مسئولین گرامی سر جدتان دست از سر این شعار نخ نمای بدوی کپک زده تاریخی و تکراری، بردارید. وقتی دهها سال از چیزی نتیجه نگرفتید که هیچ، تازه شاهد بدتر شدن روبروز وضع و اوضاع هستید، چرا باز اصرار بر ندیدن حقیقت و ره افسانه زدن با تاکید بر صرفهجویی دارید؟
بگذارید یکبار برای همیشه خیالتان را راحت کنم، فقط به یک دلیل ساده هم که شده صرفهجویی در مصرف آب بخاطر یک پدیده علمی در روانشناسی اجتماعی با عنوان: بطالت یا تنبلی اجتماعی(1) امکان پذیر نیست که نیست. بعبارتی در این وضعیت، سهم افراد در اشتراک گروهی قابل محاسبه و اندازه گیری نیست و به همیبن دلیل افراد کمتر نقش خود را در مسئولیت اجتماعی ایفا میکنند(مثلا صرفهجویی در مصرف آب) چرایی آنهم برمیگردد به پخش -بدون حساب و کتاب- مسئولیت(2) به دلیل کنتورهای مشترک آب در ساختمانها. به عبارتی وقتی در یک مجتمع 40 واحدی و یا حتی 8 واحده سهم صرفه جویی و سهیم بودن در مصرف آب هر واحد به دلیل کنتورمشترک مشخص نیست افراد نه تنها علاقهای به رعایت الگوی مصرف نخواهند داشت بلکه حتی با دیدن مصرف زیاد همسایگانشان در یک رقابت برای مصرف بیشتر خواهند افتاد و با خود این را خواهند گفت: حالا که همسایه اینقدر مصرف میکند و قرار است به اسم من تمام شود چرا من رعایت کنم؟ حالا لطفا به جای این شعار لعنتی صرفه جویی یک کار اساسی بکنید مثلا کنتورهای هر واحد را جدا کرده و برای مشترکین پرمصرف جریمه قائل شوید اگر هم بودجه ندارید پولش را طبق معمول از خود مردم و مالکین ساختمانها بگیرید. لااقل در این کار که اوستایید.
اما به همین بهانه درد و دلی داریم با همین موضوع و مضمون
مردم؛ همان همیشگی، برای رفع مشکلات
از وقتی که چشم باز کردیم مرتبا در برابر درخواست مسئولین برای رعایت مصرف و صرفهجویی آب ، برق ، گاز، نان و اصولا مشارکت مردم در هر زمینه دیگری مانند پرداخت مالیات؛ اهدای انواع کمکهای مردمی و گلریزان برای محرومان و آسیبدیدگان سراسر جهان، واریزی بموقع فیش، قبض، جریمه،عوارض و پایان کار بودیم. اما اینها پایان کار نبودند. مسئولین در ادامه میخواستند مردم برای تحمل گرانی و تورم هم، کمرهمتشان را سفت کنند ؛کمتر بخورند و چیزهایی مثل میوه وانواع گوشت را هم، کلهم نخورند! با همه این حال و احوال و درعین حال همیبن مردم بینوا و بیحال میبایست آنقدر قوه وبنیه و توان اقتصادی میداشتند که بتوانند برای رفع مشکل کاهش و پیری جمعیت هم، کمر همتشان را شل کنند!
جالب آنکه حتی برای این کار هم، محدودیتهای فراوانی در خصوص ارتباط دختران و پسران وضع شد که مثلا مردم باید ضمن اجرا و انجام امور مربوط به مراسم افزایش جمعیت، دچار خطا و فساد نشده و در رعایت قوانین ارزشی کوشا باشند! تنها همکاری و تسهیلگری مسئولین در پروژه افزایش جمعیت هم، قطع برق در زمانهای منظم و دقیق جهت انجام برنامهریزیهای لازم بود!
به طور کلی مسئولین از مردم به نوعی توقع یک زندگی گیاهی را داشتند که مانند یک درخت گلابی، حرف نزنند(اعتراض نکنند)، اکسیژن تولید کنند، سایه بگسترانند، باردار شده و ثمر دهند؛ حتی بعد از مرگ هم، بشود از چوبشان استفاده کرد! طبعا این کارها هم، باید مانند همان درخت گلابی با کمترین امکانات و از طریق گردهافشانی و فتوسنتز انجام میشد! اگر هم کسی نمیتوانست و نمیخواست باید جمع میکرد و میرفت!
مسئول قبل و بعد از انتخابات
به عبارتی همان مسئولینی که در زمان انتخابات مدعیبودند داخل پوشههای زیر بغلشان مملو از برنامههای عمرانی و اصلاحی است بعد از انتخابات، همان برنامههای زیربغلی، تبدیل میشدند به تقاضانامه ویکسری شعارهای گل باقالیِ توخالی و بنوعی هندوانههایی زیر بغل مردم! شعار من میتوانم، تبدیل میشد به شما میتوانید و تاکید میشد سرنوشت هر ملتی دست خودشان است و تا دستیابی به دستاوردهای بزرگ باید آنرا دست بدست کنند! پس مسئولین با کمال امتنان بساط گوی و میدان را با هدفِ عبوراز بحران و برای حماسه آفرینی مردم عزیزترازجان، از سلبریتیهایی مانند علی دایی گرفته تا پیرزنی که تنها النگوی خود را اهدا میکند پهن میکنند و خوشان فقط برای حل مشکلات کشور دعا میکنند.
