«طرح بزرگ و زیبای» ترامپ، عظمت را بازمی‌گرداند اما به چین!

عصر ایران چهارشنبه 01 مرداد 1404 - 08:51
 طرح ترامپ، مشوق‌های مالیاتیِ پروژه‌های خورشیدی، بادی و خودروهای برقی را حذف می‌کند و با این کار، آیندۀ این فناوری‌ها را به چین واگذار می‌کند!

   عصر ایران؛ لیلا احمدی-  در واکنش به تصویب یک قانون بحث انگیز توماس فریدمن در نیویورک تایمز چنین نوشت:

  صدای غرش شرق را می‌شنوید؟ قهقهۀ بی‌امان ۱.۴ میلیارد چینی است که باورشان نمی‌شود تا این‌حد خوش‌اقبال باشند. در آستانۀ عصری که هوش مصنوعی بیش از هر زمان، برای بقا و پیشروی به برق نیاز دارد، رئیس‌جمهور آمریکا به پشتیبانی حزبش، یکی از راهبردی‌ترین اشتباهات عصر حاضر را مرتکب شده است.

  این اشتباه تصویب قانونی عظیم و حیرت‌آور است که با بندهای عجیب و غریبش، عمداً ظرفیت تولید برق پاک در آمریکا، به‌ویژه برق خورشیدی، بادی و باتری‌محور را تضعیف کرده است. چرا؟ چون جمهوری‌خواهان این منابع را «لیبرال» می‌دانند! 

  غافل از این که همین فناوری‌های پاک، سریع‌ترین و ارزان‌ترین راه برای تقویت شبکۀ برق کشور و پاسخ به انفجار تقاضای برق از سوی مراکز دادۀ هوش مصنوعی هستند. 

 چین با برنامه‌ریزی هوش‌مندانه و سرمایه‌گذاری عظیم در انرژی‌های پاک دقیقاً در خلاف جهت به پیش می‌راند. حتی شاید پکن چهارم ژوییه را «روز وابستگی برق آمریکا به خارج» بنامد و جشن بگیرد. 

 حیرت‌آور است؛ حتی عربستان سعودی هم به جذب مراکز دادۀ غربی فکر می‌کند و سرمایه‌گذاری در انرژی خورشیدی را دو برابر کرده، اما واشنگتن، عقب‌گرد کرده است. 

 طرح ترامپ، مشوق‌های مالیاتیِ پروژه‌های خورشیدی، بادی و خودروهای برقی را حذف می‌کند و با این کار، آیندۀ این فناوری‌ها را به چین واگذار می‌کند. 

 هرچند برخی مشوق‌های دورۀ بایدن - که برای شرکت‌های فعال در فناوری‌های پاک مثل نیروگاه‌های هسته‌ای، سدهای برق‌آبی، منابع زمین‌گرمایی و ذخیره‌سازهای باتری تصویب شده بود - تا سال 2036 برقرارند، اما پیچیدگی مقررات جدید باعث شده همین اعتبارها هم در عمل کمتر به کار آیند. 

 مشکل این‌جاست که ساخت نیروگاه هسته‌ای در آمریکا ممکن است تا ۱۰ سال زمان ببرد و همان‌طور که نیویورک تایمز گزارش داده، این قانون به اعتبارات مالیاتی مربوط به باتری نیز «محدودیت‌هایی پیچیده» افزوده و دریافت‌کنندگان را از همکاری با «نهادهای خارجی ممنوعه» مثل چین منع می‌کند. 

  درنتیجه «برخی نگران‌اند که این محدودیت‌ها به‌قدری پیچیده باشند که عملاً به بسیاری از پروژه‌ها اعتبار اختصاص نیابد.»

توماس فریدمن

   به‌طور خلاصه، این لایحۀ شتاب‌زده و آشفته که بدون حتی یک جلسۀ استماع در کنگره با حضور کارشناسان مستقل انرژی یا دانشمندان این حوزه تصویب شده، سرمایه‌گذاری میلیاردها دلاری در انرژی‌های تجدیدپذیر را عمدتاً در ایالت‌های جمهوری‌خواه به خطر می‌اندازد و می‌تواند به از بین رفتن ده‌ها هزار شغل در آمریکا بینجامد. 

