به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، نهم مرداد ماه، سالروز شهادت عالم مجاهد آیتالله شیخ فضل الله نوری است که در سالهای پرالتهاب مشروطیت، با شجاعتی کم نظیر در برابر جریان مشروطهی لیبرال و غربگرا ایستاد و سرانجام با توطئهی روشن فکران وابسته و استعمارگران خارجی، به شهادت رسید.
او که از برجستهترین شاگردان میرزای شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکو) بود، در ابتدا از حامیان مشروطه به شمار میرفت، اما با آشکار شدن ماهیت سکولار و ضداسلامی برخی رهبران مشروطه، به یکی از منتقدان سرسخت آن تبدیل شد.
جنبش مشروطه در ابتدا با هدف محدود کردن استبداد قاجار شکل گرفت؛ اما به تدریج تحت تأثیر روشنفکران غربگرا قرار گرفت که خواستار الگوبرداری کامل از نظامهای حقوقی و قانونی اروپا بودند. این جریان با حمایت استعمار انگلیس، بهتدریج مشروطه را از مسیر اسلامی خارج کرد و به سمت حذف شریعت پیش برد. آن روزها که علمای مبارز در حرم حضرت معصومه (س) و حرم حضرت عبدالعظیم (ع) تحصن میکردند، این جریان در سفارت انگلیس تحصن کردند وشاید همین تحصن نقطه آغازی برای انحراف جنبش از اهداف اولیه بود.
شیخ فضل الله که خود از پیشگامان جنبش تنباکو بود و گفته میشود با ارتباط نزدیکى که با میرزاى شیرازى داشت، حکم تحریم تنباکو را از سامرا گرفت و به یکباره قرارداد رژى و عوامل آن را شکست داد، با درک این خطر، به صراحت اعلام کرد مشروطه مفید است، اما مشروطهی مشروعه؛ یعنی حکومتی که در چارچوب قوانین اسلام و تحت نظارت علما اداره شود و نه صرفا مبتنی بر ترجمهای از قوانین دولتهای اروپایی باشد.
به همین دلیل در زمان تصویب متمم قانون اساسی، شیخ فضلالله با حمایت آیت الله شیخ محمد کاظم خراسانی (آخوند خراسانی) از مراجع نجف، اصل دوم متمم مبنی بر تشکیل هیات نظارت که شامل مجتهدینی برای تطبیق قوانین مصوب با مبانی اسلامی بود، به تصویب مجلس رساند. شیخ شهید از ابتدای جنبش تا زمان تصویب متمم قانون اساسی مخالفتی با مشروطه نداشت؛ اما مخالفتهای او در این ایام به دلیل تلاش برخی افراد برای تصویب قوانین غیرمشروع آغاز شد. او مدام هشدار میداد که مشروطهی کنونی به بهانهی آزادی، راه را برای حاکمیت سکولاریسم و نفوذ بیگانگان باز میکند.
او درخواست میکرد لفظ مشروعه نیز در متن قانون پس از کلمه مشروطه، افزوده شود. به عنوان نمونه در سخنانی گفته بود: "ایها الناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم. بلکه من مدخلیت خود را در تأسیس این اساس بیش از همه کس میدانم. زیرا که علماء بزرگ ما که مجاور عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچیک همراه نبودند؛ و همه را با اقامه دلایل و براهین من همراه کردم. از خود آن آقایان عظام میتوانید این مطلب را جویا شوید. الان هم من همان هستم که بودم. تغییر در مقصد و تجددی در رأی من بههم نرسیده است. صریحاً میگویم همه بشنوید و به غائبین هم برسانید، که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. بهاین معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسش بر اسلامیت باشد و برخلاف قرآن و برخلاف شریعت محمدی (ص) و برخلاف مذهب مقدس جعفری قانونی نگذارد؛ من هم چنین مجلسی میخواهم. پس من و عموم مسلمین بر یک رأی هستیم؛ اختلاف میان ما و لامذهبها است، که منکر اسلامیت، و دشمن دین حنیف هستند؛ چه بابیه مزدکی مذهب و چه طبیعیّه فرنگی مشرب".
شیخ فضل الله در اعتراض به مشروطه خواهان لیبرال و اعمال غیر اسلامی آن ها، تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) را آغاز کرد و در آنجا از طریق سخنرانی و با انتشار روزنامهای که به لوایح یا روزنامه شیخ فضل الله مشهور شده بود، به تبیین اندیشههای خود و تنویر افکار عمومی پرداخت.
