در سالهای گذشته این بحث مطرح میشد که به دلیل تقاضای کاذب بالادست مصرفکنندگان واقعی به خرید خودرو با قیمت کارخانه نمیرسد اما حالا ماجرا به کلی متفاوت شده است، میزان تقاضا تا حد زیادی پایین آمده اما این بار هم دست مصرفکننده واقعی به خودرو نمیرسد چراکه خودرو در کارخانه تقریبا با قیمتی نزدیک به بازار فروخته میشود .
ارزانترین خودرویی که در طرح جدید ایرانخودرو عرضه شده، پژو ۲۰۷ دستی است که بهای اعلام شده برای آن ۷۲۱.۸میلیون تومان است. این رقم را میتوان معادل حدود چهارسال حقوق یک کارگر متاهل با یک فرزند با همه مزایای جانبی دانست.
چنین فردی با احتساب سنوات، حق مسکن، حق تاهل، حق اولاد و حق بن خواروبار در مجموع ۱۵میلیون و ۳۰۰ هزار تومان دریافت میکند. اگر این فرد ۴۷ ماه یعنی حدود ۴ سال هیچ هزینه دیگری از جمله برای خوراک و پوشاک و غیره نداشته باشد و تمامی درآمد خود را تنها برای خرید ارزانترین خودرویی که در طرح فروش جدید ایرانخودرو عرضه شده کنار بگذارد و بهای خودرو نیز هیچ تغییری نکند، چهارسال طول میکشد که بتواند یک دستگاه پژو ۲۰۷ دندهای معمولی خریداری کند.
این رقم برایگرانترین خودروی عرضه شده یعنی هایما ۷X که با قیمت یکمیلیارد و ۹۹۸میلیون تومان فروخته میشود به بیش از ۱۳۰ ماه یعنی نزدیک به ۱۱ سال میرسد. آنچه مشخص است اینکه شروطی که برای سادهسازی این محاسبه فرض گرفتیم در عمل اجرایی نمیشود و در واقعیت خودرو فاصله بسیار بیشتری نسبت به قدرت خرید افراد دارد.
از طرف دیگر میتوان گفت که بسیاری از این خودروها تقریبا در محدوده حاشیه بازار فروخته میشوند. برای مثال در این دور از فروش ایرانخودرو تارا LX-V۴ به بهای یکمیلیارد و ۱۰۰میلیون تومان فروخته میشود.
همین خودرو روز گذشته در بازار یکمیلیارد و ۱۵۰میلیون تومان خرید و فروش شده است. بنابراین حتی اگر فردی توانایی مالی خرید این خودرو را داشته باشد اولا میتواند به جای آن یک خودروی مونتاژی بخرد و دوما تنها با ۴.۵ درصد هزینه بیشتر میتواند همین خودرو را از بازار خریداری کرده و در صفهای چندین ماهه تحویل خودرو قرار نگیرد.
کمااینکه بعد از چالش رشد دیون دولتی که چندی پیش در مورد برخی شرکتهای مونتاژکار جریان داشت و بهای خرید خودرو را بسیار افزایش داد، به نظر میرسد که اعتماد افراد به بازار نسبت به خرید از کارخانه در مورد هزینه نهایی بیشتر است.
آنچه از طرح فروش جدید ایرانخودرو برمیآید، نشاندهنده عمیقتر شدن شکاف بین قدرت خرید و تورم خرید خودرو و همچنین حذف تدریجی طبقه متوسط از چرخه مالکیت خودروی صفر است.
به بیان دیگر، خرید خودرو دیگر نه یک نیاز ضروری که یک «آرزو» برای بخش بزرگی از جامعه ایرانی شده است؛ آرزویی که تحقق آن، هر روز دورتر از دیروز به نظر میرسد. در غیاب سیاستهای تقویتی مانند وامهای خرید قابلاتکا، تسهیلات بلندمدت با نرخ سود ترجیحی و همچنین عرضه گستردهتر خودروهای اقتصادی، نمیتوان انتظار داشت که بازار خودرو به سمت تعادل حرکت کند.