به گزارش هشمهری آنلاین، فرهیختگان نوشت: رژیم صهیونی و دستگاههای تبلیغاتی غرب بیوقفه در حال تبلیغ و تصویرسازی از پیروزی تلآویو و تضعیف محور مقاومتند. این تصویرسازی همانند آن است که یک تیم در جریان مسابقه تنها گلهایزده خود را شمارش کرده و گلهای خورده را نادیده بگیرد. تعداد گلهای خورده رژیم صهیونی بالا بوده و از تیم دشمن بیشتر است. روزنامه یدیعوت آحارونوت اخیراً در گزارشی افشا کرده که بخش توانبخشی وزارت دفاع، ۱۸۵۰۰ سرباز و نیروی امنیتی دیگر را که با شدتهای مختلف مجروح شده بودند، پذیرش کرده است. این عدد برای رژیم صهیونی با ۷ میلیون جمعیت صهیونیست قابلتوجه است. باید توجه داشت تعداد کل اعضای ارتش رژیم صهیونی ۱۷۰ هزار نفر بوده و تعداد سربازان ذخیره در اوج پاسخ به فراخوانها به ۲۲۰ هزار نفر میرسد. قلب استقرار نظامی غرب در منطقه با این حجم از تلفات بحرانی بیسابقه را تجربه میکند که حتی باعث شده سربازگیری منجر به فرایند پراسترسی برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر بیمار رژیم صهیونی شود؛ بحرانی که طی آن بیم سرنگونی حکومت دو دههای وی میرود.
تحلیل و بررسی ساختار و نفرات رزمی نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونی
برای بررسی تعداد نفرات ارتش رژیم صهیونی و درک تأثیرات تلفات روی عملکرد این نیرو باید ساختار نیروی زمینی را شناخت، زیرا تقریباً تمام تلفات مربوط به این شاخهاند. نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونی دارای ۶ لشکر و ۴ تیپ تقریباً مستقل و اصلی است. از لشکرها، ۳ لشکر زرهی، یک لشکر هوابرد و دو لشکر پیادهنظامند. یگانها شامل لشکرهای زرهی ۳۶ ،۱۶۲ و ۱۴۶، لشکر ۹۸ هوابرد و لشکرهای پیادهنظام و ذخیره ۲۱۰ و ۸۰ میشود که مسئولیت دفاع منطقهای را برعهده دارند؛ لشکر ۲۱۰ مسئول دفاع منطقهای از جولان و شمال و لشکر ۸۰ مسئول دفاع منطقهای از مرز با مصر است. نیروهای عضو لشکرهای زرهی و هوابرد از نظامیان فعال بوده ولی لشکرهای ذخیره مانند ۲۱۰ و ۸۰ از نیروهای ذخیره نیز بهره میبرند. هرکدام از لشکرهای مزبور دارای ساختار مربوط به خود بوده و برخی از یگانهای آنها رزمی و برخی از یگانهایشان مخابراتی، اطلاعاتی و مهندسی هستند. در این بررسی صرفاً یگانهای رزمی محاسبه میشوند. لشکر ۳۶ زرهی دارای ۳ تیپ شامل تیپ ۷ زرهی، تیپ ۱۸۸ زرهی و تیپ ۴۶۰ زرهی- آموزشی است. از این تیپها، تیپ ۴۶۰ به دلیل وظیفه آموزشی نباید یک یگان کامل رزمی در نظر گرفته شود اما به دلیل جنگ، وظایفی رزمی برعهده آن گذاشته شده است. هر تیپ این لشکر دارای ۲ تا ۳ هزار نیرو است. اگر عدد حداکثر یعنی ۳ هزار نفر درنظر گرفته شود، لشکر ۳۶ دارای ۹ هزار نیروی رزمی است. لشکر ۱۶۲ زرهی دارای ۲ تیپ شامل تیپ ۴۰۱ زرهی و تیپ ۸۴۷ مکانیزه- پیاده است. هر تیپ این لشکر بین ۵ تا ۷ هزار نیرو دارد. اگر تیپ زرهی دارای ۵ هزار و تیپ پیاده دارای ۷ هزار نیرو باشند، تعداد نفرات لشکر ۱۶۲ به ۱۲ هزار نیروی رزمی میرسد. البته تیپهای گفعاتی و ناحال نیز بخشی از این لشکر بودهاند اما به دلیل اهمیت جداگانه محاسبه میشوند. لشکر ۱۴۶ زرهی دارای ۲ تیپ شامل تیپ ۴۳۴ زرهی و ۵۵۵ زرهی است. هر تیپ این لشکر دارای ۲ تا ۳ هزار نیروست و اگر عدد حداکثری لحاظ شود، تعداد نیروهای این لشکر به ۶ هزار نیروی رزمی میرسد. لشکر ۹۸ چترباز- هوابرد دارای ۳ تیپ شامل تیپ ۳۵ چترباز، تیپ ۵۵ هوابرد و تیپ ۸۹ کماندویی است. هر تیپ هوابرد دارای ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ نیروست که اگر عدد حداکثری مبنا قرار گیرد، لشکر ۹۸ دارای ۷۵۰۰ نیروی رزمی است. لشکر ۲۱۰ دارای دو تیپ ۸۶۹ پیاده و ۹۳۶ پیاده است. هر تیپ این لشکر دارای ۳ تا ۵ هزار نیروست که با عددی حداکثری، لشکر ۲۱۰ از ۱۰ هزار نیروی رزمی بهره میبرد. لشکر ۸۰ دارای دو تیپ ۸۵۵ پیاده و ۹۰۹ پیاده- آموزشی است. هر تیپ این لشکر دارای ۴ تا ۶ هزار نیروست که در برآورد دست بالا، لشکر ۸۰ از ۱۲ هزار نیروی رزمی برخوردار خواهد بود. باید در نظر گرفت یک تیپ این لشکر آموزشی است اما بنابر وضعیت نظامی کنونی، این تیپ رزمی فرض میشود. ارتش رژیم علاوه بر لشکرها، دارای ۴ تیپ خاص است که علیرغم دستهبندی در قالب لشکرها، به دلیل اهمیت مستقل تلقی شده و فعالیت میکنند. تیپ ۱ پیاده گولانی با ۲۵۰۰ نیرو، تیپ ۸۴ پیاده گفعاتی با ۲۰۰۰ نیرو، تیپ ۹۳۳ پیاده ناحال با ۲ هزار نیرو و تیپ ۶۰۲ مهندسی- رزمی کراکال با ۱۵۰۰ نیرو این ۴ تیپند. مجموع نیروهای این تیپهای ویژه، ۸ هزار نفر است. در یک جمعبندی تعداد نیروهای رزمی لشکر ۳۶ زرهی ۹ هزار نفر، لشکر ۱۶۲ زرهی ۱۲ هزار نفر، لشکر ۱۴۶ زرهی ۶ هزار نفر، لشکر ۹۸ چترباز- هوابرد ۷۵۰۰ نفر، لشکر ۲۱۰ پیاده ۱۰ هزار نفر و لشکر ۸۰ پیاده ذخیره ۱۲ هزار نفر است. مجموع نیروهای رزمی لشکرها به ۵۶ هزار و ۵۰۰ نفر میرسد. در جمع بین نیروی لشکرها و تیپهای خاص، تعداد نیروهای رزمی اصلی نیروی زمینی ارتش رژیم به ۶۴ هزار و ۵۰۰ نفر میرسد. تعداد نفرات نیروی زمینی ارتش رژیم ۱۳۳ هزار نفر است که دربر گیرنده همه نیروها در حوزههای اداری، مانند بخشهای حقوقی، مالی، روابط عمومی و مدیریت میشود، همچنین باید محافظان فرماندهان، یگانهای حفاظت اماکن حساس را نیز درنظر گرفت. به غیر از ستاد نیروی زمینی، بخش بزرگ نیروهای غیررزمی در لشکرها در قالب اعضای یگانهای اطلاعاتی، مخابراتی، توپخانه، بالگردی و ترابری، مهندسی، نگهداری و پشتیبانی حضور دارند. بر همین اساس از ۱۳۳ هزار عضو نیروی زمینی، تنها ۶۴ هزار و ۵۰۰ نیرو رزمی هستند؛ به عبارتی ۴۸ درصد از اعضای نیروی زمینی یا تقریباً نیمی از آنها رزمی به شمار میروند. این تقسیمبندیها مختص ارتش رژیم صهیونی نیست، بلکه درخصوص دیگر ارتشها نیز وجود دارد.
