بن‌بست زنانه در چرخه تکرارشونده استیصال/ نقدی جامعه‌نگر بر فیلم «زن و بچه»

عصر ایران شنبه 18 مرداد 1404 - 12:55
تکرار «خیانت‌های ناخواسته» میان زنان در فیلم قابل تأمل است. خیانت‌هایی گاه از سر نادانی و گاه از سر سهل‌انگاری. مادر به مهناز با پنهان‌کاری درباره علی‌یار و هم‌سویی با داماد خاِئن؛ مهری به مهناز با دزدیدن معشوق و مهناز نیز با غفلت از نقش مادری به فرزندان


    عصر ایران؛ محسن سلیمانی‌فاخر- فیلم «زن و بچه» در ظاهر، قصه‌ای ساده و آشنا از رنج‌های زنی تنها در جامعه‌ای بی‌پناه است، اما آن‌چه آن را به اثری قابل تحلیل در ساحت جامعه‌شناختی بدل می‌کند، بازنمایی چرخه‌ای معیوب از روابط زنانه، تربیت ناکام، سرکوب عاطفه و بحران تصمیم‌گیری در دل ساختارهای خانوادگی است. فیلم، داستان مهناز را روایت می‌کند؛ زنی میان‌سال، پرستار، بیوه و مادر دو فرزند که سال‌هاست به تنهایی بار زندگی را به دوش کشیده، اما در آستانه‌ی تجربه عشقی تازه، گرفتار سقوط فرزند و فروپاشی بنیاد خانواده‌اش می‌شود.

  آن‌چه در این روایت برجسته می‌شود، نه صرفاً سرگذشت یک زن، که ترسیم منظومه‌ای از زنانگی بحران‌زده است؛ زنانی که در ساختارهای مردسالارانه، مسئولیت‌پذیر اما بی‌اختیارند؛ پرکار اما ناتوان در اداره عاطفی خانه؛ مهربان اما در نهایت ویرانگر. فیلم در بازنمایی سه نسل زن – مادر مهناز، مهناز و خواهرش مهری – عملاً تصویری از درماندگی مزمن زن ایرانی در مقام سرپرست خانوار، مراقب و حتی معشوق ارائه می‌دهد.

زنان در قاب استیصال

 سه شخصیت زن اصلی فیلم (مادر، مهناز، مهری) هر یک به نوعی، در مدار تصمیم‌هایی قرار می‌گیرند که نه از روی عقلانیت، بلکه از سر ترس، نیاز یا سهل‌انگاری اتخاذ می‌شود. مادر، زنی سالخورده اما همچنان درگیر کار بیرون از خانه است. او نتوانسته دخترانش را به شکلی مسئولانه تربیت کند. در مواجهه با رابطه‌ی سمی میان مهری و معشوق خواهرش، چشم‌پوشی می‌کند و در برابر انحراف رفتاری نوه‌اش (علیار)، سکوتی نابخشودنی پیشه می‌کند. این سکوت‌ها نه از سر مهر که از سر انفعال‌اند و در دل چنین انفعالی، فسادِ خانوادگی لانه می‌کند.

 مهناز نیز، با وجود موقعیت شغلی‌اش به‌عنوان پرستار، عملاً فاقد مهارت‌های مراقبتی نسبت به پسر نوجوانش است. مشغله‌ی کاری، فقر عاطفی و ورود به رابطه‌ای پرابهام با مردی به‌نام حمید، او را از موقعیت مادری فاصله داده است. بی‌خبری‌اش از انحراف علیار و بی‌عملی‌اش در مواجهه با هشدارهای پیرامونی، در نهایت به تراژدی ختم می‌شود.

 در این میان، مهری به‌عنوان خواهر جوان‌تر، نماینده نسلی‌ست که به‌رغم تجربه‌های معاصر، در همان مدار تکرارشونده‌ی شکست و وابستگی می‌چرخد. او بی‌محابا وارد رابطه‌ای ممنوعه با معشوق خواهرش می‌شود، حامله می‌شود، ازدواج می‌کند و همه‌چیز را پشت هم و بدون منطق طی می‌کند. فقدان تعقل و تسلیم در برابر هیجان، تصویر غالب شخصیت اوست.

