الگوی خطرناکی که از حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران به جای ماند

افکار نیوز چهارشنبه 15 مرداد 1404 - 01:32
سابقه اقدام نظامی یک‌جانبه از سوی یک کشور غیرعضو NPT که خود دارای سلاح هسته‌ای است، در همراهی با کشوری دیگر دارای سلاح هسته‌ای، علیه یک کشور عضو NPT که فاقد سلاح هسته‌ای است، الگوی خطرناکی به‌جا می‌گذارد. همزمان اعتبار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز زیر سؤال می‌رود.

​وب سایت موسسه مطالعات صلح و منازعه در مقاله‌ای با عنوان «مقابله با اشاعه بدون دیپلماسی منجر به موفقیت در عدم اشاعه در ایران نخواهد شد» به قلم منپریت ستی، پژوهشگر و تحلیلگر برجسته در حوزه امنیت بین‌الملل، به‌ویژه سیاست‌های هسته‌ای و کنترل تسلیحات نوشته است: مقابله با اشاعه (Counter-proliferation)، یعنی استفاده از اقدامات نظامی تحت حمایت دولت‌ها مانند حملات نظامی، حملات سایبری، جنگ الکترونیک، ترور یا خرابکاری علیه تأسیسات یا کارکنان هسته‌ای، در گذشته چند بار به عنوان روشی برای جلوگیری از اشاعه سلاح‌های هسته‌ای به کار گرفته شده است. آمریکا در اوایل سال ۱۹۶۴ به حمله پیش‌دستانه به تأسیسات هسته‌ای چین فکر کرده بود تا از دستیابی این کشور به سلاح هسته‌ای جلوگیری کند. واشنگتن حتی تلاش کرد تا مسکو را به عنوان شریک وارد این ماجرا کند، اما با بی‌توجهی مواجه شد.

نزدیک به دو دهه بعد، در ۷ ژوئن ۱۹۸۱، اسرائیل به راکتور تحقیقاتی اوسیراک عراق حمله و آن را تا حدی نابود کرد و مدعی شد این تأسیسات بخشی از برنامه تسلیحاتی عراق است. این راکتور تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) بود. از نیمه دوم دهه ۲۰۰۰، اسرائیل و آمریکا به ترور دانشمندان هسته‌ای ایرانی و همچنین حمله سایبری از طریق ویروس استاکس‌نت به چندین تأسیسات هسته‌ای ایران، به‌ویژه کارخانه سانتریفیوژ نطنز در سال ۲۰۱۰، متوسل شدند.

در جدیدترین مورد، در ژوئن ۲۰۲۵، حملات هوایی آشکار نظامی علیه زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای ایران صورت گرفت؛ ابتدا توسط اسرائیل و سپس با استفاده از بمب‌های سنگرشکن آمریکایی برای تخریب تأسیسات زیرزمینی و مستحکم نطنز، فردو و اصفهان. در حالی‌ که رئیس‌جمهور ترامپ سریعاً ادعا کرد که اهداف کاملاً نابود شده‌اند، بیش از یک ماه پس از این حملات، هنوز میزان دقیق آسیب مشخص نیست. تصاویر ماهواره‌ای آسیب گسترده‌ای را نشان می‌دهند، اما معلوم نیست آیا اهداف هسته‌ای ایران نیز از بین رفته‌اند یا خیر.

در مقابل، ممکن است انگیزه‌های ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای تقویت هم شده باشد، چرا که ریشه اختلافات میان واشنگتن، تل‌آویو و تهران همچنان پابرجاست. دلیل فوری این حملات، گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ۱۲ ژوئن ۲۰۲۵ بود که اعلام کرد ایران تعهدات پادمانی خود را نقض کرده است، هرچند تصریح کرد که مدرک قابل قبولی برای اثبات وجود یک برنامه تسلیحاتی هماهنگ در اختیار ندارد. اما همین سوء‌ظن فرصتی برای اسرائیل فراهم کرد.

