خبرگزاری مهر، گروه بینالملل، حسن شکوهی نسب: طی هفتههای اخیر، تحولات سیاسی مهمی در عرصه بینالملل با چرخشی معنادار در مواضع «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، رقم خوردهاست؛ چرخشی که مستقیماً روسیه و شخص «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه را در مساله اوکراین هدف قرار دادهاست.
ترامپ که وعده حلوفصل ۲۴ ساعته جنگ اوکراین را دادهبود، بعد از ۶ ماه زمامداری و ناامیدی از تحقق این وعده انتخاباتی، بهتازگی با لحنی بیسابقه به کرملین تاخت و ضربالاجلی که پیشتر برای صلح ۵۰ روزه تعیین کرده بود را به بازهای ۱۰ روزه کاهش داد. این موضعگیری تند که با تهدید به تحریمهای اقتصادی شدید همراه بود، بلافاصله واکنشهایی متضاد از سوی کییف و مسکو در پی داشت.
در کییف، این تصمیم با استقبال گرم مواجه شد و مقامات کییف آن را نشانهای از جدیت آمریکا در مهار روسیه دانستند و از آن بهعنوان «لحظهای تعیینکننده در مسیر پایان جنگ» یاد کردند. در مقابل، «دیمیتری مدودف» معاون شورای امنیت روسیه، موضع ترامپ را «تحریکآمیز و جنگطلبانه» خواند و هشدار داد که چنین اولتیماتومهایی میتوانند زمینهساز ورود به «مسیری خطرناک و تقابل مستقیم با آمریکا» شوند. «دیمیتری پسکوف» سخنگوی کرملین نیز تاکید کرد: عملیات نظامی ویژه روسیه همچنان ادامه مییابد. مسکو همچنان به روند صلح برای حل و فصل جنگ و همچنین حصول اطمینان از تضمین منافع روسیه در جریان مذاکرات، پایبند است.
این تضاد در واکنشها، خود گویای عمق تنشها و پیامدهای بالقوه تصمیم ترامپ در فضای ژئوپلیتیک فعلی است. این تغییر لحن ناگهانی از جانب سیاستمداری که همواره تلاش کرده بود از مداخله مستقیم در جنگ اوکراین اجتناب کند، اکنون به پرسشهای مهمی بدل شده است؛ اینکه چه عواملی ترامپ را به سمت رویکردی قاطع در برابر روسیه سوق داده و اهداف نهایی او از تعیین چنین ضربالاجلی چیست؟ بعد از این ضرب الاجل، در صورت عدم حصول صلح، ترامپ واقعاً چه تصمیمی میگیرد؟ آیا پوتین در این مدت تغییر رویکرد خواهد داد یا خیر؟ اقدامات مسکو بعد از پایان ضربالاجل از چه جنسی خواهد بود؟
رمزگشایی از چرخش آشکار ترامپ به سمت اوکراین
چرخش اخیر ترامپ به سمت اوکراین، یکی از مهمترین دگردیسیهای سیاست خارجی آمریکای ترامپ در هفتههای اخیر بهشمار میرود. ترامپ تا چندی پیش، با بیمیلی آشکار نسبت به درگیریهای شرق اروپا سخن میگفت و بارها تمایل خود را به کاهش تعهدات واشنگتن در پرونده اوکراین ابراز کرده بود. حتی در حاشیه نشست ژنو و دیگر موقعیتها، سبک پوشش «ولودیمیر زلنسکی» رئیس جمهور اوکراین را به تمسخر گرفت و دیدارشان در کاخ سفید مقابل رسانهها به مشاجره لفظی شدید کشیده شد.
اما بهطرز غافلگیرکنندهای، طی هفتههای اخیر شاهد چرخشی کامل در لحن و رویکرد ترامپ نسبت به روسیه بودهایم. او نهتنها پوتین را «دیوانه» خواند، بلکه از زلنسکی پرسید که آیا حاضر است مسکو را بمباران کند! ضربالاجلی ۵۰ روزه برای توقف جنگ تعیین کرد و سپس، چند روز پیش با نارضایتی از روند پیشرفت، آن را به ۱۰ روز کاهش داد. این چرخش ناگهانی، از نظر بسیاری از تحلیلگران، نه حاصل دلسوزی برای کییف، بلکه نتیجه چند ملاحظه استراتژیک و مصلحتجویانه درونکاخسفید است.
