اسرائیل چه کاربردی برای اروپا دارد؟/ ریشه های کار کثیف اسرائیل

خبرآنلاین پنج شنبه 09 مرداد 1404 - 09:40
یادداشت حمید دباشی در «میدل ایست آی» (Middle East Eye)، ۲۸ ژوئیه ۲۰۲۵ برابر با ۶ مرداد ۱۴۰۴ - ترجمه: عظیم طهماسبی

در نشست گروه هفت در کانادا ماه گذشته، یک روزنامه‌نگار آلمانی از فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، پرسید که آیا ممکن است اسرائیل بار دیگر حملات نظامی علیه ایران انجام دهد؟

این روزنامه‌نگار، چنین اقداماتی را "Drecksarbeit" یا "کار کثیف" توصیف کرد. این اصطلاح، همانطور که موسسه لمکین اشاره می‌کند، زمانی توسط مقامات نازی "برای توجیه اقداماتشان" استفاده می‌شد و ریشه‌های فاشیستی و زبان غیرانسانی نسل‌کشی دارد.
مرتس با اشتیاق این چارچوب را پذیرفت و اظهار داشت: "این کار کثیفی است که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد." سپس با وضوح کامل امپریالیستی افزود: "رژیم ایران مرگ و ویرانی را برای جهان به ارمغان آورده است."
البته، این اظهارات در تضاد فاحش با آلمان تحت رهبری آدولف هیتلر و اسرائیل در طول تاریخ خود است – هر دو این‌ها چیزی جز زندگی، آزادی و شادی برای جهان، به ویژه برای فلسطینی‌ها به ارمغان نیاورده‌اند!
سخنان مرتس آشکارا نشان داد که اسرائیل چه کاربردی برای آلمان و اروپا به طور گسترده‌تر دارد: انجام همان کارهای کثیفی که آن‌ها دیگر نمی‌توانند رأساً و بی‌پرده مرتکب شوند.

این بیماران روانی که دنیا را می‌چرخانند، فکر می‌کنند حق دارند آن را تعریف هم بکنند.

آیا باید از اینکه هیتلر، هاینریش هیملر و یوزف گوبلز، یا رهبران اسرائیلی مانند بنیامین نتانیاهو، یوآو گالانت، بتسالل اسموتریچ و ایتامار بن‌گویر، از دل همین فرهنگ، همین احساسات، همین زبان و همین واژگان سر برآورده‌اند، متعجب شویم؟

وقتی اسرائیل ده‌ها هزار فلسطینی را سلاخی می‌کند، این کار را نه تنها با رضایت آلمان، بلکه به عنوان بخشی از تداوم خشونت دولتی آلمان انجام می‌دهد.
همانطور که آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان، به طور مشهور اعلام کرد، اسرائیل جزء "دلیل وجودی دولت" آلمان است و امنیت آن به اصل وجود آلمان گره خورده است.
به عبارت دیگر، بدون اسرائیل، آلمانی وجود نخواهد داشت. باید این‌گونه اظهارات را جدی گرفت.
وقتی اسرائیل ده‌ها هزار فلسطینی را سلاخی می‌کند، این کار را نه تنها با تأیید آلمان، بلکه به عنوان بخشی از تداوم خشونت دولتی آلمان انجام می‌دهد؛ نسل‌کشی فلسطینی‌ها که بر پایه نسل‌کشی یهودیان و در کنار نسل‌کشی پیشین آفریقایی‌ها در نامیبیا بنا شده است.
آنالنا بائربوک، وزیر امور خارجه سابق آلمان، نیز همان میراث را با خود حمل کرد؛ زمانی که با شور و هیجانی یادآور یواخیم فن ریبنتروپ، سلف نازی‌اش، از کشتار جمعی فلسطینی‌ها توسط اسرائیل دفاع کرد.
در دنیایی عادلانه، این افراد باید در دادگاه کیفری بین‌المللی محاکمه می‌شدند.

اسلام‌هراسی آلمان

صهیونیسم نسل‌کُش آلمان – که اکنون به صراحت توسط مقامات منتخب، روزنامه‌نگاران و احزاب نئو فاشیست محبوب حمایت می‌شود – در اسلام‌هراسی آلمان ریشه دارد که خود نیز از یک سنت دیرینه شرق‌شناسی آلمانی، به‌ویژه از "مطالعات اسلامی"، نشأت می‌گیرد.