آیا مقابله نظامی با اشاعه، منجر به جلوگیری از اشاعه در ایران خواهد شد؟

آیا مقابله با اشاعه می‌تواند داستان موفقی برای جلوگیری از اشاعه در ایران باشد؟ ایران دارای یک برنامه توانمند هسته‌ای با سایت‌های متعدد و دانشمندان و مهندسان مجرب است. هرچند این حملات احتمالاً برنامه هسته‌ای ایران را عقب انداخته‌اند، اما آیا اراده ایران برای داشتن یک برنامه هسته‌ای کامل، از جمله چرخه سوخت و غنی‌سازی را نیز در هم شکسته‌اند؟ یادآور می‌شود که تهران در مذاکرات برجام به‌شدت برای به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی خود جنگید. آن توافق سرانجام موفق شد بین حق غنی‌سازی ایران (تا ۳.۶۷ درصد) و هدف جلوگیری از اشاعه تعادل برقرار کند.

اما پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، ایران به‌تدریج توان غنی‌سازی و میزان اورانیوم غنی‌شده خود را افزایش داد. تخمین زده می‌شد که تا سال ۲۰۲۵، ذخیره اورانیوم با غنای ۶۰ درصد به حدود ۴۰۰ کیلوگرم رسیده باشد. این مواد پیش از حملات نظامی، تحت نظارت آژانس بودند. تاکنون هیچ گزارش تأییدشده‌ای درباره وضعیت این ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم در دست نیست. آژانس اعلام کرده که اطلاعی از محل نگهداری آن ندارد. معلوم نیست ایران این مواد را به‌طور کامل یا تدریجی به مکان‌های نامشخص منتقل کرده، یا اینکه در جریان حملات دفن شده‌اند.

این موضوع از دو جهت نگران‌کننده است: اول، اگر همچنان در اختیار مقامات هسته‌ای ایران باشد، می‌تواند ماده خام ساخت سلاح باشد، در صورتی که تهران چنین تصمیمی بگیرد. ایران دانش فنی ساخت سانتریفیوژها را دارد و برخلاف مورد حمله اوسیراک، اکنون یک برنامه بسیار پیشرفته‌تر در اختیار دارد. دوم، اگر خود ایران هم در بحران پیش‌آمده از محل دقیق آن بی‌اطلاع باشد، حتی مقادیر اندک آن می‌تواند خطر تروریسم هسته‌ای را افزایش دهد.

ظاهر قضیه و پیامدهای آن

سابقه اقدام نظامی یک‌جانبه از سوی یک کشور غیرعضو NPT که خود دارای سلاح هسته‌ای است، در همراهی با کشوری دیگر دارای سلاح هسته‌ای، علیه یک کشور عضو NPT که فاقد سلاح هسته‌ای است، الگوی خطرناکی به‌جا می‌گذارد. از یک‌سو، اعتبار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی زیر سؤال می‌رود. به‌ویژه، رئیس سابق آژانس، سیگورد اکلوند، پس از حمله اسرائیل به اوسیراک در سال ۱۹۸۱ هشدار داد: «از منظر اصولی، فقط می‌توان نتیجه گرفت که رژیم پادمان‌های آژانس هدف حمله قرار گرفته است.»

از سوی دیگر، همراه با مورد حمله روسیه به اوکراین، اکنون دو مورد از حمله به کشورهای فاقد سلاح هسته‌ای وجود دارد. این موضوع در نگاه کشورهای بدون سلاح هسته‌ای که از سوی قدرت‌های هسته‌ای احساس تهدید می‌کنند، بر ارزش سلاح هسته‌ای می‌افزاید. بنابراین، مقابله با اشاعه می‌تواند در عمل موجب تضعیف رژیم منع اشاعه شود. اگر ایران تصمیم بگیرد از پیمان NPT خارج شود، این ضربه بزرگی به این معاهده خواهد بود. معاهده اکنون نیز به دلیل اختلافات میان اعضا در وضعیت شکننده‌ای قرار دارد.

