بورس؛ صحنه‌ای واقعی‌تر از یک فیلم

دنیای اقتصاد چهارشنبه 08 مرداد 1404 - 00:05
عاطفه چوپان: «زن و بچه» روستایی برای منِ خبرنگار بورس یک سکانس بسیار تکان‌دهنده داشت. جایی که حسن پورشیرازی در نقش پدربزرگ به مهناز چنین چیزی گفت: «تو پسر من رو کشتی، تو مجبورش کردی خونه و ماشینش رو بفروشه بذاره تو بورس. »...

 با توجه به سال ساخت احتمالا ماجرای از دست رفتنِ هست و نیست کسی که حالا در فیلم نیست و احتمالا بر اثر سکته مرده به سقوط تاریخی بورس در مرداد ۱۳۹۹برمی‌گردد. سقوطی که نقطه‌عطفی در از بین رفتن اعتماد مردم -که ما در اصطلاح ژورنالیستی بازار به آنها سرمایه‌گذار حقیقی می‌گوییم - محسوب می‌شود. از آن سال تا حالا این تالار به اصطلاح شیشه‌ای بارها گوی اعتماد مردم را شکسته است. 

مردمی که شاید ما وقتی به چارت‌ها و تابلوی بازار نگاه می‌کنیم و افت‌ها و ریزش‌ها و سقوط‌ها را می‌بینیم تصویر روشنی از آب شدن سرمایه و زندگی آنها نداشته باشیم یا سیاستگذاران وقتی تصمیمی می‌گیرند که در نهایت به ضرر مردم است صورت‌های ورشکسته و مستاصل مردم پیش رویش مجسم نباشد. 

شاید برای کسی که مجبور است هر روز تصمیمات مهمی بگیرد تصور زندگی مردمی که متاثر می‌شوند تا حدودی ممکن هم نباشد اما مساله اینجاست که این تصمیمات در نهایت بیش از تابلوی معاملات در سفره مردم خود را نشان می‌دهد و حتی فاجعه‌آمیزتر تمام زندگی افرادی را  زیر و رو می‌کند. 

شاید این یادداشت کمی دراماتیک شده، اما چه اشکالی دارد؟ برای یک روز به جای اینکه در قالب جملات بی‌روح عددها را در کلمات ب‍پیچم و بگویم چند واحد افت کردیم یا چند درصد قرمز بودیم، بگویم این اعتمادی که همه این سال‌ها مورد تعرض قرار گرفته حالا چه وضعیتی دارد. 

ریشه‌های بی‌اعتمادی

حقیقت این است که بازار سرمایه باید محل امنی برای سرمایه‌گذاری بلندمدت باشد، اما واقعیت این است که تابلوی معاملات بورس در ایران به میدان پرالتهاب تصمیمات ناگهانی و سیاست‌های متناقض بدل شده است. از پیمان‌سپاری‌های ارزی تا وضع عوارض صادراتی و تغییرات پی‌درپی نرخ بهره، هر روز تصمیمی تازه سرمایه‌گذاران را غافلگیر می‌کند و در نهایت ریشه مشکلات به دستوری بودن و اصرار برای کنترل چیزی که ذاتا آزاد است برمی‌گردد. در این میان سرمایه‌گذار حقیقی که فاقد ابزارهای پوشش ریسک است، در چنین فضایی تنها راه نجات خود را در خروج از بازار و پناه بردن به بازارهای دلالی طلا و سکه و دلار می‌بیند. 

مشکل دیگر، ضعف شفافیت در بسیاری از شرکت‌های بورسی است. تاخیر در انتشار صورت‌های مالی، ابهام در گزارش‌ها و نفوذ مالکیت‌های شبه‌دولتی، سهامداران خرد را در تاریکی نگاه داشته است. وقتی اطلاعات به‌موقع و روشن در دسترس نیست، تحلیل بنیادی جای خود را به شایعات و سیگنال‌فروشی می‌دهد؛ پدیده‌ای که هم نشانه بی‌اعتمادی است و هم عامل تشدید آن. 