نخست آنکه ترامپ در دوره دوم خود با چالشی به نام بازسازی اعتبار جهانی آمریکا مواجه است. پس از چند سال فاصلهگیری از متحدان اروپایی و افزایش نفوذ روسیه در شرق، او اکنون نیاز دارد تا تصویری مقتدر و ابتکارمحور از خود در عرصه ژئوپلیتیک ارائه دهد. تعیین ضربالاجل برای صلح، بدون ورود به میدان جنگ، راهی است برای نمایش قدرت، بدون هزینه نظامی مستقیم.
دوم آنکه در فضای داخلی آمریکا، موجی از نارضایتی نسبت به طولانی شدن جنگ اوکراین شکل گرفته و بخشی از پایگاه رأی ترامپ نیز خواهان پایان سریع بحران است؛ نه از موضع حمایت از کییف، بلکه به دلیل خستگی از تبعات اقتصادی جنگ. ترامپ با صدور ضربالاجل در واقع در تلاش است نشان دهد تنها کسی است که میتواند این جنگ را تمام کند؛ شعاری که پیشتر هم تکرار کرده بود اما این بار آن را با اقدامات ملموستری پیوند زده است.
در نهایت، نمیتوان تأثیر شخصیتی و تبلیغاتی ترامپ را نادیده گرفت. او همواره تلاش کرده روایت بحرانها را به نفع خود بازنویسی کند. ورود او به بحران اوکراین با زبان تهدید، بیشتر شبیه اقدامی تبلیغاتی است تا رویکردی اصولی. او میخواهد ابتکار صلح را در انحصار خود نگه دارد، حتی اگر این صلح هیچگاه محقق نشود.
سناریوهای ترامپ برای ضربه به روسیه پس از پایان ضربالاجل
با توجه به اعلام کاهش مدت زمان ضربالاجل صلح از سوی ترامپ، اکنون پرسش کلیدی این است که در صورت عدم تحقق پیشرفت ملموس در مذاکرات اوکراین، کاخ سفید چه گزینههایی را روی میز خواهد گذاشت؟
برخلاف تصور اولیه مبنی بر تهدید نظامی مستقیم، شواهد موجود نشان میدهد که ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری خود تمایلی به ورود مستقیم به جنگ ندارد؛ هرچند که به طور محدود از ابزار نظامی استفاده کردهاست. ترامپ در عوض قصد دارد از اهرمهای سنگین اقتصادی، دیپلماتیک و نظامیِ نیابتی برای تحت فشار قرار دادن مسکو استفاده کند.
نخستین و محتملترین ابزار، اعمال تحریمهای ثانویه فراتر از چارچوبهای فعلی است. تمرکز ویژه این تحریمها احتمالاً بر صادرات نفت و گاز روسیه خواهد بود؛ جایی که هنوز منابع اصلی درآمد کرملین حفظ شدهاند. پیشنویسهایی که از جلسات وزارت خزانهداری آمریکا فاش شده، نشان میدهد دولت ترامپ در نظر دارد هر کشور، بانک یا شرکت واسطهای را که در صادرات انرژی روسیه همکاری دارد، در لیست تحریمهای ثانویه قرار دهد.
دومین اقدام مهم، گسترش دیپلماسی فشار و حذف روسیه از نهادهای بینالمللی یا تضعیف موقعیت آن در مجامع جهانی است. گزینههایی مانند تعلیق عضویت روسیه در گروه ۲۰، محدودسازی دسترسی آن به منابع صندوق بینالمللی پول، یا رهبری یک ائتلاف سیاسی ضد کرملین از جمله سناریوهای محتمل در این مسیرند. این اقدامات، گرچه جنبه نظامی ندارند، اما ترامپ با این ابزارها قصد دارد که بهطور هدفمند مشروعیت بینالمللی دولت پوتین را تضعیف کند.
اما شاید جنجالیترین گزینه، تجهیز نظامی گستردهتر اوکراین، آن هم با هدف افزایش قدرت تهاجمی در عمق خاک روسیه باشد. گفتوگوی تلفنی فاششده میان ترامپ و زلنسکی ـ که در آن رئیسجمهور آمریکا بهصراحت پرسیده بود «میتوانی مسکو را هدف قرار دهی؟» و پاسخ شنیده بود «قطعاً، اگر سلاح مناسب داشته باشیم» ـ نشان میدهد که ترامپ آماده است برای افزایش فشار روانی و نظامی، سلاحهای دوربردتر و هجومیتر را در اختیار اوکراین قرار دهد؛ از جمله موشکهای تاماهاک، پهپادهای تهاجمی و سامانههای پرتاب موشک با برد فراتر از ۳۰۰ کیلومتر؛ چنین اقدامی، بی آنکه آمریکا مستقیماً وارد جنگ شود، ممکن است معادلات دفاعی روسیه را به هم بریزد و کرملین را به یک واکنش تند یا ورود به مذاکرات وا دارد.