وظیفه اصلی مسئولین تهیه زیرنویسهای تلویزیونی
به طورکلی مسئولین که هزار ماشالله همه از دم دکتر و مثلا استاد دانشگاه و مدعیاند، کلهم هیچ طرح و برنامه خاصی به جز تحریک احساسات عمومی و هماهنگیهای لازم برای جمع آوری کمکهای مردمی ندارند آنها به این امید سرکار میآیند تا مردم را با شعارها و آمارهای رنگارنگ سرکار بگذارند. تنها کاری هم که میکنند متن بنرهای شهری و زیرنویسهای تلویزیونی را برای بالا بردن عذاب وجدان و تلقین و تلقیح احساس گناه در مردم مینویسند و به شرح زیر تهیه و منتشر میکنند:
هیچ میدانید اگر 20 درصد صرفه جویی کنید همه بدبختیهایتان تمام میشود؟ آیا میدانید جه بلایی سر میانگین مصرف جهانی آوردهاید و شور مصرف زیاد را درآورده اید؟ آیا میدانید همین کولر خاک برسرتان چند لیتر آب و چند وات برق مصرف میکند؟ آیا زندگی بدون کولردر تابستان و بدون بخاری در زمستان و خوردن یک وعده غذا درهمه چهارفصل سال برایتان یکجور نوستالژی جالب نیستند؟ هیچ فکر کردهاید هنگام غرق شدن در افکار در زمان حمام و مبال، چند لیتر آب می رود فاضلاب؟ به هر حال فکر کردن به این چیزها هم کار اسانی نیست.
جند توصیه وزیرنویس ما به مسئولین
حال بد نیست با توجه به موارد بالا ما هم به موارد زیراشاره کرده و توجه مسئولین را به آنها جلب کنیم:
آیا میدانید اگر فقط 20 درصد کنترل و نظارت بر مدیریت منابع و انرژی بهبود یابد و یا به همان اندازه زمان استحمام ملت، مسئولین دراتاق فکرشان وقت بگذارند میتوان از این بحران عبور کرد؟ بعنوان مثال آیا نمی شد در زمان همین تولید کولرهای پرمصرف خاک برسر، به فکر تولید کولرهای کم مصرف آب بود؟ آیا اصولا حتی کولرهای کم مصرف، مشکل آب را حل میکنند؟ اگر جواب مثبت است چرا وقتی لامپها کم مصرف شدند مشکل برق حل نشد؟ ایا راهکار سایر کشورها هم توصیه به صرفه جویی است؟ یا آنها تدابیری دارند مانند: استفاده از اب دریاها، رطوبت هوا، تصفیه فاضلابها، احداث نیروگاههای بادی و خورشیدی؛ وضع قوانین سخت برای استفاده از چاهها، ممنوعیت کشت میوههایی همچون هندوانه و صیفیجات ، ترویج کشت بدون خاک و قطرهای، تاسیس پلیس آب و حتی گران کردن و وضع جریمههای سنگین برای شستشوی اتومبیل و استفاده از استخرها و غیره است؟
مسئولین دلسوز اگر نمیدانید بدانید با خواهش و تمنا و قربان صدقه و ایجاد عذاب وجدان و گناه در مردم به جایی نمیرسید فکر باید اصولی و ساختاری باشد تا برای کشور و آیندگان نان و آبی باشد.
انداختن بطری آب درفلاش تانکها راهحلی برای رفع بحران آب!
از انصاف نگذریم که مسئولین در مورد حل بحران آب و انرژی آنقدرها هم منفعل نبودند و بالاخره یک طرح اجرایی دادند و آن، پیشنهاد انداختن یک بطری نوشابه در فلاش تانک توالتهای فرنگی بود که البته ناگفته نماند آنهم کپیبرداری عین به عینی بود از پیشنهادی منتسب به چرچیل در زمان جنگ جهانی دوم از مردم ازانگلیس. البته مسئولین در همین مورد هم آنقدر خلاقیت و همت نداشتند که کمی بیشتر کالری بسوزانند و این پیشنهاد را مثلا به محفظه آب کولرهای آبی هم تعمیم دهند. احتمالا به این دلیل که در زمان چرچیل کولر آبی نبود! باری به هر جهت
تاریخ کشورمان نشان داده ما به قول علیرضا قربانی محکوم به زیستن درسرزمینی دور و تنها درغبار و وارثان دردهای بی شماریم و چیزی هم به جز غم و غیرهم نداریم پس باید بسوزیم و بسازیم. دیگران سوختند و ساختند ماهم بسوزیم و بسازیم .
1. social lofing
2. diffusion responcibility