براساس گزارشی از فارین پالیسی، برخی از مقامات دولت ترامپ این گام را بخشی از «آتشبس تجاری» اخیر میان آمریکا و چین میدانند؛ توافقی که طی آن چین نیز موافقت کرده است که صادرات مواد معدنی کمیاب را از سر بگیرد. اما پکن این اقدام را امتیازی یکجانبه از سوی واشنگتن تعبیر کرده است.
به هرحال واقعیت هرچه که باشد، این تصمیم پیامدهای بزرگی برای آینده صنعت هوش مصنوعی چین و همچنین توانایی دولت ترامپ در کنترل فروش فناوریهای پیشرفته به این کشور در آینده خواهد داشت. دقیقا در زمانی که سیستمهای قدرتمند استدلال هوش مصنوعی در حال ظهورند، دولت آمریکا تصمیم گرفته است به شرکتها اجازه دهد تراشههای مناسب برای اجرای آنها را به چین بفروشند.
مقامات آمریکایی با ربط دادن (حداقل به صورت کلامی) فروش این تراشهها به مذاکرات تجاری، مذاکراتی که در آن ایالات متحده برای رسیدن به توافق عجلهای چشمگیر نشان داده است به همتایان چینی خود این حقیقت را آشکار کردهاند که سیاستهای امنیت ملی که زمانی «خط قرمز » بودند، اکنون قابل مذاکره هستند. این رویکرد ممکن است توانایی آنها را برای اعمال کنترلهای جدید بر صادرات تراشه، بدون شعلهور کردن دوباره یک جنگ تجاری شکست خورده، محدود کند.
تراشه H۲۰ برای استنتاج طراحی شده است؛ به این معنا که وظیفهاش اجرای یک مدل هوش مصنوعی است، نه آموزش آن. وقتی دولت آمریکا برای نخستین بار در سال ۲۰۲۲ کنترلهایی بر صادرات تراشه به چین اعمال کرد، استنتاج نقش نسبتا کوچکی در قابلیتهای هوش مصنوعی ایفا میکرد. اما پیشرفتهای فنی اخیر این معادله را به کلی تغییر داده است.
مدلهای پیشرو امروزی، مانند O۳ اوپناِیآی و R۱ دیپسیک، برای اجرای قابلیتهای استدلالی خود، به مراتب قدرت محاسباتی بیشتری نسبت به مدلهای قبلی نیاز دارند.
این تحول، استنتاج را به محور اصلی رقابت هوش مصنوعی تبدیل کرده است. تحلیلگران تخمین میزنند که تا سال ۲۰۲۶، حجم کاری استنتاج تقریبا پنج برابر بیشتر از آموزش به قدرت محاسباتی نیاز خواهد داشت. گرچه H۲۰ برای آموزش کمتر از تراشههایی مانند H۱۰۰ انویدیا (که هنوز صادرات آن به چین ممنوع است) موثر است، اما در زمینه استنتاج ۲۰ درصد سریعتر عمل میکند.
تحلیلگران پیشبینی میکنند که تحویل میلیونها تراشه H۲۰ به شرکتهای چینی، فروش انویدیا را در سال جاری ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار افزایش خواهد داد. اما این کار، همچنین توانایی پکن را برای ساخت سیستمهای هوش مصنوعی پیشرفته، سیستمهایی با کاربردهای فزاینده در امنیت ملی و به کارگیری گسترده آنها، بهشدت تقویت خواهد کرد.
به باور فارین پالیسی، به نظر میرسد برخی از مقامات دولت ترامپ، از جمله دیوید ساکس، مشاور هوش مصنوعی کاخ سفید، تحت تاثیر این دیدگاه هوانگ قرار گرفتهاند که ایالات متحده با واگذاری بازار چین به هوآوی در حال گام برداشتن در یک مسیر اشتباه بود. در همین راستا، هاوارد لوتنیک، وزیر بازرگانی آمریکا، استدلال کرده است که ایالات متحده باید چین را به زیرساخت فناوری آمریکایی وابسته نگه دارد.
براساس این گزارش، تصور اینکه صادرات تراشه H۲۰ میتواند چین را برای مدت طولانی به آمریکا وابسته نگه دارد، خیالی بیش نیست. پکن از مدتها قبل، حتی پیش از شروع محدودیتهای فروش دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸، به دنبال کاهش وابستگی خود به نیمهرساناهای خارجی بوده است. شاید اجازه خرید H۲۰ در کوتاهمدت، از فشار برای روی آوردن به تراشههای داخلی هوآوی بکاهد، اما در این مرحله، بعید است که هیچ تغییری در سیاست ایالات متحده بتواند دولت چین را از تلاش برای رهایی از زنجیره تامین نیمهرسانای غرب منصرف کند.
به عنوان مثال، گزارشها حاکی از آن است که تولیدکنندگان تراشه چینی، حتی به قیمت بازدهی پایینتر نیز تا حد امکان از تجهیزات داخلی استفاده میکنند. راهبردی که شرکتهای بازارمحور غربی هرگز از آن استقبال نمیکنند. رهبران چین متقاعد شدهاند که تراشههای هوش مصنوعی برای امنیت ملی آنها حیاتی هستند و فارغ از اقدامات ایالات متحده، به تزریق سرمایه و استعداد در صنعت داخلی خود ادامه خواهند داد. اگر فروش تراشه به چین در اولویت قرار گیرد، آمریکا یکی از مهمترین مزیتهایش در رقابت هوش مصنوعی یعنی دسترسی بسیار گسترده تربه قدرت محاسباتی را قربانی خواهد کرد؛ آن هم در برابر چیزی که احتمالا فقط یک افزایش موقتی در سهم بازار انویدیا در چین است.
