به گزارش اقتصادنیوز، انتصاب علی لاریجانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی را بسیاری حامل پیامی از تغییر و گامی برای حل مساله هسته ای ایران تعبیر کرده اند.
لاریجانی بین سالهای 84 تا 86 مذاکره کننده هسته ای بود، برخی اندیشکده های غربی او را سیاستمدار عملگرایی توصیف کرده اند که اگر از او حمایت می شد می توانست جلوی تشدید مناقشه هسته ای ایران را بگیرد. لاریجانی در حالی به دبیری این شورا برگزیده شده است که در دو انتخابات ریاست جمهوری سالهای 1400 و 1403 با ردصلاحیت از نقش آفرینی های سیاسی کنار گذاشته شده بود.
سوالی که به میان می آید آن است که با حضور دوباره لاریجانی، چقدر روند دیپلماسی امیدوارکننده خواهد بود؟ آیا استفاده از دیگر نیروها مثل محمدجواد ظریف هم ممکن خواهد بود؟
اقتصادنیوز این سوالات را با رحمن قهرمانپور، تحلیلگر سیاست خارجی در میان گذاشته است. او معتقد است که شرایط کنونی بسیار دشوار است و خیلی نمی توان از حضور لاریجانی برای عبور از این شرایط انتظار داشت.
مشروح کامل این گفتگو را در ادامه بخوانید.
******
آقای قهرمانپور، پیرو انتصاب آقای لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی، تصور عموم این است که مسیر پروندههای ایران و غرب با حضور آقای لاریجانی تسهیل میشود. این آمدن را چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطور که خود شما هم گفتید، در جامعه انتظاراتی شکل گرفته، بهویژه در میان احزاب سیاسی، که حاکمیت ممکن است تصمیم به گشایش در مسئله هستهای گرفته باشد. هرچند این برداشت نادرست نیست، اما تمام واقعیت هم نیست. به این معنا که آقای لاریجانی نمیتواند بدون توجه به شرایط و بدون تعامل با سایر نهادها عمل کند.
او فردی است که درون سیستم کار میکند، با محدودیتهای درونسیستمی آشناست و میداند شرایط سختی است. بنابراین اگر بخواهیم واقعبینانه قضاوت کنیم، با آمدن ایشان انتظار تحول خیلی اساسی و خاصی نداریم، هرچند ممکن است شورای عالی امنیت ملی در تصمیمگیریها، بهویژه در مسئله هستهای، فعالتر شود.
*اینکه میفرمایید انتظار نداریم، با توجه به اینکه در اندیشکدههای مختلف غربی ایشان را فردی عملگرا توصیف کردهاند که اگر در دو سالی که دبیر بودند حمایت صورت میگرفت، شاید وضعیت به اینجا نمیرسید…
طبیعی است که برداشت غربیها دقیق نباشد. ما تجربه آقای لاریجانی را در صداوسیما، برنامه «هویت» و شورای عالی امنیت ملی داریم. یکی از مشکلات در زمان حضور ایشان در شورای عالی امنیت ملی، مسئله همان مذاکره یا توافقی بود که ایران با البرادعی انجام داد و بعدها دردسرساز شد. یعنی درست است که آقای لاریجانی امروز فردی عملگرا است، اما دو نکته وجود دارد: اول اینکه هنوز برند یا تصویر جدیدی از خودش نساخته که بتوانیم مطمئن باشیم چرخشهای سیاسی قابل توجهی نخواهد داشت.
دوم، این موضوع بیشتر به شرایط برمیگردد؛ شرایطی که ما را وادار میکند واقعبین باشیم نسبت به آنچه آقای لاریجانی میتواند انجام دهد. نه تنها ایشان، بلکه دیگرانی هم هستند که میخواهند کارهای بزرگی انجام دهند، اما ساختار، اختلاف نظرها و گرایشهای مختلف اجازه نمیدهد یک نفر به حداکثر خواستههایش درون این سیستم برسد.
بنابراین معتقدم آقای لاریجانی کار خاصی نمیتواند انجام دهد، حتی اگر نظام به قول عامیانه ماموریتی به ایشان داده باشد. وضعیت داخلی و وجود نهادهای متعدد باعث میشود که ایشان هم گرایش محافظهکارانه همیشگی خود را حفظ کند.