من پیش از این استدلال کرده‌ام که صهیونیسم نسل‌کُش آلمان را می‌توان به تاریخ استعماری و نژادپرستی فلسفی‌اش، از هگل تا هابرماس، ارتباط داد.
در اینجا، می‌خواهم رابطه‌ای مستقیم‌تر بین این صهیونیسم نسل‌کُش و سنت شرق‌شناسی آلمان نشان دهم. هدف از "مطالعات اسلامی" هرگز "درک" اسلام یا مسلمانان نبوده، بلکه خاموش و مطیع ساختن آن‌ها بوده است – با آن‌ها به عنوان ابژه‌های کنجکاوی شرق‌گرایانه برخورد می‌شد، در حالی که عاملیت اخلاقی و سیاسی از آن‌ها سلب می‌گشت.
گزارش‌های مربوط به افزایش اسلام‌هراسی در آلمان مداوم و به خوبی مستند شده‌اند. ظهور حزب راست افراطی "آلترناتیو برای آلمان" (AfD) اتفاقی نبود. این حزب نشان‌دهنده گرایش‌های پیشا-فاشیستی ریشه‌دار در نازیسم است که از حمایت گسترده‌ای برخوردار است و عواقب وخیمی در سراسر کشور دارد.
در رژیم حاکم بر آلمان – و در بسیاری از نقاط اروپا – نفرتی غالب نسبت به مسلمانان وجود دارد و نژادپرستی وقیح مرتس مستقیماً از همین امر ناشی می‌شود. صلیب‌های شکسته شاید از فضاهای عمومی آلمان پاک شده باشند، اما در ذهن بسیاری از سیاستمداران آلمانی حک و خالکوبی شده‌اند. یهودیان شاید با مسلمانان جایگزین شده باشند، اما غریزه نسل‌کُشی همچنان باقی است.

ریشه‌های شرق‌شناسانه

شاید این سوال مطرح شود که چرا کشوری با تاریخ گسترده "اسلام‌شناسی" (Islamwissenschaft) – یعنی مطالعات آکادمیک اسلام – چنین نفرت درونی نسبت به مسلمانان در خود جای داده است؟
آیا آلمانی‌ها آثار محققان برجسته خود در زمینه اسلام، ایران و جهان عرب را نمی‌خوانند؟
نکته دقیقاً همین‌جاست. افزایش اسلام‌هراسی در آلمان – و به‌طور کلی در اروپا – نه با وجود تاریخ طولانی شرق‌شناسی و مطالعات اسلامی، بلکه دقیقاً به دلیل آن است.
چطور چنین چیزی ممکن است؟ اجازه دهید توضیح دهم.
ما باید کل نظام معرفتی اروپا – به‌ویژه آلمان – را که غرب از طریق آن به دنبال رمزگشایی و سلطه بر جهان بوده است، از هم بگسلیم. سپس باید جهان را فراتر و پس از آن نظام معرفتی استعماری بازتعریف کنیم.

آن‌ها مانند اعضای یک انجمن یا باشگاه شرق‌شناسانه رفتار می‌کنند، با دست دادن‌های مخفیانه و آداب و رسوم مضحک برای عضویت: اینکه چگونه نشانه‌های نقطه‌گذاری را روی کلمات عربی یا فارسی بگذارند، چگونه به یکدیگر ارجاع دهند و چگونه تحقیقات مرتبط به زبان‌های اصلی را که ادعا می‌کنند می‌دانند، نادیده بگیرند.
بنابراین، ما باید آن‌ها را به همان شکلی که هستند بشناسیم: نه به عنوان مراجع علمی، بلکه به عنوان موضوعاتی برای کنجکاوی انسان‌شناسانه؛ نه برای اینکه از آن‌ها چیز جدی یاد بگیریم، بلکه برای اینکه آن‌ها را مانند یک آسیب‌شناس که علائم یک بیماری مهلک را بررسی می‌کند، مطالعه کنیم.
جا دارد این سوال را بپرسیم که چه چیزی افرادی مانند پاتریشیا کرون (۱۹۴۵–۲۰۱۵) یا برنارد لوئیس (۱۹۱۶–۲۰۱۸)، دو شرق‌شناس بدنام اروپایی، را وادار کرد که زندگی خود را وقف مطالعه چیزی کنند که این‌چنین آشکارا از آن متنفر بودند. این نیز یک آسیب‌شناسی تاریک و پیچیده‌ است که باید روزی مورد بررسی قرار گیرد.
در همین حال، جوزف مسعد، محقق سیاست عربی و تاریخ فکری، در کتاب "اسلام در لیبرالیسم" (۲۰۱۴)، روایتی قانع‌کننده ارائه می‌دهد از اینکه چگونه "غرب" با ساختن و نگهداری یک "دیگریِ" خیالی به نام "اسلام"، که آن را سرکوبگر، نابردبار، بی‌رحم و همجنس‌گراهراس به تصویر می‌کشد، توهم خود از آزادی، برابری و تحمل را می‌سازد.
اگر آن آینه دروغین برداشته شود، "غرب" سردرگم می‌ماند و از توهمات خودفریبنده‌ای که از طریق آن‌ها خودش را می‌شناسد، عریان می‌شود.

