به گزارش افکارنیوز، رویدادهای اخیر، بهویژه در حوزه تجارت جهانی، بار دیگر ضعف تصمیمگیری مستقل اروپا را آشکار کرد. از یکسو، واشنگتن با تهدید به اعمال تعرفههای سنگین علیه چین، ابتکار عمل را در دست گرفت و از سوی دیگر، پکن با واکنشی حسابشده توانست در مقابل فشارها بایستد.
اروپا اما به جای ایفای نقش متوازنکننده، تنها در موقعیت تماشاگر باقی ماند و به تصمیمات دیگران واکنش نشان داد؛ آن هم واکنشهایی که بیشتر رنگ و بوی تبعیت داشت تا استقلال.
در عرصه سیاسی نیز وضعیت تفاوت چندانی ندارد. ماجرای حذف اتحادیه اروپا از نشست آلاسکا میان مقامات ارشد آمریکا و چین، نه تنها یک اتفاق نمادین، بلکه نشانهای آشکار از بیاعتنایی دو قدرت بزرگ به جایگاه این بلوک سیاسی بود.
این رویکرد، در کنار ناکامی اروپا در تأثیرگذاری بر بحرانهای مهم جهانی همچون جنگ غزه، نشان میدهد که ظرفیت اثرگذاری این قاره در پروندههای استراتژیک به شدت کاهش یافته است.
نمونه بارز این مسئله، ناتوانی اروپا در متقاعد کردن رژیم صهیونیستی به توقف حملات و پذیرش آتشبس انسانی است؛ آن هم در شرایطی که بسیاری از کشورهای اروپایی طی سالها از نزدیکترین حامیان تلآویو بودهاند. این ناکامی، پیام روشنی دارد: وزن سیاسی اروپا در تحولات بینالمللی به مراتب کمتر از گذشته شده است.
کارشناسان معتقدند که تداوم این روند میتواند اروپا را به یک بازیگر درجه دوم در نظام چندقطبی در حال شکلگیری بدل کند. در چنین شرایطی، بازنگری جدی در سیاست خارجی، کاهش وابستگی به واشنگتن و ایجاد پیوندهای راهبردی با بلوکهای نوظهور همچون بریکس، میتواند راهی برای احیای جایگاه از دسترفته اروپا باشد.
این تغییر رویکرد، نه تنها یک انتخاب سیاسی، بلکه ضرورتی برای بقا در دنیای پررقابت امروز است؛ دنیایی که در آن، نقش بازیگر منفعل دیر یا زود با حذف از صحنه همراه خواهد شد.