وقتی حزب‌الله را متهم به احتکار مقاومت کردند/تفاوت‌ و شباهت‌های امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله

تابناک سه شنبه 21 مرداد 1404 - 00:37
زمانی بود که برخی احزاب لبنانی حزب‌الله را متهم به «احتکار مقاومت» کردند. اگر حزب‌الله درهای خود را به روی داوطلبان مبارزه با اسرائیل از همه‌ی احزاب و طوایف می‌گشود، تضمینی وجود نداشت که از درون فرو نپاشد و اگر آن‌ها را راه نمی‌داد، متهم به احتکار مقاومت می‌شد.

وقتی حزب‌الله را متهم به احتکار مقاومت کردند/تفاوت‌ و شباهت‌های امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، جنبش امل و حزب‌الله لبنان ازجمله نیروهای مردمی مبارزه با رژیم صهیونیستی در لبنان بوده و هستند. اما این‌دو جنبش و نیرو در عین داشتن شباهت‌ها و هدفی یکسان، تفاوت‌هایی هم با یکدیگر داشته‌اند. جنبش امل توسط امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران و حزب‌الله توسط چهره‌هایی چون صبحی طفیلی، سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله تاسیس شد. 

یکی از مقالاتی که در مطالعه این دو جریان مبارز شیعه در فضای رسانه‌ای کشور نوشته و منتشر شد، «تفاوت‌ها و شباهت‌های امام موسی صدر و سید حسن نصرالله» نوشته محمدرضا ابوالحسنی پژوهشگر حوزه‌ مقاومت بود که با روتیتر «درس‌ها و تجربه‌ها»، پاییز ۱۴۰۳ در اولین‌شماره نشریه «گواه؛ مجله به گواهی اسناد» منتشر شد. 

در ادامه مشروح این‌مقاله را می‌خوانیم؛

شخصیت و مواضع سیدموسی صدر از گذشته‌های دور و از زمان حضور و فعالیتش در لبنان، محمل دعوای حیدری ـ نعمتی بسیاری از ارادتمندان و مخالفانش بوده و این کشمکش تا امروز هم ادامه یافته و چه بسا با رنگ‌وبویی تازه بیشتر هم شده. ترس من این است که من هم به این دام بیفتم و طرف آبی‌ها یا قرمزهای این مسابقه‌ی پوچ و بی‌معنیِ استادیومی بنشینم. تنها چیزی که جرئت و جسارت نوشتن به من می‌دهد، همین خودآگاهی است. وگرنه من هم مثل خیلی‌های دیگر، زمینه‌های لازم برای تبدیل شدن به هواداران این استادیوم را در خودم می‌بینم: رشته‌ تحصیلی فنی و معاشرت با ساحت ریاضیات و دنیای صفر و یک دیجیتال، آدم را ناخواسته مستعد تفکر صفر و یکی و گزینش «یا همه، یا هیچ‌کدام»می‌کند، چون دو دوتای این ساحت فقط چهارتاست. و خب، همین خاصیت هم هست که باعث شده کادر بسیاری از جریان‌های رادیکال در سرتاسر دنیا و حتی همین ایران خودمان، از مجاهدین خلق گرفته تا داعش، دانش‌آموختگان علوم فنی باشند. اما ساحت علوم انسانی ساحت دیگری است: ساحت تقرب به حقیقت و نزدیک شدن به پاسخ، بی ادعای دست‌یابی به خود آن؛ ساحت جست‌وجو در شعاع همسایگی حقیقت تا حد امکان و توان، و درعین‌حال معترف بودن به این‌که جواب اصلی ممکن است همچنان از دسترس من خارج باشد.