نقطه کانونی تلفات کجاست؟
در تلفات نظامی رژیم صهیونی نفرات پلیس هم حضور دارند اما به دلیل سهم اندک پلیسها و برای ساده شدن کار مقایسه باید تمام تلفات از ارتش لحاظ شوند. در شرایطی که نیروی هوایی و دریایی رژیم تلفاتی در جنگ ثبت نکردهاند، این تلفات تنها مربوط به نیروی زمینی است. ارتش رژیم صهیونی تعداد کشتههای خود را ۸۹۶ نفر عنوان کرده است. علاوه بر این، خبرها از وجود ۱۸ هزار و ۵۰۰ مجروح حکایت دارند. هرچند ارتش رژیم صهیونی میگوید تنها ۶۱۴۵ سرباز زخمی شدهاند. این تفاوت آمار به سانسور و انحراف آماری مرتبط است. به نظر میرسد عملکرد اطلاعرسانی ارتش رژیم شامل هر دو مورد میشود. صهیونیستها برخی از تلفات را اعلام نکرده و برخی از موارد دیگر را با تغییر استانداردها منحرف میکنند. تفاوت میان افراد مراجعهکرده به مراکز توانبخشی وزارت دفاع و تعداد مجروحان اعلامی ارتش، شکافی سهبرابری را نشان میدهد.
احتمال دارد ارتش صرفاً افرادی را با حدی بالا از آسیب، مانند قطع عضو مجروح لحاظ کند و دیگران را با وجود آسیب جسمی در شمار مجروحان اصلی نیاورد. یک احتمال دیگر، لحاظ کردن افرادی است که آسیب به آنها مانع از ادامه خدمت نظامی به هر شکل میشود. در مقایسهها سعی خواهد شد با هر دو آمار بررسیهایی صورت گیرد.
مقایسهها
اگر ۱۸ هزار و ۵۰۰ زخمی به همراه یک هزار کشته لحاظ شوند، مجموع تلفات به عددی حدود ۱۹ هزار و ۵۰۰ نفر یا ۲۰ هزار نفر میرسد. اگر زخمیها ۶ هزار نفر لحاظ شوند، با یک هزار کشته، مجموع تلفات ۷ هزار نفر است. در فرض اول، ۱۵ درصد از نیروی زمینی و در فرض دوم ۵ درصد از نیروی زمینی از دور خارج شدهاند. این مقایسه در مقابل کل پرسنل نیروی زمینی است که ۱۳۳ هزار نفرند. برای دقت بیشتر، این نیروها باید با تعداد نیروهای رزمی قیاس شوند، زیرا تلفات بیشتر شامل نیروهای رزمی است و نیروهای پشتیبانی و اداری را دربر نمیگیرد. در این صورت بر اساس فرض اول که تلفات ۲۰ هزار نفری است، ۳۱ درصد یا یکسوم نیروهای رزمی از دور خارج شدهاند. در فرض دوم که شامل ۷ هزار تلفات است، ۱۱ درصد یا یکدهم از نیروهای رزمی از دور خارج شدهاند. تلفات در فرض اول معادل ۷ تیپ یا ۲ الی ۳ لشکر و در فرض دوم شامل یک لشکر یا ۲ تیپ است.
فراتر از کمیت
فرسودگی نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونی در جنگهای منطقه شام از کمیت تعداد نیروها فراتر میرود. یکدهم تا یکسوم نیروهای رزمی از دور عملیاتی خارج شدهاند اما این مسئله به معنای آمادگی کامل نیروهای باقیمانده نیست. آنها ۲۲ ماه در جنگ و شرایط پیچیده فعالیت کردهاند که شامل جبهههای غزه و لبنان میشود.
تبعات
تلفات وارده، شامل کشتهها و زخمیها، باعث تصمیمگیریهایی در رژیم صهیونی شده که بر مشکلات افزودهاند.
۱- افزایش فشار بر نیروهای ذخیره
سربازان در بسیاری از کشورها پس از خدمت اجباری، تا مدتها به عنوان سرباز ذخیره دستهبندی میشوند، حتی اگر در تمام این مدت به خدمت فرا خوانده نشوند. در کشورهایی که سربازی اجباری ندارند نیز افراد واجد شرایط در دسته سربازان ذخیره باقی میمانند. در رژیم صهیونی، به دلیل شرایط ویژه، سربازان ذخیره پس از سه سال خدمت تماموقت، در شرایط عادی نیز باید ۲۱ روز برای حفظ آمادگی در اقدامات آموزشی و امنیتی شرکت کنند.
جنگ اما باعث شده تا فشار خدمت بر این افراد افزایش یابد و تعداد روزهای فعالیت در هر سال بالاتر برود. این تعداد روز فعالیت مربوط به زمان صلح است، اما در شرایط جنگ، آنها باید به جای چند هفته، ماهها به خدمت بپردازند.
برخی از سربازان ذخیره، ۳ تا ۶ ماه در جنگ حضور داشتهاند که زمان زیادی به حساب میآید.
