همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: دومین قسمت از فصل دوم برنامه «کات» با اجرای مسعود فراستی به نقد و بررسی فیلم سینمایی «زن و بچه» اختصاص داشت. سعید مروتی، روزنامهنگار و منتقد سینما در این برنامه این فیلم را که به همراه فیلم جعفر پناهی نماینده ایران در فستیوال کن بود، نقد کرد. در این گزارش مشروح سخنان مسعود فراستی و سعید مروتی را میخوانید.
اگر به کسی برخورده خوشا به حالش!
پیش از آغاز این برنامه در بخش رصد اخبار هفته گذشته، مسعود فراستی گفت: «اجارهنشینهای تهران تنها ۶ درصد آب را مصرف میکنند و این بیانصافی است که از آنها بخواهیم در مصرف آب صرفهجویی کنند! من از آقای پزشکیان متشکرم که برنامهای برای آن ۹۴ درصد ندارد! همچنین از خانم مهاجرانی، سخنگوی دولت تشکر میکنم که گفتند برای جلوگیری از مصرف آب از تهران بروید! این بیبرقی و بیآبی فاجعه است!
اوجی، تهیه کننده و بازیگر هم نقد «پیرپسر» را هفته گذشته دید و گفت صورت من جای یک مشت کم دارد! آنهایی که این را میگویند شوخی میکنند. اگر به کسی برخورده است، خوشا به حالش! یک خورده خودش را تکان بدهد!»
فراستی: دوره پژمان جمشیدی در سینمای ایران سرآمده
فراستی گفت: «در جشنواره فجر سال گذشته گفتم که دوره پژمان جمشیدی در سینمای ایران سر آمده و آغاز پایانش است! دلیلش این است که وقتی در جشنواره دیدمش رسیدم خدمتش و با او سلام و علیک کردم!»
سعید روستایی بینش منسجم ندارد؟!
مروتی در ابتدای نقد و بررسی فیلم «زن و بچه» گفت: «پیش از اینکه درباره فیلم صحبت کنیم اشارهای به سعید روستایی کنیم که تقریباً ۱۰ سال پیش با فیلم «ابد و یک روز» به جشنواره سی و چهارم آمد و پدیده آن جشنواره شد و ۹ سیمرغ گرفت. با جوایزی که گرفت و فیلم اولی بود، خیلیها را یاد «پرده آخر» واروژ انداخت که ۹ سیمرغ گرفت. اما نتیجهاش این شد که واروژ کریم مسیحی به نظر من به قدری دچار وسواس شد و البته بار سنگین آن همه جایزه، دلیلی بود تا دیگر او فیلم نسازد و عملاً با فاصله ۲۰ سال تنها یک فیلم ناموفق ساخت.» فراستی یادآور شد: «دلیلش قدری هم به خاطر بیماریاش بود.» و مروتی ادامه داد: «آن میزان جایزه وقتی به فیلم اول یک کارگردان داده میشود، شاید فکر کند که دفعه بعد باید چه کار کند وقتی همه جوایز ممکن را در داخل ایران به دست آورده. آن فیلم پرفروش شد. فارغ از اینکه ما دوست داشته باشیم یا نه. آن نگاه اجتماعی و تجربه زیسته سعید روستایی هم بارز بود. به نظر میرسید که فیلمساز در «ابد و یک روز» آن محله و آن نوع زندگی را میشناسد و حتی گویی با آنها زندگی کرده و خیلی هم روی غریزه و حس متکی است. مساله این است که وقتی خیلی روی غریزه و حس تکیه میکنید، در فیلمهای بعدی ممکن است کم بیاورید و به تکرار بیفتید. برای بسیاری از کارگردانها این اتفاق افتاده. درباره روستایی به نظرم فیلم دوم بهتر بود. «متری شش و نیم» منسجمتر از «ابد یک روز» بود. فقط یک نکته در آن فیلم وجود داشت که در فیلمهای بعدی هم نشانههایش را میبینیم. اینکه اگر کارگردان بینش دقیق و منسجمی نداشته باشد، ممکن بود، او فیلمی بسازد که نیمه اولش یک لحن داشته باشد و نیمه دوم به چیز دیگری تبدیل شود. در «متری شش و نیم» نیمه اول راست است و نیمه دوم وقتی قهرمان عوض میشود، فیلم چپ میشود و یک حالت عدالتخواهی پیدا میکند که به بخش اول اصلاً نمیخورد. به نظرم این موضوع محصول نداشتن بینش منسجم است.