من هیچ‌گاه جزء دو سر طیف مخالفان مغرض یا عاشقان شیفته‌ امام صدر نبوده‌ام. شاید چون معاصرش نبوده‌ام: نه جزء آن دسته‌ای بوده‌ام که نهایت تحقیقشان درباره‌ی او به دیدن فیش حقوقی‌اش در ساواک ختم شده و پنجاه سال بعدی زندگی را با خاطری آسوده، با متهم کردن او به مزدوری ساواک سر کرده‌اند و تمام اعمال و رفتار و فعالیت‌های او را صرفاً از این منظر تنگ تفسیر و تعبیر کرده‌اند، و نه جزء شیفتگان و ارادتمندانی که عمرشان را به یافتن تفاوت‌های ظریف و باریک میان تفکر او و بزرگان دیگری چون امام و بهشتی و خامنه‌ای و مطهری و ... گذرانده‌اند و از این رهگذر، چهره‌ای نسبتاً بی‌نقص و ایدئال و صلح کل از او برساخته‌اند که به مذاق همه خوش بیاید. نه همچون برخی خودمنتسب‌کرده‌های به خمینی بزرگ، او را مزدور صهیونیسم و آمریکا می‌دانم و نه همچون برخی شیفتگانش، با ذره‌بین دنبال هزار و یک دلیل دقیق و ظریف برای تخطئه‌ی خمینی و شاگردانش و برنشاندن صدر به عنوان الگویی بی‌نظیر و بی‌همتا در رهبری جامعه‌ مدرن بوده‌ام. گمان هم نمی‌کنم این نوشته به درد هیچ یک از این دو جماعت دوست‌دار و مخالف بخورد. اما شاید به کار جوانان جویای حقیقتی که دنبال تبرئه یا تقدیس کورکورانه‌ او نیستند بیاید. امیدوارم که این‌گونه باشد.

وقتی حزب‌الله را متهم به احتکار مقاومت کردند/تفاوت‌ و شباهت‌های امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله

امام موسی صدر

مروری گذرا بر پروژه‌ سیدموسی صدر در لبنان

پای سیدموسی صدر زمانی به لبنان رسید که پسرعمویش محمدباقر صدر تازه سنگ بنای پروژه‌ی اسلام‌گرایانه‌اش، یعنی تأسیس حزبی اسلامی به نام «حزب الدعوه» را گذاشته بود: چندماهی بعد از کودتای عبدالکریم قاسم علیه خاندان پادشاهی عراق و تبدیل حکومت این کشور به جمهوری. قاسم منتسب به اردوگاه کمونیسم بود و هراس از گسترش و نفوذ کمونیسم در بین جوانان کشورهای اسلامی، بزرگ‌ترین دغدغه‌ علما و مصلحان اجتماعی کشورهای اسلامی بود.

اما در لبنان: بنیه‌ اجتماعی و فرهنگی شیعیان لبنان در این سال‌ها چنان ضعیف بود که به‌رغم تلاش مصلحان متقدمی همچون سیدمحسن الامین، سید عبدالحسین شرف‌الدین و یوسف و رشید بیضون، و تلاش آن‌ها برای سروسامان دادن به وضعیت آموزشی، اجتماعی و فرهنگی شیعیان، این طایفه‌ی مذهبی همچنان شهروندانی درجه‌چندم در جامعه‌ی لبنان به حساب می‌آمدند. در این شرایط سیدموسی با حضورش در لبنان، برخلاف پسرعمویش محمدباقر که کارش در عراق را درون جامعه‌ای نسبتاً یک‌دست از شیعیان جنوب عراق و از مرحله‌ی فرهنگی آغاز کرده بود، پروژه‌اش را از مرحله‌ی اجتماعی، یعنی رسیدگی به وضعیت اقتصادی شیعیان جنوب لبنان شروع کرد. چراکه معتقد بود در شرایطی که شیعیان جنوب در فقر و فلاکت به سر می‌برند، فعالیت فرهنگی، فعالیتی لوکس و تجملی است.

این تنها تفاوت پروژه‌ دو پسرعمو در عراق و لبنان نبود: سیدمحمدباقر صدر به فکر ساختن کادری از نخبگان شیعه طی یک فاز فرهنگی بود تا بعد فاز سیاسی و نظامی حرکتش را با کمک این کادر نخبه برای دستیابی به «حکومت اسلامی» در عراق آغاز کند. حال آن‌که سیدموسی بنا به شرایط جامعه‌ی متکثر و چند مذهبی لبنان، بیشتر در فکر انجام حرکتی اصلاحی (و نه تغییری، آن‌چنان که مد نظر پسرعمویش بود) به منظور ارتقای وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شیعیان و رساندن آنان به جایگاهی مناسب شأنشان در این کشور بود، نه بیشتر.

