علیرضا قزوه شاعر و نویسنده در گفتگو با خبرنگار مهر درباره کتاب «پیاده تا خورشید» سفرنامه اربعین، گفت: همینطور که میدانید من قبل از سفرنامه درباره اربعین، یک سفرنامه حج داشتم که اسمش «پرستو در قاف» بود. این کتاب را در سال ۷۶ نوشتم و بخشی از آن در کتابهای درسی هم آمد. بعدها چندین سفر دیگر هم داشتم؛ از جمله کتاب «قونیه در قطار» درباره سفر به قونیه، کتاب «با کاروان شام» درباره سفر به سوریه، کتاب «قطار مهاراجه» درباره سفر به هند.
امیدوارم سفرنامه سفر رهبر انقلاب به کرمان در سال ۸۶ منتشر شود
قزوه ادامه داد: آخرین سفرنامه من همین کتاب «پیاده تا خورشید» است که روایتی از ۸ سفر من به کربلا است. از این هشت تا سفر، شش تا در پیادهروی اربعین بوده است. روایتهای این هشت سفر در این مجموعه خلاصه شده است.
وی با اشاره به حال و هوای کتاب «پیاده تا خورشید»، گفت: در این کتاب با زبان طنز به روایت سفرها میپردازم. این شاید اولین سفرنامه درباره فضای معنوی مثل اربعین باشد که در آن طنز پررنگ است. معمولاً طنز را در سفرهای معنوی کنار میگذارند ولی من در این کتاب سعی کردم کتاب مقداری رنگ و بوی طنز هم داشته باشد. همراهی با آدمهایی مثل ناصر فیض که خودش طناز است و رفتارهای طنازانهای که از دوستان در این سفر دیدم، باعث شده که طنز را هم چاشنی کار کنم.
این شاعر با بیان خاطرهای درباره سفر اربعینش، گفت: جدا از اینکه دیدن بارگاه بزرگان برای من خاطرهانگیز است، چیزی که برای من اتفاق قشنگی بود، نجات جانم توسط یک زائر هندی بود. ماجرا این است که من در حرم امام حسین (ع) داشتم به خفگی میرسیدم و نفسم بالا نمیآمد؛ رفته بودم به نزدیکترین مکان به ضریح و آنقدر فشار جمعیت زیاد بود که داشتم از دست میرفتم. آنجا بود که یک زائر هندی به داد من رسید. او هیکل تنومندی داشت و من را به سختی از زیر دست و پا بیرون کشید. این خاطره برایم جالب است. ضمن اینکه من برادرم را هم در سفر اربعین از دست دادم. برادر من جانباز بود و ایشان هم در روز اربعین، چند سال پیش، در حرم حضرت عباس (ع) همین اتفاق برایش افتاد و نزدیک ضریح فوت شد.
قزوه با بیان اینکه در کتاب «پیاده تا خورشید» بیشتر سیاحت کرده تا زیارت، گفت: من در این کتاب بیشتر راوی صمیمیت مردم عراق با زائرین هستم. سعی کردم خیلی مردمی و از دل جامعه، پیادهروی اربعین را ببینم و روایت کنم. مثل «پرستو در قاف» دنبال موارد شناختی از حج و تاریخ و… نبودم. در «پیاده تا خورشید» بیشتر حواشی مدنظر بود و فضاهای سیاحتش بر زیارتش میچربد.