متأسفانه، جریان روشنفکری و برخی روحانیون همراه با آنان تحت تأثیر تبلیغات غربگرایان قرار گرفتند و شیخ فضل الله را به مخالفت با مشروطه و آزادی متهم کردند. در حالی که او نه با آزادی، بلکه با لیبرالیسم ضددینی مخالف بود.
با پیروزی مجدد مشروطهخواهان پس از استبداد صغیر و فتح تهران (۱۲۸۸ ش)، شیخ فضل الله پس از ۳ سال تلاش برای تحقق مشروطه مشروعه توسط آنان دستگیر و به اتهام افساد فی الارض محاکمه شد. دادگاه فرمایشی، با کیفرخواست مفصلی که توسط شیخ ابراهیم زنجانی از روحانیون وابسته به جریان غرب گرا، قرائت میشد او را به اعدام محکوم کرد.
روزهای پیش از زندان به ایشان گفته شده بود که همچون سایر رجال به سفارت خانههای خارجی پناه ببرد و حتی مقامات سفارت روس هم به او پیشنهاد داده بودند یا به سفارت روسیه برود و یا حداقل پرچم روسها را بر فراز منزل نصب کند؛ اما او این پیشنهادها را ننگ میدانست و میگفت اسلام زیر بیرق کفر نمیرود و مسلمان هم نباید به کافر پناهنده شود.
سرانجام در روز ۹ مرداد ۱۲۸۸ مصادف با سیزدهم ماه رجب و سالروز ولادت امیرالمومنین (ع)، این عالم مجاهد را در میدان توپخانه تهران به دار آویختند. ملک زاده که خود از مخالفان شیخ است، در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت، لحظات واپسین حیات او را این گونه توصیف کرده است: "حاجی شیخ فضلالله... فاصله میان محبس و محل اعدام را با خونسردی و متانت پیمود و با کبر سن و پیری، ضعف و ناتوانی از خود نشان نداد و در دقایق آخر عمر، ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانید".
شیخ پای چوبه دار دقایقی برای مردم سخن کرده بود. او گفته بود" خدایا تو شاهد باش که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم... خدایا تو خود شاهد باش که دراین دم آخر هم باز به این مردم میگویم که مؤسسین این اساس، لامذهبین هستند که مردم را فریب دادند... این اساس، مخالف اسلام است. محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیامبر محمد بن عبدالله (ص) ". اما آن روزها و در هیاهوی مشروطه خواهان لیبرال گوشی برای شنیدن این حرفها نبود.
جالب آن که برخی از همان کسانی که با ادعای دفاع از مشروطه او را دار زدند، سالها بعد به خدمت استبداد رضاخانی درآمدند و نشان دادند که هدف اصلیشان نه مشروطه، بلکه حذف اسلام از حکومت بود.
اگر پرسیده شود چرا شیخ فضل الله نوری شهید شد؟ میتوان به سه دلیل کلیدی در پاسخ به این چرایی اشاره کرد:
۱. مقاومت در برابر سکولاریسم: میتوان گفت او نخستین روحانی بزرگی بود که خطر حذف اسلام از قانونگذاری را فریاد زد.
۲. افشای نفوذ استعمار: شیخ فضل الله به ارتباط برخی مشروطهخواهان با انگلیس مشکوک بود و معتقد بود مشروطهی مورد نظر آنان، استقلال ایران را تهدید میکند.
۳. روشن بینی و پیشبینی آینده از خطر حکومت لاییک ها: هشدارهای او دربارهی حاکمیت لاییک بعدها در دورهی رضاخان و پهلوی دوم به واقعیت پیوست.
شهادت شیخ فضل الله نوری نشان داد که هر جنبشی که بخواهد از قوانین حیات بخش اسلام فاصله بگیرد، سرانجام به ابزار دست استعمار تبدیل میشود؛ و در پایان این که نمیتوان از شیخ فضل الله گفت ولی به کلام پر مغز و مشهور جلال آل احمد اشاره نکرد: "من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون بیرقی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد و اکنون در لوای این پرچم، ما شبیه به قومی از خود بیگانهایم؛ در لباس و خانه و خوراک و ادب و مطبوعاتمان و خطرناکتر از همه در فرهنگمان فرنگیمآب میپروریم و فرنگی مآب راهحل هر مشکلی را میجوییم".
نویسنده و پژوهشگر: عباس کریمیان