نُه سال بعد از حضور سیدموسی صدر در لبنان و زمانی که او برای شروع گام دوم پروژه‌اش یعنی گام سیاسی، با تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعی آماده می‌شد، دو تن از شاگردان لبنانی‌الاصل پسرعمویش آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر از عراق به کشورشان برگشتند تا به نوبه‌ی خود پروژه‌ی موازی‌شان را در لبنان آغاز کنند. این دو روحانی جدید سیدمحمدحسین فضل‌الله و با فاصله‌ی اندکی پس از او شیخ محمد مهدی شمس‌الدین بودند. تازه‌واردانی که از جوّ پیرامون سیدمحمدباقر و از فضای کاملاً متفاوت عراق پا به لبنان گذاشته بودند و اعتقاد چندانی به پروژه‌ی اصلاحی سیدموسی نداشتند. این دو بزرگ در صدد اجرای پروژه‌ی تغییری خود، یعنی ایجاد نهضتی ریشه‌گرفته در اسلام جنبشی (الاسلام الحرکی) به سبک و سیاق سیدمحمدباقر صدر در لبنان بودند. به همین دلیل هم در ابتدا نه تنها با سیدموسی در تأسیس مجلس اعلا هم‎‌نوایی نکردند، بلکه از مخالفان تشکیل چنین مجلسی در جامعه‌ی شیعه بودند. اما بعد که قوت، شمول و گستره‌ی حرکت سیدموسی را دیدند، به‌تدریج و البته با حفظ برخی ملاحظه‌ها و احتیاط‌ها، کم‌وبیش با او همراه شدند. این مشارکت تا آن‌جا پیش رفت که چهار سال بعد شخصیتی چون سیدمحمدمهدی شمس‌الدین که از مخالفان سرسخت سیدموسی و تشکیل مجلس اعلا بود، خود معاون یا جانشین سیدموسی در این مجلس شد.

از نظر این بزرگان و شاگردانشان، پروژه‌ی سیدموسی یک نقطه‌ی ضعف اساسی داشت: این‌که جریانی اصلاحی بود، نه تغییری، و به تبع همین ملاحظه، حساسیت شایسته‌ای به عنصر فرهنگ اسلامی نداشت. آن‌ها خیل عظیم جوانان شیعه‌ی سکولاری را می‌دیدند که اطراف امام حلقه زده بودند و هریک به فراخور توان و حال، مسئولیتی داشتند و بنابراین از دیدن این ماجرا دل‌زده بودند. اما چون حرکت امام صدر، جریان اصلی منتشر در فضای شیعیان لبنان بود، به آن پیوستند تا به زعم خود آن را به سمت صحیح هدایت، و وزن این جریان را از طیف سکولار به جانب طیف متدین برگردانند.

وقتی حزب‌الله را متهم به احتکار مقاومت کردند/تفاوت‌ و شباهت‌های امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله

جای خالی فعالیت نظامی در هر دو پروژه

فارغ از رویدادهایی که در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی برای شیعیان در حال رخ دادن بود، اتفاق دیگری که بر جامعه‌ی شیعه‌ی لبنان اثرگذار بود انتقال دفاتر جنبش‌های فلسطینی از جمله فتح از اردن به لبنان و فعال شدن چریک‌های عضو این تشکل‌ها در این کشور از ابتدای دهه‌ی هفتاد میلادی بود. این زمان ده سال از فعالیت سیدموسی و دو سال از فعالیت حزب زیرزمینی دعوه در لبنان می‌گذشت، اما همچنان جای خالی حزبی که به فعالیت مسلحانه علیه اسرائیل بپردازد خالی بود. نه سیدموسی و نه حزب‌الدعوه در پروژه‌ی خود، جایی برای فعالیت نظامی و آموزش نظامی اعضا ندیده بودند. این‌چنین بسیاری از جوانان مسلمان لبنان که از شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷ سرخورده و متأثر بودند، بلافاصله به اردوگاه‌های فتح در لبنان و سوریه، یا تشکل‌های مرتبط با آن‌ها در مدارس و دانشگاه‌های لبنان پیوستند. این زمان فتح تنها جایی بود که مجال فعالیت مسلحانه را برای آن‌ها فراهم می‌کرد. به این ترتیب حلقه‌ی دیگری از جوانان شیعه تشکیل شد که نسبتی با هیچ یک از دو جریان حزب الدعوه یا سیدموسی صدر نداشتند و بیشتر با تشکیلات فتح در ارتباط بودند.