  ضمناً، این قانون به‌مدت ۱۰ سال، هزینۀ مقرر بر انتشار بیش از حد متان ناشی از تولید نفت و گاز را که یکی از عوامل اصلی گرمایش زمین است، ممنوع می‌کند. 

   یعنی در یک حرکت، خانه‌ها گرم‌تر، قبض‌ها سنگین‌تر، فرصت‌های شغلیِ پاک کمتر، صنعت خودروسازی ضعیف‌تر و چین قدرتمندتر می‌شود. چنین چیزی عقلانی است؟ 

  معلوم است که نیست و کسی بهتر از ایلان ماسک به این موضوع واقف نیست. مایۀ تأسف است که ماسک، یکی از بزرگ‌ترین نوآوران صنعتی آمریکا که شرکت‌های پیشرو در زمینۀ خودروهای برقی، موشک‌های قابل استفادۀ مجدد، ذخیره‌سازی باتری و ماهواره‌های مخابراتی را بنیان گذاشته، نزد بسیاری از مردم بی‌اعتبار شده است؛ آن‌هم به‌خاطر نزدیکی‌ به ترامپ، سکوت در برابر سیاست‌های تند دولت و تصمیمات بی‌قاعدۀ وزارت تازه‌تأسیسِ «بهره‌وری دولت» که منجر به کاهش شدید نیروی کار دولتی شد. 

  به همین دلیل منفور است و خیلی‌ها هشدار مهم و حیاتی‌اش را نمی‌شنوند. او به‌درستی این قانون را «دیوانه‌وار و ویران‌گر» خوانده است؛ طرحی که صنایع سنتی را تقویت می‌کند و آیندۀ آمریکا را به باد می‌دهد. 

  ماجرا ساده است و چین هم این را خوب می‌داند. هیچ‌گاه این‌قدر واضح نبوده که برق پاک، ارزان و پایدار، نه‌فقط برای صنعت، که برای رشد هوش مصنوعی حیاتی است و بنیان قدرت آینده محسوب می‌شود. 

هوش مصنوعی همان ابزاری است که می‌تواند بیماری‌ها را درمان کند، اکتشافات جدید به بار بیاورد و حتی به رؤیای انرژیِ هم‌جوشی تحقق بخشد. 

  هیچ‌گاه پیوندی چنین تنگاتنگ میان برق پاک و ارزانِ تولیدشده در کشور برای توسعۀ مدل‌های هوش مصنوعی و قدرت اقتصادی و نظامی در آینده برقرار نبوده است.

   آینده، میدان رقابتِ برق است و طرح ترامپ، آمریکا را خودخواسته و داوطلبانه به حاشیه می‌راند.    به همین دلیل است که ایلان ماسک و بسیاری از صاحب‌نظران، تصمیم ترامپ و فرقۀ جمهوری‌خواهش را «دیوانه‌وار و ویران‌گر» می‌دانند. 

  آن‌ها به درستی می‌گویند سیاست انرژی باید بر مبنای اصلِ به‌کارگیریِ «همۀ گزینه‌ها» یعنی نفت، گاز، زغال‌سنگ، باد، خورشیدی، زمین‌گرمایی، هسته‌ای، برق‌آبی و هیدروژن باشد، با این رویکرد که به‌تدریج آلوده‌ترین‌ها جای خود را به پاک‌ترین‌ها بدهند؛ کاری که چین بارها با موفقیت انجام داده است. اما ترامپ مسیری وارونه در پیش گرفته و عملاً صنعت انرژی‌های تجدیدپذیر آمریکا را فلج کرده است.

   او حتی اعتبارهای مالیاتیِ انرژی پاک را «کلاه‌برداری» خوانده و گفته ترجیح می‌دهد اعتبارش را جای دیگری خرج کند؛ حماقت در مقیاس صنعتی.

  چند روز پیش، جمله‌ای از نیک نیگرو، پژوهش‌گر مؤسسۀ اطلس در وال‌استریت ژورنال توجهم را جلب کرد: «چشم‌انداز کلان انرژی این است که ما به‌خاطر این قانون، رقابتی‌تر نخواهیم شد. شاید ده سال دیگر، به امروز بنگریم و بگوییم این همان لحظه‌ای بود که آمریکا عقب نشست و گذار به انرژی پاک را از دست داد.»

