوان برای شوهری که عاشقش بود | سکته کردم وقتی فهمیدم...
- تباهی مرد جوان با یک عشق سوزان دانشگاهی
ماجرای خواستگاری بیش از یک سال طول کشید و من دیگر به یقین رسیدم که او هم مرا دوست دارد، وگرنه با گذشت یک سال از این موضوع دیگر به خواستگاریم نمیآمد. در همین شرایط او با وسوسههای شیطانی مرا وادار کرد که باردار شوم تا دیگر هیچکس نتواند با ازدواج ما مخالفت کند. به همین خاطر پنهانی به عقد غلام درآمدم و خام حرفهای او شدم.
در حالی که جنینم رشد می کرد، او مانند همیشه گوشی تلفنش را خاموش کرد و غیب شد چراکه مدعی بود فرزندم نامشروع است و به همین دلیل مرا کتک زده بود. خانوادهاش نیز به تماسهای من پاسخ نمیدادند. آنقدر به در خانه نزدیکانش رفتم که بالاخره او را با حکم جلب قانونی پیدا کردم و مجبور شد مرا به عقد رسمی خودش درآورد.
زمانی که زیر یک سقف رفتیم، شکنجههای غلام شروع شد. او دست و پای مرا با طناب میبست و با زنجیر موتورسیکلت به جانم میافتاد یا با سیم نقاط مختلف بدنم را داغ میکرد تا از او طلاق بگیرم. بالاخره فهمیدم که اشتباه کردهام و دچار عشقی هیجانی بودهام.
به دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی رئیس کلانتری گلشهر مشهد اقدامات قانونی و روانشناختی این ماجرای تاسفبار دردایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.