«برادران لیلا» یا یک روزنامه با تیترهای تند و تیز؟
در فیلم سوم هم به نظرم این اتفاق افتاد. «برادران لیلا» فیلمی است که فارغ از اینکه جنجالی شد، خیلی ژورنالیستی اتفاقهایی را که اواخر دهه ۹۰ در ایران افتاده، بازگو میکند. فیلم شبیه روزنامهای است که تیترهای تند و تیز دارد. اثر هم میگذارد. به نظرم نبض تماشاگر دستش است. همان فیلمهایی که شاید من و شما نپسنیدم، تماشاگر میپسندد. سعید روستایی کارگردانی است که همه فیلمهایش پرمخاطب بوده و به نظرم «برادران لیلا» هم با وجود اینکه غیر قانونی دیده شد، همه دیدند. من اینجا نوشتهام که «ابد و یک روز» پرفروشترین فیلم سال ۱۳۹۵ بود و با اختلاف بالا در آن دوره فیلم اول است. فیلم «متری شش و نیم» هم در همان دوره فیلم دوم جدول است. الآن میبینیم که فیلم «زن و بچه» هم که اکنون اکران شده و چند روز از اکرانش میگذرد، مخاطبان زیادی را جذب کرده و فیلمسازش کارگردانی است که به نظر میرسد نبض تماشاگر دستش است و همه آنچه به نظر ما گل درشت یا شعاری است یا ممکن است ما آن را نپسندیم، روستایی میتواند تمشاگر را متقاعد کند که ببیند و لذت هم ببرد. این مهم به آن دلیل است که هر فصل از کارهای روستایی چنین است. فیلمها پردیالوگ هم هست و تماشاگر را نگه میدارد. دیالوگها نه جمله قصارند و نه خیلی دم دستی و واقعگرا به معنای منفیاش. او این کار را با مهارت انجام میدهد و فصل به فصل، فیلمنامههایش مشکلات کمتری دارد. شما جناب فراستی، هم زن و بچه را دوست داشتید و من این مقدمه را گفتم تا شما سخنتان را آغاز کنید.»
فراستی: «برادران لیلا» خطا در کارنامه کارگردان
مسعود فراستی هم درباره سعید روستایی این گونه سخنانش را آغاز کرد: «به گمانم متری شش و نیم» خیلی جلوتر از «برادران لیلا»ست. «برادران لیلا» به نظرم خطا اساسی سعید روستایی در کارنامهاش است. اما «زن و بچه»... این عنوان خیلی بد است. یعنی چه زن و بچه؟! هیچ چیزی را نمیرساند. حال انگلیسیاش باز هم چیزی نمی دهد... مادر و بچه یک ذره بیشتر... و اما عنوانی که به نظرم متعلق به این فیلم است «بخشش» است. به خصوص سکانس آخر. سیری که طی میکند به اینجا میرسد. نخستین چیزی که من از این فیلم دوست دارم، بازی به شدت خوب خانم پریناز ایزدیار است. بازی به این خوبی از او ندیدهام. بازیای که هم با چشم و هم با بدن است و هم لحظات درخشان دارد. منهای اشکها و گریههای زیادی که در فیلم دارد و آن هم مربوط به او نیست و به فیلمساز ارتباط دارد. اما بازی قابل تبریک است.