  واقعیت پیچیده‌تر از آن است که صرفاً گردن ترامپ و جمهوری‌خواهان بیفتد. افراط‌گراییِ برخی دموکرات‌ها نیز به این وضعیت دامن زد که تصور می‌کردند می‌توان یک‌شبه از اقتصاد فسیلی به اقتصاد سبز رسید، بی‌آ‌ن‌که گاز طبیعی یا انرژی هسته‌ای را برای دوران گذار جدی بگیرند، یا به اصلاح ساختار صدور مجوز برای خطوط انتقال برق - که برای رساندن انرژی تولیدشده از کویرها به شهرها حیاتی است- بپردازند. 

  بسیاری از آمریکایی‌ها نمی‌دانند چین تا چه اندازه از ما جلو افتاده و هر روز شتابان پیشی می‌گیرد. چین در سال ۲۰۰۰، کمی بیش از ۱۳۰۰ تراوات‌ساعت برق تولید می‌کرد، درحالی‌که آمریکا آن‌زمان حدود ۳۸۰۰ تراوات‌ساعت برق تولید می‌کرد (هر تراوات برابر با یک میلیون مگاوات است). اما امروز، چین بیش از ۱۰,۰۰۰ تراوات‌ساعت برق تولید می‌کند و آمریکا در این مدت فقط ۵۰۰ واحد به ظرفیتش افزوده و طی ۲۵ سال، فقط ۱۳ درصد افزایش داشته است. بخش عمده‌ای از رشد برق چین در آغاز از نیروگاه‌های زغال‌سنگ حاصل شد، اما در سال‌های اخیر این رشد بیشتر به‌مدد انرژی‌های برق‌آبی، خورشیدی، بادی و باتری بوده که ساختشان آسان‌تر، ارزان‌تر، سریع‌تر و منطبق‌تر با اقلیم است.

  همان‌طور که فایننشال‌تایمز در گزارشی از شانگهای نوشت: «چین در مسیر تبدیل‌شدن به نخستین “ابرقدرتِ برقی” جهان است؛ کشوری که سهم فزاینده‌ای از انرژی‌اش از برق می‌آید و اقتصادی دارد که روزبه‌روز بیشتر با فناوری‌های پاک هدایت می‌شود. همین موضوع، سپر راهبردیِ چین در قبال جداسازی‌های تجاری و تنش‌های ژئوپولیتیکیِ فزاینده با آمریکا است.»

  ترامپ می‌خواست در دوران ریاست‌جمهوری‌اش آمریکا را به «ابرقدرت انرژی» جهان تبدیل کند. این طرح، چنین هدفی را ناممکن کرده است. در پنج سال آینده، بدون انرژی‌های تجدیدپذیر، راهی برای نیل به برتری در حوزه‌ی انرژی وجود ندارد.

  اگر بخواهید برای مراکز دادۀ بیشتر، صرفاً با گاز طبیعی، برق اضافه تولید کنید، حتی اگر مثل آمریکا منابع فراوان گاز در اختیار داشته باشید، باز هم به توربین‌های عظیمی نیاز دارید که گاز را به برق تبدیل کنید. اگر سراغ تولیدکنندگان بزرگ این توربین‌ها ــ مانند GE Vernova، زیمنس انرژی و میتسوبیشی پاور ــ بروید، احتمالاً به شما خواهند گفت با کمال‌میل سفارش‌تان را می‌پذیرند و اگر بخت با شما یار باشد می‌تواننید توربینتان را تا سال ۲۰۳۰ نصب کنید. صف سفارش‌ها طولانی است و هیچ‌کس نمی‌داند چنین توربینی با تعرفه‌های جدید ترامپ بر فولاد و آلومینیوم، چقدر برایتان تمام خواهد شد.

  در مقابلِ همۀ این پیچیدگی‌ها، راه هموارتری وجود دارد. می‌توانید فقط در عرض ۱۸ ماه، مزرعۀ‌ خورشیدی جدیدی با سامانۀ ذخیره‌سازی باتری در تگزاس بسازید و به شبکه متصل شوید.

