اسحاق جهنگیری، معاون اول دولت روحانی، در مصاحبهای با روزنامه اعتماد، به جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران پرداخت. او با تاکید بر نقش رهبری، مردم، دولت، نیروهای نظامی و انتظامی در این جنگ گفت: «هدف بسیار بزرگی طراحی شده بود و به گونهای این طراحی صورت گرفت که آقای ترامپ فکر کرد (کار نظام) دیگر تمام شده».
*نتانیاهو احساس میکند با توجه به رخدادهای داخل و منطقهای، به جز جنگ و خونریزی دلیل دیگری برای ادامه موجودیت و حیات سیاسیاش وجود ندارد. نتانیاهو وقت زیادی گذاشت و نهایتا هم امریکاییها را با خودش به بهانه هستهای همراه کرد، اما از تهاجم گستردهای که انجام شده روشن است که این تهاجم برای مسائل هستهای نیست. اگر بحث هستهای اولویت بود، مراکز هستهای ایران کاملا شناخته شده بود و اگر قرار بر حمله بود، مشخص بود به کجا باید یورش برد! آنها به جای اینکه به مراکز هستهای حمله کنند، به صورت غافلگیرانه به دانشمندان و فرماندهان نظامی ما حمله کرده و تلاش کردند به زیرساختهای کشور آسیب جدی بزنند. قاعدتا تحت تاثیر برخی از وطنفروشهایی که به آنها مشورت داده بودند و گفته بودند فضای ایران فضای آمادهای است و شما اگر تهاجم کنید، مردم ایران هم همراهی میکنند این حملات صورت گرفت.
* اینکه در دوشنبه پس از آغاز جنگ، مراکز مهم جمعیتی ایرانیان (مثلا در یک چهارراه) بدون هیچ دلیلی بمباران شدند! اینکه آقای ترامپ توییت بزند تهران را تخلیه کنید یا تسلیم شوید! معلوم است برنامهای برای آن روز طراحی شده بوده که نتانیاهو اعلام کند اطراف صدا و سیما را تخلیه کنید! او به صدا و سیما و زندان اوین حمله کرد، به جلسه سران سه قوه حمله کرد. هر کدام از این سناریوها وقتی کنار هم چیده شود معلوم میشود، هدف بسیار بزرگی طراحی شده بود و به گونهای این طراحی صورت گرفت که آقای ترامپ فکر کرد (کار نظام) دیگر تمام شده و میخواسته خودش هم بر این موج سوار شود، بنابراین ایده تخلیه تهران و تسلیم را توییت کرد.
* معتقدم خیلی نباید سراغ گذشته برویم... به رخ کشیدن (اشتباهات) و اینکه شما بودید که این کار را کردید و اجازه ندادید فلان کار انجام شود، ما را دچار اختلافات جدیدی میکند و به مصلحت کشورمان نیست. فعلا باید دفع شر کنیم. به نظرم آنچه الان برای آحاد مردم و مسوولان کشور باید مهم باشد این است که چه کار کنیم که کشور را از این شرایط با سرافرازی عبور دهیم. بعد که عبور دادیم و اوضاع آرام شد، فرصت است در مورد اتفاقات دوره جنگ بحثهای جدی داشته باشیم و هم در مورد فرصتها صحبت کنیم. میتوانیم اشتباهات قبلی را به تجربیاتی تبدیل کنیم که در آینده تکرار نشوند.
* جنگ تحمیلی ۱۲روزه، یک جنگ غافلگیرانه، پیچیده و شوکآور بود. یک جنگ فراگیر بود که دو قدرت هستهای علیه مردم ما شروع کردند. مهم است که ضرورت فهم درست جنگ را داشته باشیم. منظورم از ما بیشتر مسوولان کشور است. نباید خودمان را اسیر یک سری شعارها کنیم. رهبری در یکی از صحبتهای مرتبط با جنگ فرمودند نه بزرگنمایی کنیم نه کوچکنمایی.