توهمات غربی

این آسیب‌شناسی با دوره کلاسیک شرق‌شناسی اروپایی که بهترین تحلیل آن توسط ادوارد سعید ارائه شده، به پایان نرسید. این روند با نمودهای امروزی شرق‌شناسی اروپا، به‌ویژه انواع آلمانی آن، با سرعت ادامه دارد؛ که در آثار بی‌فایده و بی‌اطلاعی مانند "همگرایی و واگرایی: شیعه، الازهر و ائتلاف اسلامی در قرن بیستم (۱۹۹۶) و "شیعه و تحریف قرآن" (۲۰۱۸) کاملاً مشهود است.
این آثار تلاش دارند بین سنی‌ها و شیعیان نفرت و دشمنی بکارند، درست مانند کاری که استعمارگران بریتانیایی زمانی با هندوها علیه مسلمانان در هند یا با کاتولیک‌ها علیه پروتستان‌ها در ایرلند کردند.
گاهی از سعید انتقاد می‌شود که در پژوهش تحول‌آفرین خود به شرق‌شناسی آلمان نپرداخته است.
دلایلش هرچه که بوده، من معتقدم او به آن‌ها لطفی بزرگ کرد. اگر آن‌ها را در نظر می‌گرفت، ارتباط ارگانیک بین شرق‌شناسی آلمانی، فاشیسم آلمانی، خشونت استعماری در آفریقا و اسلام‌هراسی کنونی و حمایت از نسل‌کشی فلسطینی‌ها حتی به صورت کامل‌تری افشا می‌شد.
پس از انتشار کتاب "شرق‌شناسی" سعید در سال ۱۹۷۸، مجموعه قابل توجهی از کارهای جدی در مورد شرق‌شناسی آلمانی پدید آمده است، از جمله "شرق‌شناسی، استعمار و مدرنیته" (۱۹۹۷) اثر نینا برمن و "شرق‌شناسی آلمانی در عصر امپراتوری: دین، نژاد و دانش" (۲۰۱۰) اثر سوزان ال. مارچاند.

نکته اصلی این مطالعات این است که شرق‌شناسی و استعمار نه تصادفی، بلکه به لحاظ معرفتی در هم تنیده بودند؛ نه همیشه از سر کینه و دشمنی آشکار، بلکه از طریق ساختارهای سلطه، شیفتگی و بیگانه‌سازی. این نظام‌ها همیشه به نفع مشاهده‌گر و به قیمت نابودی مشاهده‌شونده عمل می‌کردند.
شاید گمان کنید این "مطالعات" صرفاً بی‌فایده‌اند، اما آن‌ها بدتر از بی‌فایده هستند. آن‌ها ابزاری هستند تا مسلمانان همچنان شرقی‌نگاری شوند؛ عاملیت اخلاقی و فکری‌شان از آن‌ها سلب شده و به ابژه‌هایی برای کنجکاوی کودکانه اروپایی‌ها تبدیل گردند.
تأثیر این کار مانند نوشته‌های برتری‌طلبان سفیدپوست درباره سیاه‌پوستان یا کارهای امانوئل کانت است که آفریقایی‌ها را ذاتاً نادان و مادون انسان می‌خواند.
سال‌ها پیش، در دوسالانه ونیز، هنرمندی آفریقایی را دیدم که با جوهر سفید روی سینه‌اش نوشته بود: "لطفاً مرا مطالعه نکنید!"
در واقع، انسان‌شناسان و شرق‌شناسان اروپایی و آمریکایی به اندازه کافی ما را در پیگیری اهداف سلطه‌جویانه خود مطالعه کرده‌اند.
زمان آن رسیده که این لطف را به آن‌ها بازگردانیم و آن‌ها را همان‌گونه که ما را مطالعه کرده‌اند، مطالعه کنیم؛ نه برای تحت سلطه درآوردنشان، بلکه برای آزاد کردنشان از توهمات روانی، نژادپرستی ریشه‌دار، فتوحات استعماری و سلطه مرگبارشان بر دیگران.
امروز، اسرائیل آزمایشگاهی پیشرفته برای تمام ترور انباشته‌ای است که اروپا بر جهان تحمیل کرده است. این همان چیزی است که مرتس وقتی می‌گوید اسرائیل "کار کثیف" را انجام می‌دهد، آن را جشن می‌گیرد.

متن اصلی در در «میدل ایست آی» (Middle East Eye)، 

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

بیشتر بخوانید