  در گزارش پژوهشی دانشگاه تگزاس A\&M که در ماه اکتبر انتشار یافت، آمده است: «تگزاس در سه‌ماهۀ گذشته، در صدر تأسیس نیروگاه‌های برق پاک قرار گرفت و ۲۵۹۶ مگاوات ظرفیت جدید از پروژه‌های خورشیدی، بادی و ذخیره‌سازی در مقیاس صنعتی به شبکۀ خود افزود. این برتری نقطۀ عطف است. نخستین بار است که تگزاس از کالیفرنیا پیشی گرفته و به ایالت اولِ خورشیدی آمریکا تبدیل شده است.»

  داگ لوین، یکی از کارشناسان انرژی تگزاس، هفتۀ گذشته در خلال مقاله‌ای نوشت: شبکۀ برق این ایالت (موسوم به ERCOT) به‌تازگی اعلام کرده ظرف یک سال گذشته، ۱۰٬۰۰۰ مگاوات ظرفیت جدید به شبکه افزوده و بخش عمدۀ آن از نیروگاه‌های خورشیدیِ بسیار ارزان، با باتری‌هایی برای ذخیره‌سازی حاصل شده تا شب‌‌ها نیز (زمانی که خورشید نمی‌تابد) بتوان برق تولید کرد. نتیجۀ این رشد چشمگیر چیست؟ کاهش خاموشی‌های دوره‌ای در شبکۀ برق تگزاس با افزایش سهم انرژی‌های تجدیدپذیر، به مدد سامانه‌های بزرگ‌تر ذخیره‌سازی باتری. تگزاس هنوز هم می‌تواند پروژه‌های خورشیدیِ بهره‌مند از باتری راه‌اندازی کند، ولی به لطف لایحۀ ترامپ، از این پس، هزینۀ برق این ایالت برای مصرف‌کننده به‌مراتب بیشتر خواهد بود 

  اگر افزایش ماهانۀ قبض برق آزارتان می‌دهد، شاید بد نباشد با وزیر انرژی (کریس رایت) تماس بگیرید. او بهتر از دیگران می‌داند اوضاع از چه قرار است، اما مثل بقیۀ چاپلوسانِ حاضر در کابینۀ ترامپ، فقط همان چیزی را می‌گوید که رئیس‌جمهور دوست دارد بشنود. رایت حتماً می‌داند که طبق آمار ادارۀ اطلاعات انرژی آمریکا، در سال ۲۰۲۴، حدود ۸۱ درصد از ظرفیت جدید برق کشور، از ترکیب انرژی خورشیدی و باتری‌های ذخیره‌ساز به‌دست آمده و لایحۀ ابلهانۀ ترامپ این رقم را به‌شدت کاهش خواهد داد.

  نتیجه برای مردم آمریکا چیست؟ برآورد مؤسسۀ پژوهشی «Energy Innovation» - که مدل‌سازی‌های انرژی‌اش وجاهت علمی دارد - این است که تلاش ترامپ برای تضعیف صنعت انرژی‌های تجدیدپذیر آمریکا، به افزایش ۵۰ درصدی قیمت برق عمده‌فروشی تا سال ۲۰۳۵ منجر خواهد شد. همچنین پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۳۰، هزینۀ سالانۀ انرژی برای مصرف‌کنندگان بیش از ۱۶ میلیارد دلار افزایش یابد. افزون بر آن، حدود ۸۳۰٬۰۰۰ شغل در حوزۀ انرژی‌های تجدیدپذیر از دست خواهد رفت، یا هرگز ایجاد نخواهد شد. به‌همین دلایل، اطمینان دارم در جهان امروز، فقط دو حزب سیاسی از تصویب این لایحه شادمان‌اند: حزب جمهوری‌خواه ترامپ و حزب کمونیست چین. چرا؟ چون هیچ‌چیز، به اندازۀ «طرح بزرگ و زیبای ترامپ برای واگذاری آیندۀ برق آمریکا به پکن»، نمی‌تواند چین را دوباره عظمت ببخشد.