پیوستن این جوانان به فتح، از جهات بسیاری سبب نگرانی فعالان شیعه شد. مهم‌ترین نگرانی این عده، همنشینی این جوانان با اعضای مائوئیست، کمونیست، و دیگر احزاب چپ و الحادی موجود در فتح و گرایش به آن‌ها بود. اما عجیب این‌که امام خمینی که این زمان در تبعید و در عراق به سر می‌برد، سه سالی بود با فتوای جنجالی‌اش، صرف وجوهات برای کمک به فتح را جایز شمرده بود و بعد با آمدن آن‌ها به لبنان، سیدموسی صدر هم از آمدن آن‌ها استقبال کرد. ماجرا به این حد متوقف نماند: با شروع حملات این گروه‌ها به مناطقی در فلسطین اشغالی، اسرائیل به تلافی، روستاهای جنوب لبنان و اردوگاه‌های فلسطینی‌نشین سرتاسر لبنان را هدف قرار داد تا نارضایتی حاصل از این اقدام، طیف‎های مختلف لبنان را به واکنش علیه فلسطینی‌ها و اقداماتشان وادارد. و البته که همین اتفاق هم افتاد. این‌چنین سیدموسی صدر هم‌زمان از سوی بخشی از بدنه‌ی شیعیان جنوب، دولت لبنان و همین طور احزاب دست راستی مسیحی این کشور مورد اعتراض و طعنه قرار گرفت.

مدتی بعد بی انضباطی‌های صورت‌گرفته از سوی برخی چریک‌های فلسطینی در مناطق شیعه‌نشین جنوب لبنان هم مزید بر علت شد تا سیدموسی فشار بیشتری را از سوی بدنه‌ی حامیانش در طایفه‌ی شیعه‌ی لبنان بابت حمایتش از فلسطینی‌ها تحمل کند. تا سرانجام با نواخته شدن جرقه‌ی جنگ داخلی لبنان میان فلسطینی‌ها و حزب مسیحی کتائب، آتش به انبار باروت خشم متراکم میان احزاب مسیحی و دولت لبنان از یک سو، و جبهه‌ی ملی لبنان متشکل از احزاب طر‌ف‌دار گروه‌های فلسطینی و فتح از طرف دیگر افتاد و جنگ داخلی لبنان شروع شد.

تا این زمان هنوز فاز نظامی در پروژه‌ی سیدموسی صدر جایی نداشت. از نظر او، بشرِ آینده چاره‌ای جز آموختن هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با مردمانی از ادیان، مذاهب و طوایف دیگر نداشت و راه این هم‌زیستی قبل از هر عامل دیگری، توجه به مفهومی اساسی به نام «انسان» بود: مفهومی که از نظر او همه‌ی مذاهب و ادیان الهی برای خدمت به آن آمده بودند، نه بالعکس. او لبنان کوچک را دروازه‌ای به سوی تجربه‌ی این هم‌زیستی می‌دانست و پروژه‌ی فکری و عملی‌اش این بود که از دل این جامعه‌ی متکثر، الگویی عملی از این هم‌زیستی بیرون بکشد و به جهان آینده ارائه کند. برای همین حتی زمانی که از او برای بازدید از ارتشی متشکل از جوانان اهل سنت لبنان به فرماندهی احمد الخطیب دعوت شد، صراحتاً گفتاری به این مضمون گفت که اگر شیعیان لبنان هم بخواهند با تشکیل یک ارتش، بر جامعه‌ی لبنان مسلط شوند، من جلوِ آن‌ها می‌ایستم.