مجلس ایران قبلاً تعلیق همکاری با آژانس را تصویب کرده است. اگر ایران در NPT باقی بماند، کنفرانس بازنگری سال ۲۰۲۶ با چالش‌هایی روبرو خواهد شد، چرا که تهران اعتراضات خود را مطرح خواهد کرد و ممکن است با حمایت روسیه و چین، برای مواضع خود جلب حمایت کند. ماجرای ایران ممکن است درسی برای کشورهایی باشد که خواهان سلاح هسته‌ای هستند؛ اینکه نباید بیش از حد در حالت تعلیق باقی بمانند، بلکه در صورت تصمیم، باید به‌سرعت با آزمایش‌های هسته‌ای توانمندی خود را نشان دهند، وگرنه ممکن است تأسیساتشان هدف حمله قرار گیرد. بنابراین، مقابله با اشاعه می‌تواند نتیجه معکوس بدهد.

چگونه می‌توان موفقیت در جلوگیری از اشاعه را تضمین کرد؟

اگر هدف متفاوتی دنبال می‌شود، باید پذیرفت که حملات نظامی به‌تنهایی نمی‌توانند برنامه هسته‌ای ایران را از بین ببرند، هرچند ممکن است آسیب‌هایی وارد کرده باشند. مگر اینکه این برتری نظامی بلافاصله از طریق توافقی سیاسی که نگرانی‌های امنیتی ایران را به‌طور منصفانه مورد توجه قرار دهد، تثبیت شود، در غیر این صورت، نتیجه آن می‌تواند تقویت اراده تهران برای بازسازی برنامه هسته‌ای خود با تکیه بر دانش بومی باشد.

بنابراین، برای رسیدن به نتیجه‌ای متفاوت، باید فوراً به سمت دیپلماسی فعال با ایران حرکت کرد. نخستین گام، بازگرداندن ایران به پذیرش بازرسی‌های آژانس است. گام بعدی، تلاش برای پذیرش محدودیت‌هایی در برنامه هسته‌ای ایران تحت نظارت گسترده است. برای جلب رضایت تهران، مذاکره بر سر تضمین عدم حمله، رفع تحریم‌ها و پذیرش حق ایران برای غنی‌سازی، ضروری خواهد بود.

خوشبختانه، سه کشور اروپایی (E۳) بریتانیا، فرانسه و آلمان مذاکرات با ایران را آغاز کرده‌اند، و گفته می‌شود پیش از آن، ایران با روسیه و چین مشورت کرده است. با توجه به فضای سیاسی جهانی، آینده این مذاکرات هنوز نامشخص است. در نهایت، این دولت ایالات متحده است که باید بتواند از نتایج حملات خود از طریق دیپلماسی بهره‌برداری کند. اگر راهکاری فوری برای کاهش تنش و احیای ایران پیدا نشود، این بحران می‌تواند به زخمی ماندگار در منطقه تبدیل شود؛ زخمی که، به گفته وزیر دفاع سابق آمریکا، رابرت گیتس، در سال ۲۰۱۲، ممکن است «برای نسل‌ها در آن منطقه ما را آزار دهد.» او هشدار داده بود که حمله به ایران «احتمال هسته‌ای‌شدن این کشور را افزایش می‌دهد. آن‌ها فقط برنامه‌شان را عمیق‌تر دفن و پنهان‌تر خواهند کرد.»

اکنون رئیس‌جمهور ترامپ فرصتی دارد تا آینده متفاوتی برای منطقه رقم بزند، به‌شرطی که دولتش بتواند با بینش و توان لازم، گزینه‌هایی قابل‌قبول برای هر دو طرف، تهران و واشنگتن، طراحی کند.

 

منبع خبر "افکار نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.