یاسر قنبرلو، شاعر جوانی که در سال ١٣٧٠ دیده به جهان گشود، یکی از چهرههای پرآوازه در عرصه ادبیات معاصر ایران محسوب میشود. این هنرمند برجسته، فعالیت حرفهایاش را از سال ١٣٨٥ در حوزه هنری قزوین آغاز کرده و موفق شده در جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره دفاع مقدس و جشنواره شعر فجر، جایگاههایی ارزشمند را کسب کند. قنبرلو همچنین به عنوان مدیر بخش آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قزوین مشغول به فعالیت است و اشعار وی همواره بازتابی از عواطف ژرف و سبک هنری خاصی بودهاند.
شاعر با ظرافت و حساسیت خاصی احساسات درونی خود را به تصویر میکشد:
زیر مجموعهٔ خودم هستم
مثل مجموعهای که سخت تهی ستدر سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی ست
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایمخشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمیبیندهرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمیبیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس استپای احساس در میان باشد
انتخاب پرندهها قفس است
وسعت کوچک رهایی
وسعت کوچک رهایی رااز نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...