در توجیه این تصمیم، مقاماتی مانند لوتنیک و وزیر خزانهداری اسکات بسنت، این موضوع را به امتیازات چین در زمینه فلزات خاکی کمیاب در مذاکرات تجاری گستردهتر گره زدهاند. بسنت این چرخش را “بخشی از یک تصویر کلی توصیف کرد و در این باره گفت: “آنها چیزهایی را داشتند که ما میخواستیم، ما هم چیزهایی را داشتیم که آنها میخواستند. “ پکن اما این ادعا را رد کرده است و آن را یک امتیاز یکجانبه خوانده است.
صرف نظر از واقعیت ماجرای H۲۰، دولت ترامپ به وضوح کنترلهای فناوری را وارد مذاکرات تجاری کرده است؛ چرا که این مذاکرات شامل حذف کنترلهای صادراتی بر برخی نرمافزارهای طراحی تراشه نیز میشد. این رویکرد، شکاف عمیقی با دولت بایدن دارد که از مذاکره با چین بر سر آنچه که آن را مسائل اساسی امنیت ملی میدانست، سر باز میزد.
فارین پالیسی معتقد است که بخشی از این تغییر، از تمایل عمومی دولت ترامپ به گره زدن مسائل جداگانه برای کسب اهرم فشار نشات میگیرد. ترامپ به نام مبارزه با هر چیزی از قاچاق فنتانیل گرفته تا پیگرد قانونی رئیسجمهور سابق برزیل، ژائیر بولسونارو، تعرفههایی را اعمال کرده یا تهدید به اعمال آنها کرده است. اما تمایل او به سازش بر سر تراشهها، احتمالا منعکسکننده غریزه رئیسجمهور است که تجارت از محدودیتهای فناوری مهمتر است. برای مثال، ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری اش، مایل بود محدودیتها بر بخش فناوری چین راکنار بگذارد تا به توافق تجاری گستردهتر با پکن دست یابد.
با این حال، مشخص نیست که ایالات متحده با مبادله H۲۰ چه چیزی به دست آورد. به نظر میرسد این توافق تا حدی تسکینی برای مشکلات مربوط به عناصر نادر خاکی به ارمغان آورده است، اما محدودیتهای صادراتی چین تنها در پاسخ به تعرفههای شدید ایالات متحده اعمال شد که از ابتدا یک اشتباه بود (حتی ترامپ ظاهرا خیلی زود متوجه شد که آنها به اقتصاد ایالات متحده آسیب میرسانند و عمدتا آنها را متوقف کرد.) بنابراین، اگر دولت آمریکا H۲۰ را در ازای صادرات فلزات خاکی کمیاب پیشنهاد داده است، یعنی یک فناوری مهم و باارزش را فدای امتیازاتی کرده است که اصلا لازم نبود برای آنها مذاکره کند.
از سوی دیگر، اگر از سرگیری صادرات H۲۰ یک حرکت یکجانبه بوده باشد، یعنی ترامپ این تراشه را بدون هیج امتیازی به چین داده است. حتی اگرپیشبینی ساکس درست باشد و به خاطر وابستگی چین به فناوری آمریکا، سرعت پیشرفت هوش مصنوعی چین مهم باشد، علاقه چین برای خرید تراشهها نشان میدهد که واشنگتن میتوانست در ازای آن، امتیازهای بسیار بیشتری درخواست کند.
صرفنظر از تاکتیکها، تمایل دولت به چانهزنی بر سر موضوعات مربوط به امنیت ملی، مشکل بزرگتری را آشکار میکند. گره زدن مسائل نامرتبط در مذاکرات میتواند به رسیدن به توافق کمک کند. برای مثال، اگر یک کشور خواهان کاهش موانع تجاری باشد و دیگری خواهان تایید فروش اسلحه باشد، مرتبط کردن این دو موضوع میتواند یک توافق را هموار کند.
اما مرتبط کردن مسائل به این روش، مخاطراتی جدی نیز به همراه دارد. اگر یک طرف اهمیت نسبی این موضوعات را اشتباه محاسبه کند، ممکن است مزیت بلندمدت را در ازای دستاوردهای کوتاهمدت و تبلیغاتی از دست بدهد. این امر به ویژه در زمینههای حیاتی مانند رقابت فناوری ایالات متحده و چین محتملتر است. علاوه براین اگر کشوری نشان دهد که حاضر است بر سر مسائلی که قبلا آنها را غیرقابل مذاکره اعلام کرده بود، مذاکره کند، طرف مقابل متوجه میشود که میتواند در حوزه ای که زمانی بینتیجه به نظر میرسید، فشار وارد کند.
اشتباهات استراتژیک دولت آمریکا با نشانههای آشکار ضعف این کشور در جنگ تجاری اخیر بیش از پیش تشدید شده است. پس از اعمال تعرفههای سنگین، دولت در برابر محدودیتهای چین بر صادرات فلزات خاکی کمیاب که برای صنایع حیاتی ایالات متحده ضروری هستند، به سرعت عقبنشینی کرد.
به دلیل تمایل شدید واشنگتن برای پاسخ دادن به خواستههای تجاری چین، مذاکره کنندگان چینی اکنون دو نکته مهم را میدانند اول این که چینیها اکنون دریافتهاند که ایالات متحده نمیتواند برای مدت طولانی قطع صادرات این مواد را تحمل کند و همچنین آنها فهمیدهاند که اگر پکن تهدید به قطع صادرات مواد اولیه حیاتی کند، میتواند امتیازات قابل توجهی را حتی در مورد مسائلی که قبلا غیرقابل بحث بودند مانند تراشهها به دست آورد.