تمام تلاش او برای خاموش کردن آتش جنگ داخلی نیز بر همین اساس قابل درک بود. تنها استثنایی که در این نظریه وجود داشت اسرائیل بود: رژیم نژادپرستی که کم‌ترین اعتقادی در حرف و عمل به شعار برادری و برابری انسان‌ها نداشت و به همین دلیل موسی صدر آن را «شر مطلق» تعبیر می‌کرد. تا جایی که بر آن بود اگر شیطان در یک سو و اسرائیل در سوی دیگر بایستد، دوشادوش شیطان با اسرائیل خواهد جنگید!

اما این نگاه و رویکرد، خاص خود او بود و طرف‌داران زیادی در بین احزاب مسیحی و مسلمان و دُرزی لبنان نداشت. قرن‌ها بود طوایف لبنان تا آخرین سرباز زنده برای محو و نابودی رقیب خود، علیه هم جنگیده بودند و سخن از هم‌زیستی و تعایش، بیشتر یک تعارف و از سر نگاهی توریستی، روشنفکرانه و مقطعی به جامعه‌ی لبنان قلمداد می‌شد تا واقعیت. موسی صدر بر آن بود هرطور شده این رؤیا را محقق کند. با این‌همه چنان‌که اشاره شد، این رؤیا یک دشمن جدی به نام اسرائیل در خارج لبنان داشت و دشمنانی جدی به نام اذناب اسرائیل در داخل لبنان. این‌چنین سخن از خطر اسرائیل از کوتاه‌زمانی بعد از جنگ ۱۹۶۷ به ادبیات سیدموسی راه یافت تا سرانجام در سال ۱۹۷۴ منجر به تأسیس حرکتی مسلحانه اما خاموش با نام «امل» شد. حرکتی که سیدموسی بنا بر علنی کردن آن نداشت و اگر نبود انفجاری که منجر به افشا شدن این حرکت شد، شاید تا مدت‌ها بعد نیز خبری از آن به رسانه‌ها راه نمی‌یافت. اما انفجار یک مین ضدتانک در اردوگاه آموزشی عین البنیه و شهادت ده‌ها جوان شیعه‌ی عضو جنبش امل، راهی جز اقرار به وجود چنین حرکتی از سوی امام صدر باقی نگذاشت. در مراسم اعلام تشکیل جنبش امل، او هدف از تشکیل این جنبش را نه دامن زدن به درگیری‌های داخلی و دخالت به نفع این حزب علیه دیگری، که مبارزه علیه اسرائیل عنوان کرد و گفت که «امل سلاحش را جز علیه اسرائیل به کار نخواهد گرفت».

تشکیل جنبش امل، خواسته یا ناخواسته باعث ایجاد نوعی رقابت میان صدر و احزاب مختلف لبنان شد. چراکه نه‌تنها احزاب چپ، بلکه حتی برخی از احزاب راست‌گرای مسیحی لبنان هم قاعده‌ی نظامی خود را از جوانان شیعه تأمین می‌کردند و حالا با وجود امل، رقیبی سرسخت پیش روی خود داشتند. به این ترتیب موسی صدر بی آن‌که خود بخواهد یا اراده کرده باشد، به گرداب اختلافات داخلی لبنان کشیده شد. و البته که صدر در این میانه تنها بود، چرا که هیچ‌یک از جریان‌های شیعی، در مقایسه با حرکتی که او آغاز کرده بود چنان وزن و جایگاهی نداشتند که کسی از آن‌ها انتظار یا توقع اعلام موضع داشته باشد.

طبیعتاً واکنش رسمی اولیه به تشکیل امل، متهم کردن صدر از سوی جریان‌های مختلف بود. اما جریان‌های زیرک‌تری هم بودند که سعی کردند با نفوذ دادن اعضای خود به داخل امل، از چندوچون فعالیت و اهداف این جنبش مطلع شوند. «فتیان علی» نمونه‌ی چنین جریاناتی بود: گروهی که با منتسب کردن خود به امل، با حمله به مناطق مسیحی در اوج جنگ داخلی و تجاوز و هتک حرمت نوامیس، سعی در بدنامی جنبش امل کرد.