۲- فراخواندن حریدیها به خدمت نظامی
حریدیها یا مذهبیها، به این شرط در سرزمینهای اشغالی حضور یافته و با رژیم موافقت دارند که از خدمت نظامی معاف بوده و در ازای فعالیتهای مذهبی، از کمکهای مالی برخوردار شوند.
تلفات جنگ اما باعث شده تا ۵۲ هزار فراخوان برای حریدیها ارسال شود. آنها در برابر این تحول تهدید کردهاند که از سرزمینهای اشغالی خارج خواهند شد؛ به عبارتی دیگر، اصول توافق خود با دولت را یادآوری کردهاند: حضورشان در رژیم برابر با معافیت و دریافت کمکهای مالی است و اگر دولت آن را نقض کند، حریدیها نیز باید تعهدات خود را تعدیل کنند.
علیرغم این توافق قدیمی و مهم، حریدیها امروز بخش مهمی از دولت نتانیاهو را تشکیل میدهند که نشاندهنده وزن سنگین آنهاست.
آنها با کارتهای بازی خود، در اوج جنگ و تلفات، در برابر حضور در خدمت نظامی مقاومت کردند، اما کار به جایی رسیده که دیگر هیچ راهی وجود ندارد.
۳- گامهای پررنگتر در جنگ نیابتی
صهیونیستها پس از آنکه در حوزه جنگ زمینی و پیشروی ناکام ماندند، ناگزیر از تمرکز بر جنگ نیابتی شدند. حمایت از گروههای اوباش شبهنظامی در غزه، مثل گروه یاسر ابوشباب، یا بهرهگیری از قوای تکفیری در سوریه برای ساقطسازی نظام سوریه و محاصره لبنان، بخشی از تمرکز بر حوزه جنگ نیابتی را نشان میدهد؛ جنگی که دیگران به جای سربازان صهیونیست میجنگند.
در جنگ غزه همچنین نظراتی درباره استفاده از نیروهای نظامی دولتهای عربی وجود داشت. درباره ایران نیز، بخش اعظم حملات بر عهده اتباع بیگانه نفوذیافته بود.
۴- اتکا به ابزارهای غیررزمی
در لبنان از پیجرها استفاده شد و چه در لبنان و چه در جنگ با ایران، تمرکز اصلی بر اجرای ترورهای متعدد در زمان کوتاه بود.
آینده چه میشود؟
تلفات سنگین نیروی زمینی رژیم در غزه و لبنان تحولاتی را در آینده ایجاد میکند که نیازمند بررسی هستند.
۱- تشدید اتکا بر جنگ از دور
تا پیش از جنگ، تمرکز رژیم صهیونی بر نیروی هوایی بود، اما تلفات زمینی باعث شده تا برای صهیونیستها مطلوبتر این باشد که بتوانند اتکای خود را بر قوای هوایی افزایش دهند. به عبارتی دیگر، آنها برای جبران این مشکل چارهای جز افزایش بیش از پیش اتکا به جنگ دورایستا ندارند. به همین دلیل صهیونیستها قرار است تعداد بیشتری از جنگندههای F-۳۵ و F-۱۵ را دریافت کنند.
۲- انتقال نبرد به دوردست
صهیونیستها تمایل دارند برای خنثیسازی تهدیدات نزدیک، در دوردست به آن هجوم ببرند. این یک سیاست قدیمی است که بهروزرسانیهایی داشته. در این بهروزرسانی، حملاتی عمقی به ایران و علیه فرماندهانی صورت گرفت که گمان میرفت در پشتیبانی و تجهیز لبنان و سوریه نقش دارند. همچنین، کارخانههایی که سلاحهایی برای حمایت از مقاومت تولید میکنند، هدف هستند.
صهیونیستها به مراکز مبارزان فلسطینی، از لبنان گرفته تا تونس، حمله کردهاند و حالا این فضا را از لبنان تا ایران مدنظر قرار دادهاند.
۳- جنگ نیابتی، جذب مزدوران خارجی و عملیات مشترک با ارتشهای متحدان
اتکا بر قوای نیابتی برای صهیونیستها مخاطرهآمیز است. طی جنگ لبنان، آنها با حمایت از نیروهای مزدور لبنانی در قالب ساختاری موسوم به «ارتش جنوب لبنان» سعی کردند به نبردها ادامه دهند، اما این قوا به سرعت در برابر گروه مقاومت لبنان از هم پاشید.
بهغیر از توان کم، این نیروها قابل اعتماد هم نیستند که میتوان آن را از هراس صهیونیستها نسبت به تروریستهای تکفیری حاکم بر سوریه دریافت.