                                                                                                 *****************
یادداشت مترجم:

دونالد ترامپ، چه در دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش (۲۰21–۲۰17) و چه در دورۀ بازگشت به قدرت در سال ۲۰۲۵، نگاه خاص و ایدئولوژیکی به سیاست محیط‌زیستی داشت که او را به یکی از سرسخت‌ترین مخالفان طرح‌ها و تعهدات اقلیمیِ دموکرات‌ها بدل کرد؛ مخالفت‌هایی که عمیقاً ریشه در باورهای سیاسی، هویت‌محور و اولویت‌های اقتصادی محافظه‌کارانه داشت.

دلایل اصلی این مخالفت‌ها به شرح زیر است:

۱. ناسیونالیسم اقتصادی و شعار «اول آمریکا»


ترامپ سیاست‌های زیست‌محیطی، به‌ویژه آن‌هایی که در قالب توافق‌های بین‌المللی تنظیم شده‌اند (مثل «توافق اقلیمی پاریس»)، را تهدیدی برای استقلال اقتصادی آمریکا می‌دانست. او معتقد بود این تعهدات، رشد صنایع داخلی (به‌ویژه صنایع سوخت فسیلی مانند زغال‌سنگ، نفت و گاز) را محدود کرده و در مقابل به رقبای جهانی مثل چین و هند امکان بهره‌برداری داده اسا. شعارش این بود: «ما اقتصادمان را فدای آب و هوای دیگران نمی‌کنیم.»

۲. حمایت از صنایع سنتی و اشتغال در ایالت‌های کلیدی

ترامپ در ایالت‌هایی مثل پنسیلوانیا، اوهایو، ویرجینیای غربی و تگزاس که بخش مهمی از اقتصادشان وابسته به انرژی‌های فسیلی است، پایگاه رأی‌ قوی داشت. او غالب سیاست‌های محیط‌زیستی دموکرات‌ها را عامل از بین رفتنِ مشاغل در این مناطق می‌دانست و در سخنرانی‌هایش وعده می‌داد که «کارگران زغال‌سنگ را دوباره به کار بازمی‌گرداند.»

۳. تردید در علم اقلیم یا بی‌اعتنایی به آن


ترامپ بارها تغییرات اقلیمی را «مبالغه» یا حتی «حقه‌ای ساخت چین» برای تضعیف صنعت آمریکا خوانده بود. گرچه او بعدها در سیاست‌گذاری‌های خود برخی مسائل زیست‌محیطی را پذیرفت، اما نگاه کلی‌اش به بحران اقلیمی تردیدآمیز، تقلیل‌گرا یا عمدتاً غیرعلمی باقی ماند.

۴. مبارزه با مقررات‌گذاری و بوروکراسی دولتی

یکی از اصول کلیدی ترامپ، کاهش مقررات‌گذاری (regulation) بود. او معتقد بود قوانین زیست‌محیطی ــ به‌ویژه آن‌هایی که در دورۀ دولت اوباما تصویب شده بودند ــ مانعی برای کسب‌وکارها، صنایع تولیدی و رشد اقتصادی هستند. او در دورۀ نخستش، مقررات آژانس حفاظت از محیط زیست (EPA) را به‌طور گسترده‌ای تضعیف کرد.

۵. تقابل ایدئولوژیک با دموکرات‌ها و لیبرال‌ها

در فضای قطبی‌شدۀ سیاسی آمریکا، بسیاری از طرح‌های زیست‌محیطیِ دموکرات‌ها برای ترامپ صرفاً بخشی از «دستورکار چپ» تلقی می‌شد. از نظر او، انرژی‌های پاک، تغییرات اقلیمی و توسعۀ پایدار نه موضوعاتی فنی، که نشانه‌هایی از هژمونی فرهنگی لیبرال‌ها و دانشگاهیان بودند که باید با آن‌ها مقابله کرد.
  
۶. خروج از پیمان اقلیمی پاریس

ترامپ در سال ۲۰۱۷، رسماً آمریکا را از توافق‌نامۀ پاریس خارج کرد. او ادعا می‌کرد این توافق به‌طور ناعادلانه آمریکا را محدود می‌کند و اجازه می‌دهد کشورهایی مثل چین و هند همچنان به آلایندگی ادامه دهند. بازگشت مجدد آمریکا به این توافق در دورۀ بایدن، یکی از نخستین اقدامات بایدن بود.