اما فرسایش اعتماد تنها مساله‌ای روانی نیست؛ آثار آن در بطن اقتصاد نمایان می‌شود. بورس قرار بود موتور تامین مالی تولید باشد، اما با مهاجرت نقدینگی به سمت طلا، ارز و صندوق‌های درآمد ثابت، بنگاه‌های تولیدی از منابع مالی محروم مانده‌اند. خروج سرمایه از بورس، نقدشوندگی بازار را کاهش داده و وزن معاملات حقوقی‌ها بیشتر جنبه حمایتی پیدا کرده تا سرمایه‌گذاری واقعی. 

پیامد دیگر، افزایش فشار تورمی است. سرمایه‌هایی که از بورس بیرون می‌روند، در بازارهای موازی به دنبال سود سریع می‌گردند و همین، بر التهاب قیمتی در مسکن، ارز و کالاهای اساسی دامن می‌زند. آنچه در نمودار شاخص می‌بینیم، در زندگی مردم به شکل کاهش قدرت خرید، ناامیدی و فرسایش اعتماد بازتاب می‌یابد. 

از طرفی بازار سرمایه ایران به شدت تحت تاثیر فضای سیاسی است. هر خبر از مذاکرات خارجی یا تحولات منطقه‌ای، ظرف چند ساعت می‌تواند بازار را دگرگون کند. در چنین فضایی، سهامدار حقیقی احساس می‌کند بیش از آنکه در بازاری قانون‌مند فعالیت کند، در قمارخانه‌ای گرفتار شده که نتیجه آن به شانس و اخبار لحظه‌ای وابسته است. این احساس ناامنی، میل به سرمایه‌گذاری بلندمدت را کاهش می‌دهد و چرخه بی‌اعتمادی را عمیق‌تر می‌سازد. 

مسیر بازسازی اعتماد

اعتماد ازدست‌رفته یک‌شبه بازنمی‌گردد، اما بدون آن بازار سرمایه جان نخواهد گرفت. نخستین گام، ثبات در سیاستگذاری‌هاست. تصمیم‌های ناگهانی باید جای خود را به برنامه‌های شفاف و قابل پیش‌بینی بدهند. 

گام بعدی، شفافیت و نظارت قوی‌تر است. شرکت‌ها باید ملزم به افشای دقیق و به‌موقع اطلاعات شوند و نهاد ناظر با تخلفات بدون اغماض برخورد کند. توسعه ابزارهای مالی نوین، از اوراق مشتقه تا صندوق‌های پوشش ریسک، می‌تواند به سهامداران امکان دهد دارایی‌هایشان را در برابر شوک‌های ناگهانی محافظت کنند. 

و نهایتا، ارتقای فرهنگ سرمایه‌گذاری اهمیت دارد. بورس نه محل معجزه‌های یک‌شبه، بلکه بستری برای مشارکت پایدار در اقتصاد است. رسانه‌ها و نهادهای آموزشی می‌توانند در تغییر این نگاه نقش مهمی ایفا کنند. 

از سقوطی که کارگردان «زن و بچه» در فیلم خود به آن اشاره می‌کند حالا ۶ سال گذشته، بازار ماجرای نرخ خوراک شرکت‌های پتروشیمی در اردیبهشت ۱۴۰۲، تغییرات مکرر دامنه نوسان به دلیل ریسک‌های سیستماتیک، سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور و همراهان در اواخر اردیبهشت ۱۴۰۳، درگیری‌های منطقه‌ای، جنگ و داستان‌های زیاد دیگری را به خود دیده است که همه آنها یا به واسطه تاثیر مستقیمی که تصمیم سیاستگذاران داشته سرمایه‌ها را ذوب کردند یا به دلیل اقتصاد معیوب و تصمیمات نادرستی که متعاقبا اتخاذ شده‌هاله باقی‌مانده از اعتماد را تار و مار کرده‌اند.  

اما اگر سیاستگذاران امروز دست به اصلاحات بنیادین نزنند، هر سقوط شاخص، نه‌تنها ارزش سهام، که ستون‌های اعتماد اجتماعی را نیز فرو خواهد ریخت. بورس ایران بیش از هر چیز، به بازسازی این اعتماد نیاز دارد؛ زیرا شاخص‌ها در نهایت فقط عدد نیستند، بلکه روایت زندگی‌میلیون‌ها نفرند. 

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.