وقتی حزب‌الله را متهم به احتکار مقاومت کردند/تفاوت‌ و شباهت‌های امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله

امام موسی صدر و یاسر عرفات

نتیجه‌گیری

به‌رغم تمام فشارهایی که از جانب دوستان و دشمنان و مخالفان بر سیدموسی صدر وارد شد، او هیچ‌گاه بر سر چند موضوع کوتاه نیامد و سستی نشان نداد. اول این‌که هرگز راضی نشد به قیمت حمایت از شیعیان، بقیه‌ی طوایف لبنان را نادیده بگیرد. دوم این‌که به هیچ قیمتی حاضر نشد شیعیان لبنان در برابر مقاومت فلسطینی حاضر در لبنان صف‌آرایی کنند، ولو بخشی از بدنه‌ی حامیانش را از دست بدهد و فشارهای سیاسی بسیار بر او وارد شود. و آخر این‌که تمام بضاعت و توانش را در راه مبارزه با اسرائیل به کار برد. هرچند که بخت و زمانه چندان با او یار نبود: او در زمانه‌ای اقدام به تأسیس امل کرد که دست بازی برای اقداماتش نداشت و حامیان مالی و تجهیزاتی‌اش به او به چشم یک نیروی نیابتی برای پیاده کردن اهدافشان در لبنان می‌نگریستند، نه یک نیروی مقاومت ملی که قصد مبارزه با اسرائیل را دارد. شوربختی دیگر این‌که حضورش در لبنان، به مقطع پیروزی انقلاب ایران قد نداد و در سفر به لیبی، تاوان ایستادگی در برابر منویات خودخواهانه‌ی رهبر لیبی را که به او و سازمانش به چشم یک نیروی نیابتی می‌نگریست داد و ناپدید شد.

وقتی حزب‌الله را متهم به احتکار مقاومت کردند/تفاوت‌ و شباهت‌های امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله

سیدحسن نصرالله

و اما حزب‌الله

«مقاومت اسلامی لبنان، حزب‌الله» نه چون پروژه‌ی سیدموسی صدر یک پروژه‌ی فعال، بلکه پدیده‌ای منفعل بود که در واکنش به حمله‌ی ارتش اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ به وجود آمد. اما این بخت را داشت که از همان ابتدا مورد حمایت ایران انقلابی قرار گیرد. این اولین تفاوت حزب‌الله با امل بود: این‌که از حامی‌ای برخوردار باشد که به او به دیده‌ی یک نیروی نیابتی برای اجرای منویاتش در لبنان نمی‎نگرد.

تفاوت دیگر این بود که حزب‌الله را مجموعه‌ای شکل دادند که هریک تا پیش از تشکیل این حزب، سالیانی را در تشکل‌های مختلف دیگر نظیر حزب الدعوه، امل، لجان عمل اسلامی (تشکل متأثر از فتح)، یا تشکل‌های گمنام، اما فعالی نظیر بچه‌های کتاب‌خانه‌ شیاح (که در فاصله‌ی شهادت استاد مطهری تا حمله‌ی اسرائیل به جنوب لبنان با عنوان کتاب‌خانه‌ی شهید مطهری به فعالیت ادامه می‌داد) به فعالیت مشغول بودند. این مجموعه آمیزه‌ای از مهارت‌های نظامی، تجارب فرهنگی و سیاسی، و شیوه‌های مشارکت فعال اجتماعی را با خود به حزب‌الله آوردند. تا پیش از این، هیچ‌گاه هیچ عاملی نتوانسته بود این مجموعه‌ی خلاق و همه‌کاره را دور هم جمع کند: نه کاریزمای امام موسی صدر و دست راستش مصطفی چمران در امل، نه ارشاد و هدایت بزرگانی چون محمدحسین فضل‌الله و شیخ محمدمهدی شمس‌الدین در حزب الدعوه، نه هیجان و اشتیاق همراهی با عرفات و سران امنیتی‌اش در دوره‌های نظامی فتح، و نه علما و بزرگان دیگر. تنها یک چیز این مجموعه را گرد هم آورد: معجزه‌ی «ولایت فقیه» و کاریزمای عارفی فقیه و مبارزی به نام امام خمینی.