مخالفت ترامپ با سیاست‌های محیط‌زیستی، آمیزه‌ای بود از ناسیونالیسم اقتصادی، وفاداری به صنایع سنتی، تردید نسبت به علم اقلیم و ضدیت سیاسی با دموکرات‌ها. او محیط‌زیست را نه در قالب اولویتِ حیاتیِ جهانی، که بخشی از نبرد سیاسی و فرهنگی داخلی می‌دید و همین نگاه، تصمیمات محیط‌زیستی‌اش را از منطق علمی دور و به منطق سیاسی نزدیک کرد.

توماس فریدمن در این مقاله با زبانی طعن‌آمیز از «طرح بزرگ و زیبای ترامپ» (Trump’s “Big, Beautiful Bill”) سخن گفته و به لایحۀ جدیدی اشاره دارد که اخیراً از سوی دولت ترامپ تصویب شده و پیامدهای مهمی بر سیاست انرژی آمریکا دارد. این قانون بخشی از سیاست‌های گسترده‌تر دولت ترامپ برای بازتعریف اولویت‌های اقتصادی و صنعتی کشور (به‌نفع صنایع سنتی و به‌ضرر انرژی‌های تجدیدپذیر) است. طرح موردنظر، اعتبارهای مالیاتی برای پروژه‌های خورشیدی، بادی و خودروهای برقی را به‌سرعت حذف یا محدود می‌کند. نتیجه آن است که سرمایه‌گذاری در این حوزه‌ها کاهش می‌یابد و پروژه‌های در حال توسعه، در معرض خطر توقف قرار می‌گیرند. این طرح، محدودیت‌های پیچیده‌ای برای دریافت‌کنندگان اعتبارهای مالیاتی وضع کرده و به ممنوعیت همکاری با نهادهای خارجی ازجمله شرکت‌های چینی اشاره دارد. این بندها در عمل بسیاری از پروژه‌ها را از مزایای مالیاتی محروم می‌کنند، چون زنجیرۀ تأمین فناوری پاک جهانی، تا حد زیادی به چین وابسته است.

طرح ترامپ به‌جای تمرکز بر فناوری‌های آینده، مشوق‌هایی برای صنایع سوخت فسیلی در نظر گرفته و حتی نخستین تعرفه بر انتشار بیش‌از‌حد گاز متان را به‌مدت ۱۰ سال ممنوع کرده است؛ تصمیمی که به‌وضوح مغایر با تلاش‌ها برای کاهش گرمایش زمین است. از آن‌جایی که مدل‌های هوش مصنوعی، خودروهای خودران، صنایع نیمه‌هادی و بسیاری از نوآوری‌های آینده به حجم عظیمی از برق نیاز دارند، کاهش ظرفیت تولید برق پاک به معنی عقب‌‌ماندگی آمریکا در این رقابت جهانی است. چین، هم‌زمان با تصویب این قانون، در حال تثبیت موقعیت خود به‌عنوان «ابرقدرت برقی» است. پیش‌بینی می‌شود تصویب این طرح تا سال ۲۰۳۵ باعث افزایش ۵۰ درصدی قیمت برق عمده‌فروشی شود، بیش از ۱۶ میلیارد دلار هزینۀ اضافی سالانه برای مصرف‌کنندگان به‌بار آورد و از ایجاد یا حفظ بیش از ۸۳۰٬۰۰۰ شغل در حوزه‌ی انرژی‌های پاک جلوگیری کند.

در واقع، ترامپیسم به سود چین است، چون سیاست‌ها و تصمیم‌هایش، مستقیم و غیرمستقیم، موقعیت رقابتی آمریکا را در حوزه‌های حیاتی اقتصادی و فناوری تضعیف می‌کند و به چین فرصت می‌دهد تا در عرصه‌های کلیدی، از جمله انرژی‌های تجدیدپذیر و فناوری‌های نوین، پیشرو شود. دلایل اصلی این موضوع عبارت‌اند از:

1. کاهش حمایت از انرژی‌های پاک و تجدیدپذیر در آمریکا

ترامپیسم، با لغو اعتبارهای مالیاتی و محدود کردن سرمایه‌گذاری‌ها در انرژی‌های خورشیدی، بادی و باتری، روند توسعۀ انرژی پاک را کند می‌کند. این در حالی لست که چین، در این حوزه‌ها میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری می‌کند و خود را به‌عنوان ابرقدرتِ انرژی پاک مطرح کرده است.