این روند نشان میدهد که صهیونیستها به سمت اقداماتی دیگر گام برخواهند داشت؛ یکی از این اقدامات، استخدام قوای مزدور از کشورها و پوشاندن لباس ارتش رژیم صهیونی بر تن آنهاست.
ارتش آمریکا از مزدوران کلمبیایی در جنگهای افغانستان و عراق بهره گرفت و اخیراً افشا شده که نیروهای موسوم به «واکنش سریع» به رهبری محمد حمدان دقلو در سودان، که مورد حمایت رژیم صهیونی و امارات قرار دارند، از مزدوران کلمبیایی استفاده میکنند. همچنین اخباری و فیلمهایی از فعالیت مزدوران آمریکای لاتین، مانند برزیلیها، در لبنان و ارتش اوکراین وجود دارد.
روش دیگر، افزایش همکاریهای عملیاتی با ارتشهای متحد است. عملیاتهای مشترک با کماندوهای دلتا فورس آمریکا برای آزادسازی اسرای صهیونیست در غزه، نمونهای از این اتفاقات است.
۴- سربازگیری از صهیونیستهای خارجنشین و تشدید جذب مهاجران
احتمال دارد رژیم صهیونی، با توجه به استفاده از قوای یهودیان صهیونیست خارج از سرزمینهای اشغالی در جنگ طوفان الاقصی و تجارب تاریخی، به دنبال بهرهبرداری از این گروهها باشد.
پس از عملیات ۷ اکتبر، رژیم صهیونی با تبلیغات، موفق شد هزاران نیرو را از میان یهودیان صهیونیستِ ساکن در خارج از فلسطین اشغالی جذب کرده و به غزه بکشاند.
علاوه بر حفظ و گسترش ارتباط با صهیونیستهای خارجنشین، تلآویو مسیر مهاجرت را نیز تشدید خواهد کرد. در این تحول، تلاش خواهد شد با افزایش روحیه راستگرایی افراطی در میان یهودیان از راههای مختلف و اقدامات دیگر، مانند دامن زدن به یهودیستیزی، این جمعیتها برای سکونت در سرزمینهای اشغالی مشتاق شوند.
صهیونیستها گرچه از دیرباز درصدد توسعه سرزمینی بودهاند، اما توسعه بیمحابای کنونی، در بخشی از اهداف خود، یافتن فوری سرزمین برای سکونت جمعیتهای جدید را هدف گرفته است. توسعه در جولان و جنوب سوریه، کرانه باختری و تلاش برای اشغال ۷۰ درصد یا دوسوم نوار غزه، حکایت از عجله تلآویو دارد.
جذب این جمعیتها از چند جنبه برای صهیونیستها دارای اهمیت است. نخست آنکه احتمال دارد اقشار سکولار در رژیم صهیونی در برابر دولت راستگرا مقاومت کرده و تعداد قابل توجهی از آنها سرزمینهای اشغالی را ترک کنند. از اینرو برای کاهش اثر و نسبت جمعیتی صهیونیستهای سکولار و حتی جایگزینی آنها جمعیتهای افراطی باید جذب شوند.
از سوی دیگر، جذب این جمعیتها با دلایل و تبلیغات ایدئولوژیک امکانپذیر است؛ در حالیکه صهیونیستهای خارجنشینِ سکولار، برای حضور در سرزمینهای اشغالی، نیاز به مشوقهای مالی و رفاهی بیشتری دارند.
ایجاد جامعهای راستگرا در داخل و تقویت آن، همچنین از اثرگذاری یهودیان لیبرال در غرب بر تلآویو کاسته و باعث افزایش استقلال آن در برابر خواست دولتهای غربی خواهد شد؛ مسئلهای که نشان میدهد صهیونیستها درصدد تدارک خیزشی در آینده هستند که میتواند علاوه بر غرب آسیا، برای دولتهای غربی نیز دردسرساز شود.
نکات
۱- در آمار مجروحان رژیم صهیونی، افرادی وجود دارند که به دلیل حضور طولانیمدت در جنگ، با مشکلات شدید روانی روبهرو هستند که باعث شده دیگر قادر به خدمت نظامی نباشند. از اینرو، گرچه آسیب این افراد جسمی نیست، اما بر اثر وقوع تحولات فیزیکی مانند انفجارها یا کشته شدن همقطاران، ایجاد شده است.
۲- کشته و زخمی شدن، مشکل کمی و فرسودگی روانی، مشکل کیفی نیروی زمینی ارتش رژیم است. اما این نیرو با معضل نافرمانی نیز روبهرو شده است؛ بهطوریکه سربازان از حضور در جنگ غزه به دلایل مختلف خودداری میکنند.