*درواقع شما این را سیگنال تغییر نمیبینید؟
عرض کردم که اطلاعاتی ندارم که بگویم این سیگنال تغییر هست یا نه؛ مسئله امکان تغییر است. من اصلاً کاری به سیگنال ندارم که بگویم چنین سیگنالی هست یا نه. شاید هم باشد، احتمالاً هم هست. اما مسئله این است که آمدن آقای لاریجانی بیشتر محصول ضعف آقای احمدیان بود و از قبل هم مطرح بود، حتی پیش از این جنگ هم گفته میشد که شورای عالی امنیت ملی باید فعالتر شود.
یعنی دلیلی نداشت که بگوییم مثلاً آقای لاریجانی را آوردند تا تندروها را مهار کند. به نظر من اینها خیلی آرمانگرایانه است، بالاخره آنها بخشی از نیروی سیاسی هستند. حرف من روی سیگنال نیست، حرفم این است که در شرایط فعلی تابستان ۱۴۰۴، محدودیتها و موانع پیش روی آقای لاریجانی بیشتر از آن است که بتواند کاری بزرگ فراتر از انتظار عمومی انجام دهد.
* تلقی دیگری وجود دارد که چون آقای لاریجانی محذوف بودند و در زمان مجلس از حامیان برجام و دولت روحانی بودند، ممکن است محذوف دیگری مثل محمدجواد ظریف هم وارد قضیه شود. شما این امکان یا احتمال را واقعبینانه میدانید؟
اگر منظور بازگرداندن آقای ظریف به معنای گرفتن یک پست رسمی باشد، به نظر من پاسخ منفی است. آن نیروهای سیاسی که آقای ظریف را کنار گذاشتند، اجازه چنین بازگشتی را نخواهند داد. اما اگر منظور مشورت گرفتن باشد، به نظرم آقای لاریجانی الان هم با طیفی از افراد مختلف، از جمله آقای دکتر ظریف و دیگران، مشورت میکند. اما اینکه فکر کنیم با آمدن آقای لاریجانی ممکن است آقای دکتر ظریف دوباره پرونده هستهای را در اختیار بگیرد، این را دور از ذهن میبینم.
*درباره آنچه که مشخصا آقای ظریف درباره کنسرسیوم منطقهای مطرح کردند، شما این را چقدر واقعبینانه میدانید؟ فکر میکنید چقدر میتواند در این موقعیت، حلال مسئله ایران باشد؟
آقای دکتر ظریف قبلاً هم این موضوع را درباره پیمان دوستی و مودت در خلیج فارس در زمان دولت آقای روحانی مطرح کرده بود. ایده خوبی است، اما در شرایط فعلی منطقه، اول باید کشورها به هم اعتماد کنند و یک وضعیت باثبات به وجود بیاید تا چنین طرحهایی موضوعیت پیدا کرده و جدی گرفته شوند. واقعیت این است که خاورمیانه گرفتار ناامنی مستمر و عدم توسعهیافتگی است و همه این عوامل باعث میشوند که این ایدهها، هرچند خوب، امکان عملی شدن نداشته باشند.
مسئله فعلی ما با همسایگانمان این است که بتوانیم اعتماد آنها را جلب کنیم. در واقع، بیاعتمادی مستمر و تاریخی وجود داشته که جز از راه توسعه اقتصادی و سیاسی این کشورها حل نخواهد شد. کشورها با یک اتفاق به هم اعتماد نمیکنند و چون توسعه در خاورمیانه هنوز فراگیر نیست و جزو اهداف دولتها نیست، این بیاعتمادی ادامه خواهد داشت و بعید میدانم در کوتاهمدت دولتهای منطقه دنبال چنین طرحهایی باشند.
* پس چه کار میشود کرد؟
همه حرف من این است که با یک نفر و یک گل بهار نمیشود! اینکه چه راهکاری هست، بحثی جداست. اما عرضم این است که مسئله به مجموعهای از تصمیمها مربوط است. وقتی میگویم مجموعه، منظورم صدتا تصمیم نیست، بلکه چهار، پنج تصمیم اساسی که باید گرفته شود.
مسائل ما با همسایگان جدا از موضوع آمریکا و مسئله هستهای نیست. اگر بخواهیم اولویتبندی کنیم، مسئله همسایگان تابع رابطه ما با آمریکا، چین و جایگاهمان در منطقه است. اگر این مسائل حل شود، بسیاری از کشورهای منطقه پیشقدم همکاری با ایران خواهند شد.
مشکل از کشورهای همسایه نیست؛ مشکل از مسائل اساسی است که باید درباره آنها تصمیمگیری شود.