به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وبسایت رجانیوز از رسانههای هوادار سعید جلیلی در یادداشتی به دفاع از سخنان اخیر او درباره گوساله پرستان زمان حضرت موسی(ع) پرداخت و به منتقدان سخنان اخیر جلیلی حملهای تند و تیز کرد.
این وبسایت که مدیرمسئول آن برادر داماد ابراهیم رئیسی است نوشته:
چرا یک تمثیل قرآنی تا این حد یک جریان سیاسی را به هم ریخت و زنجیرهای از واکنشهای عصبی را از منتهیالیه چپ تا بخشی از اصولگرایان برانگیخت؟ برای پاسخ به این سوال، نباید در سطح یک توهین یا کنایه سیاسی متوقف ماند. پازل حمله هماهنگ به سعید جلیلی را باید در یک قاب بزرگتر و تاریخی تحلیل کرد: فروپاشی یک گفتمان ۴۰ ساله و تلاش مذبوحانه حامیان آن برای جلوگیری از مرگ قطعیاش.
برای چهار دهه یک جریان فکری مشخص در ایران، نسخهای واحد برای حکمرانی و سیاست خارجی پیچیده است. هسته مرکزی این تفکر، یک «بتواره» بزرگ به نام «مذاکره با آمریکا» بود. این جریان، درست مانند فرعون که خود را خدای مردم مصر میدانست و آنها را به اطاعت وامیداشت، یک «کدخدا» به نام آمریکا ترسیم کرد و ملت ایران را از غضب آن ترساند. منطق آنها ساده و فریبکارانه بود: «یا از این کدخدا اطاعت کنید و پای میز مذاکره با او بنشینید، یا کشور را به ورطه جنگ و نابودی میکشانید.»
این فرعونمآبی مدرن، مردم را بین دو گزینه «تسلیم» یا «جنگ» مخیر میکرد و راه سومی به نام «مقاومت و پیروزی» را انکار مینمود. تمام سرمایه سیاسی و رسانهای این جریان، بر پایه همین ترساندن و تقدیس «بت» بنا شده بود.
نقطه عطف تاریخ معاصر و لحظه شکست این گفتمان، زمانی بود که جنگی که ۴۰ سال از آن میترساندند، رخ داد. حمله مستقیم رژیم صهیونیستی و متعاقبا آمریکا به ایران و پاسخ قاطع و تاریخی جمهوری اسلامی در ۱۲ روز، تمام معادلات را بر هم زد. این اتفاق چند حقیقت بزرگ را آشکار کرد:
اولاً، «بت مذاکره» نتوانست مانع جنگ شود؛ دشمن در عین حال که درحال مذاکره با ایران بود، حمله نظامی مستقیم انجام داد.
ثانیاً، ملت ایران نه تنها در جنگ نابود نشد، بلکه بر «فرعون زمانه» غلبه کرد و یک بازدارندگی بیسابقه و تاریخی به دست آورد.
ثالثاً، مشخص شد راه سوم، یعنی «مقاومت قدرتمند»، نه تنها ممکن، بلکه تنها مسیر عزت و امنیت است.
درست در این نقطه، گفتمان ۴۰ ساله غربگرایی با یک بحران وجودی مواجه شد. بتی که میپرستیدند، شکسته بود و مردمی که میترساندند، طعم پیروزی را چشیده بودند.
با این وجود، پس از پیروزی بزرگ ملت در جنگ ۱۲ روزه، باز هم برخی از مسئولین از مذاکره سخن گفتند؛ در حالی که افکار عمومی حالا بیش از هر زمان دیگری به خسارتبار بودن اعتماد به آمریکا پی برده است.
در چنین شرایطی، دکتر جلیلی با تمثیل «گوساله سامری» دقیقا به قلب این بتخانه شلیک کرد. او به جامعه یادآوری کرد که چگونه قومی پس از دیدن معجزه شکافتن دریا و غلبه بر فرعون (پیروزی مقاومت)، فریب سامری را خوردند و به پرستش یک گوساله بازگشتند.
این تمثیل از آن جهت ویرانگر بود که دقیقاً نقطه حساس و محل شکست گفتمانی آنها را هدف گرفت و مردم پیروز را از اطاعت دوباره از سامریها بر حذر داشت.
وقتی یک گفتمان در عرصه منطق و واقعیت شکست میخورد، تنها راه باقیمانده برای حامیانش، «ترور شخصیت» منتقد و «حاشیهسازی» است. از این منظر، پازل حمله به جلیلی کاملاً روشن میشود. این یک واکنش عصبی از سوی کاهنان معبدی است که ویران شده و میبینند مردم دیگر فریب آنها را نمیخورند.
ائتلاف نانوشته از «اصلاحطلبان تندرو» تا «بخشی از اصولگرایان» همه در یک نقطه مشترکند: حیات سیاسی آنها به زنده نگهداشتن «بت مذاکره» گره خورده است.
بنابراین، حمله به جلیلی نه یک اختلاف نظر سیاسی ساده، بلکه تلاشی برای «احیای یک گفتمان مرده» است. آنها با توهین و برچسبزنی، میکوشند صدای منتقدی را خاموش کنند که با یک تمثیل هوشمندانه، عریانی و ورشکستگی ۴۰ سال بتپرستی سیاسی آنها را در برابر چشم همگان قرار داده است. اما این جنجالها، نه نشانه قدرت، بلکه فریادهای احتضار تفکری است که تاریخ انقضای آن با پیروزی ملت ایران فرا رسیده است.
۲۹۲۲۲