به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش در گفت و گو با رکنا گفت: نظام آموزشی در ایران از همان ابتدای تأسیس دارالفنون تاکنون بر این رهیافت استوار بوده که برخورداری دانش آموزان تیزهوش و سرآمد از مدارس، امکانات و برنامه های آموزشی خاص و جداگانه، حق مسلم آنان و بخشی از مسئولیت های مهم آموزش و پرورش رسمی و عمومی کشور به حساب می آید! رهیافتی که در تعارض با برابر دانستن ظرفیت های زیستی انسانها، به رسمیت شناختن مدارسی مانند سمپاد، نمونه دولتی و امثال آن را نه تنها مغایر با عدالت اجتماعی یا دیگر کارکردهای نامطلوب آن نمی شناسد بلکه توجه به استعدادهای درخشان را از حیث مبانی فلسفی و اخلاقی انتخابی به جا و درست می داند که بر واقعیت روشنی مثل «تفاوت های فردی» بنا شدهاست.
وی در ادامه افزود: پیشینه توجه به استعدادهای درخشان در ایران، نشان میدهد که آموزش و پرورش در استفاده از مدل ها و راهبردهای مختلفی مثل غنی سازی آموزشی در کنار دیگر دانش آموزان، تسریع تحصیلی (جهش تحصیلی) برای شناسایی و پرورش جامعه هدف، تنها به روش جداسازی با تاسیس و راه اندازی مدارس خاص و جداگانه تحت عنوان تیزهوشان یا همان «سمپاد» بسنده کرده است. از تأسیس دارالفنون و راه اندازی واحدی به نام تیزهوشان ذیل اداره کل امور کودکان و دانش آموزان استثنایی قدیم بگیر تا سازمان امروزی آن با نام «سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان»، حرف مرد یکی بوده، جداسازی سفره دانش آموزان تیزهوش از بقیه!
ابراهیم سحرخیز تاکید کرد: غرض از پرداختن به این مقدمه، رسیدن به انتقاد پزشکیان از مدارس سمپاد بود! مدارسی که به گفته رئیس جمهور، امروز دانش آموزانی تربیت می کنند که به فکر مهاجرت و خروج از کشورند. انتساب مسئله مهاجرت نخبگان یا حتی افراد تحصیل کرده عادی به راهبرد جداسازی مدارس سمپاد یا روش تربیت در ایران، در حقیقت نوعی استقرا ناقص یا تحلیل نارواست. عواملی مثل تحریم های همه جانبه، رکود اقتصادی، افزایش توأمان بیکاری و تورم، نداشتن افق و چشم انداز روشن تا نبود شایسته سالاری، گردش و چرخش نخبگانی در مدیریت ها تا نظام آموزشی فشل و طبقاتی شده در کنار اختلاف سطحی که میان نظام آموزش عالی، صنعت و دیگر نهادهای ایران با جوامع توسعه یافته وجود دارد سبب شده است بخش قابل ملاحظه ای از دانش آموزان یا حتی دانش آموختگان دانشگاهی مهاجرت را به ماندن در وطن ترجیح دهند!
معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش گفت: پرسش این است وقتی که برخی از «یافته های پژوهشی حاصل از نگرش سنجی از دانشجویان مستعد نشان می دهد بیش از ۸۰ درصد پاسخگویان روش غنی سازی آموزشی را در کنار دیگر دانش آموزان عادی بر تاسیس و راه اندازی مدارس جداگانه ترجیح می دهند یا قریب به اتفاق پرسش شوندگان دو عامل فقر و روستایی بودن را بزرگترین موانع برای شناخته شدن و شکوفایی استعدادها در جامعه ایران می دانند» اصرار حاکمیت بر جداسازی یا تنوع بخشی به مدارس دولتی با اسامی سمپاد، نمونه دولتی، شاهد، هیات امنایی و... برای چیست؟ آیا بهتر نیست نظام آموزشی به جای قربانی کردن تمام ایران به پای تهران، تمامی منابع خود را صرف توسعه امکانات برای تعلیم و تربیت عموم فراگیران کند؟
سحرخیز تاکید کرد: آقای پزشکیان که مدام حرف از عدالت آموزشی یا محروم کردن هشت دهک بالای جامعه از انواع یارانهها می زند، لابد می داند که بر اساس برخی از بررسیهای معتبر، تنها ۱۵ درصد از سوال شوندگانی که در مدارس تیزهوشان درس می خواندند، سطح درآمد خانواده خود را پایین تر از متوسط اظهار کرده اند یا حدود ۵۵ درصد از نمونه های آماری آزمون شده در میان دانشجویان با استعداد و نخبه، اعلام کردهاند که تمام یا بیشتر تحصیلات قبل از دانشگاه خود را در مدارس تیزهوشان شهر تهران گذرانده اند. پس جناب پزشکیان! به کدامین حجت باید بهترین منابع و امکانات آموزشی را فقط خرج بچه پولدار ها کنید؟ چرا باید شهر تهران بیش از سهم جمعیتی خود، با تصاحب بهترین فرصت ها و امکانات، موفقیت در المپیادها یا رتبه های برتر در کنکور به نفع خود مصادره کرده، مانع از پرداختن درست حاکمیت به نابرابری ها و ناترازی های آموزشی در دیگر استان ها شود؟
معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش گفت: آقای رئیسجمهور؛ کیست که نداند تمامی آن تشکیلات و نهادهای عریض و طویل خصوصی و نیمه خصوصی که موازی با سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در تهران به فعالیت مشغولند از کانون خرد، باشگاه دانش پژوهان جوان گرفته تا بنیادهایی مثل بنیاد فرهنگی البرز تا مدارس شیک و لاکچری همان افرادی که شما بهتر از ما آنها را به اسم و آدرس می شناسید، برای این گرد هم آمده اند تا به ۹۰ میلیون جمعیت این کشور بگویند فقط مرکز نشین ها به عنوان استعداد برتر، حق برخوداری از بهترین دانشگاه ها را دارند.
ابراهیم سحرخیز در پایان تاکید کرد: آقای رئیسجمهور، مشکل عدالت آموزشی فقط با ساختن چند هزار کلاس درس یا مدرسه از جیب مردم رفع نمی شود. اگر توانستید روزی صادقانه و با افتخار به عنوان یک روستازاده آذربایجانی به مردم بگویید دیگر در ایران نمی توان، کسی را تنها به جرم فقر، اقلیت قومی و آقازاده نبودن از فرصت ها یا امکاناتی که فرزند فلان نماینده، مدیر و مسئول و بازاری و... برخودار است محروم کرد آن روز شما یک قدم به عدالت نزدیک شده اید. گمان می کردم آقایانی که به جنابعالی در خصوص زیر و بم آموزش و پرورش مشاوره یا اطلاعات ذی قیمت می دهند شما را از این بدیهیات مطلع کرده اند!