انفعال زنانه و خیانت‌های ناخواسته

 یکی از ویژگی‌های ساختاری فیلم، تکرار «خیانت‌های ناخواسته» میان زنان است؛ خیانت‌هایی که گاه از سر نادانی و گاه از سر سهل‌انگاری رخ می‌دهد. مادر به مهناز خیانت می‌کند با پنهان‌کاری درباره علیارو همسویی با داماد خاِئن؛ مهری به مهناز خیانت می‌کند با دزدیدن معشوق؛ و مهناز نیز با غفلت از نقش مادری، خیانتی غیرمستقیم به فرزندش روا می‌دارد.

 اما آنچه این خیانت‌ها را دردناک‌تر می‌کند، تلاش همزمان همه‌ی زنان برای «قانع کردن» دیگری به ادامه‌ی وضعیت است. مادر تلاش دارد مهناز را آرام کند، مهری تلاش دارد شرایط رابطه‌اش را توجیه کند و مهناز تلاش دارد واقعیات درباره پسر و خواستگارش  را  سرخوشانه نبیند، اما همه‌ی این تلاش‌ها در مسیر شکست پیش می‌روند. نوعی «مهربانی خام» بر روابط حاکم است که نه از درک واقعیت، بلکه از ترس فروپاشی ناشی می‌شود.

 نظام تربیتی ناکارآمد

 فیلم در بافتی گسترده‌تر، نقدی تلخ به نظام تربیتی مادرانه در دل خانواده‌ی ایرانی وارد می‌کند. مادری که خود قربانی شرایط است، نمی‌تواند فرزندی تربیت کند که اخلاق‌مدار و مسئول باشد. مهری، که حالا خود مادر شده، حتی نمی‌داند با نامگذاری اش چگونه نوزادش را بی‌هویت می کند. همه‌ی زنان، در مقام مربی، شکست خورده‌اند. این ناکامی فقط نتیجه‌ی ضعف فردی نیست؛ بلکه نتیجه‌ی ساختاری معیوب از آموزش و تربیت زن در جامعه‌ای‌ست که برای زنان نقش مراقبتی قائل است، اما ابزارهای مراقبت را از آنان دریغ می‌کند.

 ستم ساختاری یا قربانی‌سازی اغراق‌آمیز؟

  با وجود آنکه فیلم ظاهراً بر نقش زنان تمرکز دارد، اما در عمق خود، هیچ بهایی واقعی به «زن به‌مثابه سوژه» نمی‌دهد. همه‌ی زنان در این روایت، مفعول‌اند؛ کنش‌پذیر، آسیب‌پذیر و ناتوان از مواجهه عقلانی با بحران. آنان گدایی محبت می‌کنند، خود را در معرض تحقیر قرار می‌دهند و با چشم‌پوشی از واقعیت، بنیان‌های خانوادگی را از درون فرو می‌پاشند. حتی همکار مهناز نیز، به‌جای هشدار جدی، با نوعی همدلی بی‌اثر در این زنجیره از انفعال شریک می‌شود.

 
  فیلم، با رویکردی تراژیک، در تلاش است وضعیت زنان جامعه را بازتاب دهد، اما با چنان بار احساسی و حجم اغراق‌آمیز از بحران، عملاً به قربانی‌سازی افراطی و غیرقابل‌باور تن می‌دهد. پسر نوجوان در میانه‌ی ماجرا می‌میرد، رابطه‌ی عاشقانه به فاجعه می‌انجامد، خواهر خیانت می‌کند، مادر شکست می‌خورد، و همه‌چیز در دل سوگ و فقدان غرق می‌شود. این حجم از بلاهت و ناآگاهی نسبت به آینده، در دنیای واقعی، به‌سختی پذیرفتنی‌ست و همین، ساختار باورپذیری فیلم را تهدید می‌کند.