نکته مهم دیگر، ابعاد رسانهای این اقدامات است. ترامپ بهخوبی درک میکند که افکار عمومی آمریکا خسته از جنگ و هزینههای آن است. بنابراین، او مجموعهای از اقدامات را در نظر دارد که با هزینه پایین، حداکثر جلوه رسانهای و قدرتنمایی سیاسی را به همراه داشته باشد. عبارتهایی مانند «به آنها شانس دادیم ولی استفاده نکردند» یا «ما صلح را پیشنهاد دادیم، ولی آنها جنگ را انتخاب کردند» بخشی از سناریویی هستند که ترامپ برای توجیه اقدام بعدی آماده میسازد.
واکنشهای احتمالی روسیه؛ از نمایش اقتدار تا پاسخ تلافیجویانه
کاهش مدت زمان ضربالاجل از سوی ترامپ برای پایان جنگ اوکراین، بیسابقهترین هشدار مستقیم یک رئیسجمهور آمریکایی به کرملین در طول دهه گذشته محسوب میشود. در چنین وضعیتی، واکنش روسیه نه یک پاسخ فوری و هیجانی، بلکه بخشی از یک استراتژی چندلایه برای بیاثر کردن این اولتیماتوم خواهد بود؛ استراتژیای که از هماکنون نشانههای آن در میدان نبرد و مواضع دیپلماتیک قابل ردیابی است.
تا پیش از فرارسیدن مهلت نهایی، کرملین احتمالاً از مواجهه مستقیم پرهیز میکند اما با دقت و حسابشده دست به نمایش قدرت خواهد زد. حملات دقیقتر به زیرساختهای اوکراین، رزمایشهای گسترده در مرزهای غربی، تهدیدهای نمادین علیه تسلیحات ناتو، و تشدید همکاریهای نظامی با بلاروس و کشورهای غیردوست با واشنگتن، بخشی از این تاکتیک مهار تهدید است. مسکو در این مرحله تلاش میکند افکار عمومی جهان را متقاعد سازد که اولتیماتوم ترامپ نه راهحل صلح، بلکه جرقهای برای فاز تازهای از تنش است؛ جایی که آمریکا بهجای میانجیگری، نقش آتشافروز بحران را ایفا میکند.
اما اگر ضربالاجل به پایان برسد و ترامپ دست به اقدام عملی بزند ـ بهویژه اگر تجهیز اوکراین به سلاحهایی برای هدفگیری عمق خاک روسیه اجرایی شود ـ معادله بهشدت تغییر خواهد کرد. روسیه در چنین سناریویی، مقابله را نهتنها اجتنابناپذیر بلکه مشروع خواهد دانست؛ نه صرفاً در جبهه اوکراین بلکه در تمامی حوزههایی که بتواند به منافع آمریکا آسیب بزند. حملات تلافیجویانه گسترده علیه زیرساختهای حیاتی اوکراین، تهدید عملیاتی پایگاههای ناتو در اروپای شرقی، جنگ سایبری هدفمند علیه اقتصاد غرب، و از همه مهمتر، بازگشت ادبیات تهدید هستهای ـ حتی اگر در سطح بازدارندگی باشد ـ ابزارهایی هستند که کرملین برای حفظ بازدارندگی راهبردی خود از آنها استفاده خواهد کرد.
از نگاه مسکو، اولتیماتوم ترامپ اگر به اقدام منتهی شود، بهمعنای آغاز جنگ سردی جدید البته با ماهیتی تهاجمیتر، سریعتر و کمتر قابل کنترل است. برخلاف تصور رایج در واشنگتن، روسیه اکنون نه در موضع انفعال بلکه در موقعیتی است که با اتکا به شبکهای از متحدان آماده تقابل بلندمدت است. این بدان معناست که هر تصمیم ترامپ، اگر از سطح رسانهای فراتر رود و وارد فاز اجرا شود، با پاسخ سخت و مرحلهبهمرحله روبهرو خواهد شد؛ پاسخی که ممکن است قواعد بازی در اوکراین را بهطور کامل تغییر دهد و آمریکا را وارد یکی از پرهزینهترین نبردهای نیابتی قرن بیستویکم کند.