روستایی هزاران کیلومتر از پناهی بالاتر است
به نظرم روستایی کارگردانتر شده. یعنی الآن میتوان این فیلم را به حسابش گذاشت چون به درستی گفتی، حتی فیلم متوسط و خوب «متری شش و نیم» دو پاره است و کارگردانی منسجمی ندارد. اینجا در «زن و بچه» انسجام بیشتر به چشم میخورد. نکته دیگر که از فیلم خوشم میآید این است که فیلم متعلق به اینجاست و روستایی به شدت اشتباه کرد که فیلم را به کن فرستاد. این فیلم متعلق به کن نیست. آنها هم پاسخ دادند و خزعبلی از جعفر پناهی جایزه را برد که فیلم روستایی هزاران کیلومتر از آن سر است و معلوم است که خوراک آنها آن فیلم است نه این. هم فرستادن فیلم به کن اشتباره بود و هم جملات مزخرفی که گفت و آنها خوششان میآید درباره ایران بشنوند. همه اینها اشتباه بود. فیلم آبرومند است. فیلمی است که سیری دارد. آبرومند است به دلیل اینکه شخصیت اصلی درآمده. شخصیت اصلی به اینجا نزدیک است و میخورد. یک بچه ۱۴، ۱۵ ساله در فیلم است که حدود یک ساعت فیلم را تقریباً او جلو میبرد و این فوقالعاده است. در هیچ فیلم ایرانی یک بچه ۱۴، ۱۵ ساله ندیدهام که این قدر توانمند باشد. خوب پیدایش کرده و خوب ازش بازی گرفته و خوب برایش فیلمنامه نوشته. بعضی از دیالوگهای او در ۵۵ دقیقه اول خیلی درخشان است. به نظرم روستایی آن بچه و کل فضای آنجا را میشناسد.»
بازی فیلم را نگه داشته
سعید مروتی نیز در فراز دیگری از سخنانش افزود: «معمولاً روستایی دیالوگها را خوب مینویسد. زمانی توی ذوق میزند که میخواهد یک پیام اجتماعی را منتقل کند. مثلاً در دعوای پریناز ایزدیار(شخصیت مهناز) با پدرشوهرش به بورس اشاره میکند که آنها پولشان را در آنجا گذاشتهاند. واقعاً فیلم نیازی به این چیزها ندارد. روستایی میخواهد این چیزها را اضافه کند به زعم اینکه فیلمش اجتماعیتر شود. وقتی از این کارها میکند خوب نیست. ایزدیار به گفته شما بازیاش درخشان است و فیلم را نگه میدارد. فیلم طولانی است و فیلمنامه «زن و بچه» به نظرم فیلمنامه متوسطی است و درخشان نیست. پس بازی فیلم را نگه میدارد.»
نیم ساعت فیلم اضافی است
فراستی گفت: «پیرو این حرف که گفتی فیلمنامه طولانی است، نیم ساعتش را میتوان برید و دور ریخت. صحنههایی دارد که درآوردنش نه تنها آسیبی به فیلمنامه نمیرساند بلکه برعکس، حذفش به پیش برد فیلم کمک میکند.» مروتی افزود: «این صحنهها اما با مهارت ساخته شدهاند. چون روستایی علاقه خاصی دارد که صحنههای شلوغ را در کارش بسازد. سکانسی که پسربچه با کبریت در مدرسه را میبندد و ۳، ۴ دقیقه را از فیلم میگیرد خوب اجرا کرده. فیلم بازیگر زیاد دارد. به نظرم در فیلمنامه وقتی میگویم فیلمنامه خوبی ندارد، جاهایی است که فیلمساز با سادهانگاری از آنها گذشته. بعضی اتفاقها خیلی مهماند. ما از آنجاها متوجه میشویم که فیلم تاریخی است یا درام. قرار است چه اتفاقی بیفتد و غیره.
صحنه خواستگاری اروتیک و گل درشت است
اما صحنه خواستگاری که صحنه بدی است به دلیل تأثیری که در فیلم میگذارد صحنه مهمی هم هست. اگر هم کارگردان میخواست کاری کند باید به تمهید درستتری فکر میکرد. شخصیت مهناز رژ لبش روی لیوان شربت جا میماند و در خواستگاری کس دیگری میآید و پذیرایی میکند. این نماها اروتیک میشود و گل درشت هم هست. واقعاً مضحک هم است. ما هم متوجه میشویم که آنچه میبینیم عشق در یک نگاه نیست و فیلم هم نمیخواهد این را به ما بگوید و قبلش هم نشان داده که شخصیت مرد چه کاراکتری دارد. آنچه ما را آزار میدهد، سادهانگاری آن دختر در برخورد با مرد است. به نظرم برای این موارد، کارگردان باید منطق دراماتیک پیدا میکرد. این ایراد به شخصیت مهناز هم وارد است که چیزی را نمیپذیرد و همچنین آنچه درباره آن مرد گفتهاند. اما درباره خواهرش پررنگتر است. کارگردان هم علاقهای ندارد یا فرصت ندارد که به اندازه شخصیت اصلی به او بپردازد. وقت هم ندارد. این موضوع درباره او بیشتر خودش را نشان میدهد. فیلم با بازی خوب ایزدیار و کارگردانی، تماشاگر را حفظ میکند و خیلی جاها سعی کرده که با اجرا ضعف فیلمنامه را جبران کند.»