 ضعف‌های روایی و نقاط کور منطقی 

  در کنار مسائل جامعه‌شناختی، فیلم در لایه روایی نیز با اشکالات عمده‌ای مواجه است. از جمله، نقش پدربزرگ در مرگ علیار، که به‌عنوان گره اصلی داستان، به‌راحتی و بدون پیگیری قانونی فراموش می‌شود. حضور پزشکی قانونی، تحقیقات مدرسه یا حتی اطلاع‌رسانی دقیق درباره علت اخراج علیار، از روایت حذف شده‌اند تا راه برای پیش‌بردن ملودرام باز شود.

   رابطه حمید و مهری نیز، با سرعت و بی‌منطقی عجیبی شکل می‌گیرد؛ سوگ‌واری تبدیل به وصلت می‌شود، رابطه‌ای مسموم به ازدواج می‌رسد و ناگهان همه‌چیز به بارداری و خودکشی  و.. ختم می‌شود. فیلم، به جای پرداختن به ابعاد روانشناختی چنین تصمیم‌هایی، صرفاً آن‌ها را در خدمت «فاجعه‌سازی» قرار می‌دهد.

از زن تا سایه‌ای از او

   فیلم «زن و بچه» اگرچه به‌ظاهر دغدغه‌ی زن دارد، اما آن‌چه در نهایت تصویر می‌کند، سایه‌ای از زن است؛ زنی که قربانی است، اما نه قهرمان. فیلم، به‌جای توانمندسازی شخصیت زن، او را در مدار مفعولیت تکراری نگاه می‌دارد. هیچ‌کدام از زنان فیلم نمی‌توانند نقطه‌ی عطفی خلق کنند و این، نه فقط اشکالی در شخصیت‌پردازی، که نوعی بازتاب از نگاه تقلیل‌گرایانه به زن در سینما است.

  در نهایت، «زن و بچه» به‌جای آنکه به‌عنوان هشداری اجتماعی برای مسئولیت‌پذیری خانواده‌ها و ساختارهای تربیتی عمل کند، خود گرفتار دام احساسات‌گرایی، اغراق روایی و انفعال شخصیت‌ها می‌شود. فیلم، زن را نشان می‌دهد، اما نمی‌شناسد؛ و این، عمیق‌ترین ضعف آن است.

  ظرفیت اجتماعی اثر

  فیلم «زن و بچه» اگرچه در روایت داستانی و شخصیت‌پردازی دچار ضعف‌هایی در منطق علی-معلولی، اغراق در تراژدی و بازنمایی انفعالی از زنان است، اما نمی‌توان از برخی جنبه‌های درخشان آن به‌راحتی گذشت. کارگردانی مسلط و هدایت روایت در فضایی تنگ، خفقان‌آور و ناتورالیستی، طراحی صحنه‌های مینی‌مال و در عین حال معنادار، و به‌ویژه فیلم‌برداری دقیق در فضاهای فیلم ، به خوبی در خدمت انتقال حس درماندگی و بن‌بست شخصیت‌ها قرار گرفته‌اند. همچنین نقش‌آفرینی بازیگران، چه در نقش‌های اصلی و چه فرعی، در مسیر درام حرکت می‌کند و نه بیرون‌زده و نه اغراق‌شده است.

  سعید روستایی، با وجود ضعف‌هایی که ریشه در شتاب‌زدگی در وارد کردن پیرنگ‌های فرعی و تلاش برای بازتاب معضلات پرشمار جامعه دارد، توانسته اثری خلق کند که در لایه‌های اجتماعی، واجد ارزش اسنادی و پژوهشی‌ست.

  «زن و بچه» شاید فیلمی بی‌نقص نباشد، اما بی‌هویت و بی‌اثر نیز نیست. این اثر، می‌تواند در آینده، به عنوان یک کیس مطالعاتی برای تحلیل‌های جامعه‌شناختی، روان‌شناختی و فرهنگی پیرامون نقش زنان، تربیت فرزندان، فروپاشی خانواده، و واکنش جامعه به بحران‌های خانگی، مورد استفاده قرار گیرد. فیلمی که حرف‌هایی دارد، هرچند در رساندن همه‌ی آن‌ها موفق نیست؛ اما خاموش هم نمی‌ماند.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.