تازه این‌همه در حالی بود که قریب به اتفاق این جوانان، تا پیش از پیروزی انقلاب هیچ شناختی از امام خمینی نداشتند و حتی آن دسته از طلاب لبنانی که در حوزه‌ی نجف درس می‌خواندند هم جز نامی از او نشنیده بودند. بااین‌حال از اندک‌زمانی پیش از پیروزی انقلاب این جوانان مردی را در برابر خود یافتند که همه‌ی پروژه‌های سیاسی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی، دینی و خلاصه همه‌ی آنچه را که تشکل‌های لبنانی باهم داشتند یک‌جا در انقلابش جمع کرده بود.این شد که به او پیوستند و تردیدی در این زمینه به خود راه ندادند. البته نقش و جایگاه سیدمحمدباقر صدر، مرجع اغلب این جوانان متدین هم در این زمینه بی‌تأثیر نبود؛ زمانی که گفت: «در مرجعیت صالحه ذوب شوید، همچنان‌که او در اسلام ذوب شده است.»

تأثیر امام و ایده‌ ولایت فقیهش منحصر به این جوانان نبود: کمی پیش از حمله‌ی اسرائیل و در چهارمین کنگره‌ی امل، بعد از آن‌که اعضای این جنبش نبیه بری را به عنوان رئیس جدید این جنبش برگزیدند، بنا به دعوت سیدحسین موسوی، نایب رئیس جنبش، همگی در سالن برگزاری کنگره روی صندلی‌ها ایستادند و با امام خمینی به‌عنوان ولی فقیه بیعت کردند. اما همین اتفاق ساده، چنان موجب رنجش عبدالحلیم خدام، معاون رئیس جمهور سوریه، قرار گرفت که در اولین دیدارش با نبیه بری به او بابت این تصمیم خرده گرفت و کلامی با این مضمون گفت که «گمان کرده‌اید ما پلی برای رفتن به سمت تهرانیم؟ سوریه پلی برای عبور امل به سمت ایران نیست!» سخنی که نشان می‌داد هیئت اجرایی حاکم بر لبنان از سوی سوریه (متشکل از حکمت الشهابی، غازی کنعان و در رأس آن‌ها عبدالحلیم خدام) هیچ دل خوشی از نفوذ ایده‌ی ولایت فقیه در لبنان ندارند و آن را چالشی بر سر راه کنترل بر امل و نفوذ خود در طایفه‌ی شیعیان این کشور می‌بینند.

وقتی حزب‌الله را متهم به احتکار مقاومت کردند/تفاوت‌ و شباهت‌های امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله

سیدحسن نصرالله در سال‌های جوانی

درس‌ها و تجربه‌ها

حزب‌الله، چه پیش از دبیرکلی سیدحسن نصرالله و چه در دوران دبیر کلی او، درس‌ها و تجارب بسیاری را از دوره‌ی سیدموسی صدر گرفت و به‌کار بست. از جمله‌ی این تجارب، عدم به رسمیت شناختن اسرائیل، این شر مطلق، تحت هر شرایطی و به هر قیمتی بود. اولین نشانه‌ی بروز این آرمان‌گرایی به سبک موسی صدر، جدا شدن بسیاری از اعضای امل از این تشکل در نتیجه‌ی مشارکت رئیس جنبش امل در جلسه‌ی سران طوایف و احزاب لبنان، اندکی پس از تجاوز اسرائیل به لبنان بود. چراکه آن را نوعی عدول از آرمان‌های امام صدر در نسبت با اسرائیل می‌دیدند.

دومین نشانه، اجتناب از مشارکت در جنگ اردوگاه‌ها در سال ۱۹۸۵ بود: زمانی که جنبش امل با تمام توان درگیر جنگ با فلسطینیان ساکن اردوگاه‌های لبنان شد و حزب‌الله به‌رغم فشار سنگینی که بر آن وارد می‌شد، به همان دلیلی که امام صدر داشت، حاضر نشد تاریخ خاطره‌ای از جنگش با فلسطینیان در لبنان را در خاطره‌اش ثبت کند.

