به گزارش همشهری آنلاین مهدی طاهرخانی روزنامه نگار ورزشی نوشت: برعکسش، علیرضا بیرانوند با کفشهای نو و حساب بانکی پُر، از در پشتی عشق بیرون رفت؛ بیآنکه نگاهی به چشمهایی بیندازد که روزی خدا را شکر میکردند برای حضورش.
گندوز مثل یک کولی باوقار، بارش را بست و رفت؛ در سکوت، با احترام. نه پای فسخ وسط کشید، نه رقم قراردادش را جار زد. فقط یک پست گذاشت و نوشت: “دوستتان دارم.” همین. حالا اسمش، نه روی در باشگاه که توی قلب هواداران قاب شده است.
آنسوتر اما بیرانوند، سینهاش را سپر کرد تا بگوید: “من پول بیشتری میخواستم!” و همین یک جمله کافی بود تا خنجر از دل برداشته شود.
هواداری که روزی در جشنهای قهرمانی، نامش را با عشق فریاد میزد، حالا پشت سرش زمزمه میکند: “از یاد رفت، چون خودش یادش رفت ما کی بودیم.”
این فوتبال است؛ میدانی که گاهی آدمها در آن بین «دل» و «دلار» یکی را انتخاب میکنند. بیرانوند، راه اسکناس را گرفت و از کوچهپسکوچههای خاطرهسازی دل برید. اما گندوز، شناسنامه عاطفیاش را در دفتر هواداران مهر زد.
بیرانوند شاید چند میلیارد جلو افتاده باشد، اما در جدول محبوبیت، چند دههزار پله سقوط کرده. او دیگر برای پرسپولیسیها نه یک رکورددار گینس، بلکه فقط یک «دروازهبانِ سابق» است.
گندوز اما؟ او حالا رفته، اما بیشتر از همیشه دیده میشود. بیصدا بود، اما صدایش هنوز توی سکوها میپیچد. او به همه یاد داد که خداحافظی هم میتواند قهرمانانه باشد، اگر شرافت کنارش باشد.
فوتبال، فقط توپ و تور و تراز مالی نیست. فوتبال، در چشم هواداری است که دستانش را بالا میبرد و به خاطر یک “وفاداری ساده” اشک میریزد.
و کاش روزی برسد که بازیکنان، قیمت عشق را بهتر از قراردادهای کلفت بفهمند.