* یک عده هم میگفتند موشکهای ایران هیچ قدرتی ندارد که مشخص شد اتفاقا موشکهای ایران توان زیادی برای ایران ایجاد کردهاند. لذا مهمترین ضرورت درخصوص این جنگ، فهم دقیق جنگ است. جنگ12روزه مشهوداتی دارد که به نظرم باید به خوبی به اینها پرداخته شود که تیتروار به برخی از آنها اشاره میکنم. یکی از مهمترینشان «مدیریت جنگ» است. یک جنگ غافلگیرانه شروع میشود، بالاترین مقامهای نظامی کشور در لحظات اول شهید میشوند. در حد مطالعات خودم ندیدهام در ساعت اولیه جنگی این تعداد فرمانده درجه یک شهید شده باشند. برخی از اینها واقعا انسانهای استثنایی بودند. آقای رشید جایگزین ندارد. همینطور سردار باقری، سردار سلامی و سایر دوستان. خب این مجموعه از دست رفته. اتکای فرمانده کل در زمان تصمیمگیری به فرماندهانش است. ناگهان خبر داده میشود جنگ شروع شده و این تعداد فرماندهان کشته شدهاند، وضعیت مردم، مراکز زیرساختی، پدافند، رادارها با ریز گزارشهای موجود در اختیار ایشان قرار گرفته است. وضع آسمان کشور، اخلالی که در سیستم الکترونیک و... ایجاد شده بود شوکآور است. اینکه فرماندهی رزم بتواند بر خودش مسلط باشد و شناسایی دقیقی از نیروها، مدیران و فرماندهان داشته باشد، سپس ظرف چند ساعت فرماندهانی منصوب شوند که اتفاقا فرماندهان عملیاتی مجرب، آگاه و مسلط به حوزه ماموریت خودشان باشند، عالی است. سازمان رزم کشور یکی، دو ساعت بعد از انتصاب فرماندهان از عصر جمعه برای عملیات آماده شد. من فکر میکنم این انتصابها یکی از اقدامات مهمی بود که مقام معظم رهبری انجام دادند و حتما در تاریخ جنگها به این بخش پرداخته خواهد شد. به سهم خودم همیشه به عنوان یک ایرانی از این ابتکار تشکر کرده و میکنم.
* همیشه گفته میشد که ایرانیان در مقابل تهاجم خارجی به سرعت منسجم میشوند، ولی در سالها و بهخصوص ماههای اخیر، این جمله خیلی به گوش میرسید که میگفتند مردم از دشمنان خواهند خواست که کار جمهوری اسلامی را تمام کنند! عدهای به فکر فرو رفته بودند که آیا واقعا مردم راضی میشوند یک کشور خارجی مساله آنها را حل کند؟ روشن بود که خیلی از مردم انتقادات جدی دارند، بعضیهایشان ناراضی یا حتی مخالف هستند، اما به نظرم این انسجام به رخ کشیده شد و مردم متوجه مساله شدند. بر این اساس در همان روزهای اول معلوم شد هدف اصلی دشمن که فروپاشی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران بود به شکست منجر شده. البته خسارتهای جدی هم به ایران وارد شد. ما هم به آنها خسارت زدیم، ولی ما شکست نخوردیم و اجازه ندادیم دشمن به اهدافی که داشت برسد. نقش رهبری، نیروهای مسلح، دولت و مردم در این زمینه تعیینکننده بود.
* به نظرم هر ایرانی که کمترین علاقهای به ایران داشت در این قضیه به صحنه آمد و خودش را نشان داد. نمونههای مختلفی گفته میشود.موردی که برای خودم خیلی جالب بود اینکه آقای فروهر و همسرش به طرز بدی در ایران کشته شدند و متهم دستگاههای دولتی کشور بودند. دختر ایشان بارها در ایران میخواست مراسمی برگزار کند که خیلی مورد توجه نبود. ایشان در آلمان کانونی در دفاع از ایران برعلیه این جنگ شد. از این نمونهها کم نیستند.یکی از دوستان اخیرا میگفت در جلسهای بودم که تشکلهای مرتبط با کافههای تهران برگزار کرده بودند. کافههایی که در مجالس گاهی علیهشان صحبت میشود و حتی تعطیلشان میکنند. کسانی که جلسه را برگزار کرده بودند میخواستند از فعالان این حوزه در این ۱۲ روز تلاش کردند کافهها باز بماند، تقدیر کنند. از خانمی تقدیر شد که هر روز از کرج به تهران میآمده و در کافهها مجانی کار میکرده تا کافهها دایر باشد (بغض میکند) .به نظرم مردم ایران خیلی نجابت به خرج دادند و همراهی کردند که بتوانند ایران را حفظ کنند.
* حضور شکوهمند رهبری در مراسم شب عاشورا که برای همه قوت قلب و دلگرمی بود، پیامهای بسیاری داشت. تعجب میکنم برخی از رسانهها در حد یک خبر معمولی این اتفاق را مطرح کردند. رهبری آن شب میخواستند به همه بگویند ایران خیلی مهم است، به ایران توجه کنید. همه ما با مراسم عزاداری اباعبدالله آشنا هستیم و میدانیم شب عاشورا وقتی بزرگی وارد میشود و میخواهد بگوید روضهای بخوان، چه روضهای مدنظرش است؟ ایشان آن شب فرمودند راجع به ایران بخوانید. اینها پیامهایی است که باید گرفته شود.