اما رویدادهای مهم بعدی در زمان دبیرکلی سیدحسن نصرالله اتفاق افتاد: اولین آن‌ها هم انفتاحی بود که حزب‌الله بعد از پیروزی‌اش در جنگ شانزده‌‌‌روزه‌ی سال ۱۳۹۶ نسبت به دیگر احزاب لبنان نشان داد و برای اولین بار حاضر شد پرچم لبنان و سرود ملی این کشور را که تا پیش از آن نماد مارونیت سیاسی بود به رسمیت بشناسد و با همه‌ی احزاب لبنان رابطه برقرار کند. رویدادی که اگر امام صدر حضور داشت، بی‌نهایت از آن خوشحال می‌شد.

اتفاق بعدی، قطع کردن دنباله‌ی کینه‌کشی‌های طایفه‌ای بعد از آزادی لبنان در سال ۲۰۰۰ میلادی بود. جایی که حزب اعضای ارتش مزدوران لحد را دستگیر کرد و به رغم همه‌ی جنایت‌های فجیعی که در طول هجده سال گذشته علیه شیعیان جنوب مرتکب شده بودند، به جای قتل عام، آن‌ها را به ارتش لبنان و دادگاه این کشور سپرد تا درباره‌ی آنان حکم کند. بخششی که یادآور فتح مکه بود.

اتفاق سوم، حذف بندی از مانیفست حزب‌الله بود که یکی از اهداف حزب را تشکیل حکومت اسلامی در لبنان بیان می‌کرد. حزب‌الله در سال ۲۰۰۹ این بند را از مانیفست خود حذف کرد. چراکه ایجاد حکومت اسلامی در لبنان متکثر را نه یک پروژه، که پروسه‌ای می‌دید که لزوماً نقشی در آن ندارد و تحقق این ایده را به زمانی موکول کرد که مردم لبنان از سر طوع و رغبت و در نتیجه‌ی یک همه‌پرسی حاضر به چنین اتفاقی باشند، نه از سر قهر و غلبه. رویدادی که یادآور تفاوت‌های پروژه‌ی سیدموسی در لبنان با پسرعمویش در عراق بود.

اتفاق بعدی، درس گرفتن از تجربه‌ امام صدر در تشکیل امل بود. این، زمانی بود که برخی احزاب لبنانی حزب‌الله را متهم به «احتکار مقاومت»کردند. اگر حزب‌الله درهای خود را به روی داوطلبان مبارزه با اسرائیل از همه‌ی احزاب و طوایف می‌گشود، تضمینی وجود نداشت که از درون فرو نپاشد و اگر آن‌ها را راه نمی‌داد، متهم به احتکار مقاومت می‌شد. این شد که با درس گرفتن از تجربه‌ی امل، ترجیح داد به جای یک مقاومت ملی، مقاومتی اسلامی باقی بماند و در عوض فضایی را با عنوان «سرایا اللبنانیة» یا گردان‌های لبنانی برای فعالیت داوطلبانی از دیگر مذاهب و احزاب لبنان در دل حزب‌الله باز کند. ابتکاری که هم بهانه را از دست مخالفان حزب گرفت و هم پای داوطلبانی از مذاهب و احزاب دیگر به شراکت در مقاومت علیه اسرائیل ـ البته تحت اشراف اطلاعاتی و عملیاتی حزب‌الله ـ باز کرد.

وقتی حزب‌الله را متهم به احتکار مقاومت کردند/تفاوت‌ و شباهت‌های امام موسی صدر و سیدحسن نصرالله

سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین

سیدحسن نصرالله این بخت را داشت که در زمانه‌ای زیست کند که ناچار نباشد برای پیش‌برد پروژه‌اش در لبنان، دست نیاز به سوی حامیانی دراز کند که او را نیروی نیابتی خود ببینند. همچنان که هیچ‌گاه لازم نشد مساعی بسیاری را جهت تبرئه‌ی خود بابت اتهام‌هایی چون عضویت در ساواک یا همکاری با رژیم شاه یا بیان دلایل عدم همراهی و هم‌سویی با پروژه‌ی سیدمحمدباقر صدر در عراق، به کار گیرد. از این جهت، او بسیار خوش‌بخت بود.

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.