شخصیت پدر را از «پیرپسر» گرفته! | بازی پیمان معادی بد است
فراستی توضیح داد: «نمای اول فیلم خیلی بد است و متعلق به این فیلم نیست. چه سودی از آن در فیلم میبریم؟ هیچ! من نمای اول را پس میزنم. شخصیت پدر کپی «پیر پسر» است! تو و آنهایی که «پیر پسر» را ندیدهاند خیلی شانس آوردهاند که آن را ندیدهاند. من به کسانی که فیلم را ندیدهاند توصیه میکنم که آن را نبینند. شخصیت را از آن فیلم گرفته! با همان فیزیک لشوار آنتیپاتیک که در فیلم هم اضافه است و کاری از پیش نمیبرد. با اینکه با کمربند به جانش افتاد چیزی را برای من مخاطب حل نمیکند! در ابتدا هم قابل حدس است. شخصیت عمه هم بد است. در خواستگاری پدر و مادر پیمان معادی و خود معادی بازیهای مدیوم و کلوزآپهایش بد است و مرا پس میزند.»
نام «بخشش» را برای فیلم انتخاب میکنم
مروتی گفت: «معادی بازیگر مورد علاقه روستایی است چون در همه فیلمهایش حضور دارد.» و فراستی تأکید کرد: «در متری شش و نیم» خیلی خوب است. از کاراکتر اول (نوید محمدزاده) هم سر است. اینجا نه بازی میتواند بکند و نه هیچ! صحنه آخری دارد که کاش بیهوده ملودرامش نمیکرد اما در عین حال صحنه خوبی است و من عنوان فیلم را از آن میگیرم: بخشش! موقعی که زن بچه را میگیرد و میبوسد یاد علییار میافتد. این میتوانست فیلم را نابود کند اما نابود نکرد. بازی ایزدیار خیلی خوب است. میزان سن هم نصفه نیمه درآمده و فیلم را میبندد و میشود «بخشش!». اینکه همه را برد پشت در هوشمندانه بود. و چقدر بخشش خوب است. تا اینجای کار به سعید روستایی و پریناز ایزدیار و به بچهای که نیم ساعت فیلم را میکشد، تبریک میگویم. اما واقعاً ۳۰ دقیقه با یک تدوین آدمیزادی فیلم را کمتر کرد.»
فیلم به ضد خودش تبدیل میشود
مروتی گفت: «به نظرم سعید روستایی دلش نمیآید فیلمش را کوتاه کند و همانطور که درباره فیلمنامهنویسیاش گفته و به گمانم در اجرا هم صادق است، میگوید من با احساسم جلو میروم. گرچه چیزهای خوب هم شاید از آن بیرون بیاید اما حسش که اجازه میدهد با پرداخت احساساتی هم حسن دارد و هم عیب. خیلی روی حس و غریزهاش تأکید دارد. قهرمان فیلم زن است و در یک جهان مردسالار در جاهایی فیلم به ضد خودش تبدیل میشود.»
فیلم در یک قدمی سانتیمانتالیسم اما از «برادران لیلا» خیلی بهتر است
فراستی گفت: «پایه کار را روی احساسات میگذارد که فاجعه است. پایه کار را باید روی حس بگذارد. احساسات به راحتی در یک قدمی سانتی مانتالیسم و به دام افتادنش است. اما اگر پایه را روی حس بگذارد و نه احساسات، خطر سقوط ندارد. نکتهاش درباره احساسات درست است. اما در مجموع فیلم نمره قبولی میگیرد. در مقایسه با «برادران لیلا» خیلی بهتر است.»