2. ضعف در رقابت فناوری و هوش مصنوعی

انرژی ارزان و پاک برای توسعۀ مراکز داده و فناوری‌های هوش مصنوعی حیاتی است. تضعیف توسعۀ انرژی پاک در آمریکا باعث کندی رشد فناوری‌های پیشرفته می‌شود. چین این حوزه‌ها را به شدت تقویت می‌کند و از این فرصت برای افزایش قدرت اقتصادی و نظامی بهره می‌برد.

3. اختلال در زنجیره‌های تأمین و تولید صنعتی

سیاست‌های ترامپ دربارۀ تعرفه‌ها و محدودیت‌های تجاری با هدف مقابله با چین، در عمل به صنایع آمریکایی آسیب زد و باعث شد شرکت‌ها به‌دنبال منابع ارزان‌تر و بازارهای جایگزین باشند که چین از این فرصت استفاده می‌کند.

4. تضعیف اتحادهای بین‌المللی و همکاری‌های جهانی

خروج آمریکا از پیمان‌ها و توافقات بین‌المللی اقلیمی و اقتصادی، جایگاه رهبری آمریکا را در جهان کاهش می‌دهد و به چین اجازه می‌دهد خود را به‌عنوان قدرت جهانی جدید و رهبر همکاری‌های چندجانبه معرفی کند.

5. بازگشت سرمایه‌گذاری‌ها و نوآوری‌ها به چین

با محدود کردن صنایع پیشرفته و فناوری‌های نوین در آمریکا، برخی شرکت‌ها و مراکز تحقیقاتی به دنبال محیط‌های مساعدتر خواهند بود که عمدتاً در چین و کشورهای همسو است. این روند منجر به انتقال فناوری و سرمایه به رقیب آمریکا می‌شود.
  
ترامپیسم با تضعیف سیاست‌های اقتصادی و زیست‌محیطی آمریکا، آیندۀ صنعتی و فناوری آمریکا را به خطر می‌اندازد و فرصتی طلایی برای چین فراهم می‌کند تا جای آمریکا را در جهان بگیرد و نقش اول را در عرصه‌های نوین جهانی ایفا کند. «طرح بزرگ و زیبای ترامپ»، عنوانی طنزآلود برای قانونی است که در ظاهر قرار بود به استقلال انرژی و بازسازی صنایع داخلی کمک کند و در عمل می‌تواند آمریکا را در رقابت با چین عقب بیندازد و فرصت‌های صنعتی، اقلیمی و فناورانه‌ را از بین ببرد.

چین در یکی از نادرترین بزنگاه‌های تاریخی‌، شاهد اشتباهی راهبردی از سوی رقیب دیرینه‌اش، ایالات متحده است. در حالی که جهان در آستانۀ عصر هوش مصنوعی، با نیاز روزافزون به برق ارزان و پاک مواجه است، دولت ترامپ قانونی تصویب کرده که انگیزه‌های سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر را تضعیف می‌کند و آیندۀ برقی و فناورانۀ آمریکا را به خطر می‌اندازد.

ترامپ و هم‌حزبی‌هایش به دلایلی صرفاً ایدئولوژیک، منابع انرژی پاک مانند خورشید، باد و خودروهای برقی را «حزبی» خوانده‌ و از آن‌ها چشم پوشیده‌اند، بی‌اعتنا به این حقیقت که همین منابع امروز سریع‌ترین، ارزان‌ترین و پاک‌ترین ابزار تقویت زیرساخت‌های برق در کشور هستند. این در حالی است که چین، با واقع‌بینی و برنامه‌ریزی، مسیر توسعۀ همه‌جانبۀ انرژی را در پیش گرفته و با شتابی خیره‌کننده، ظرفیت تولید برق خود از منابع پاک را افزایش می‌دهد.

چین در دو دهۀ گذشته، توانسته تولید برق خود را تقریباً هشت برابر کند، در حالی که رشد آمریکا در همین بازه فقط ۱۳ درصد بوده است. اکنون پکن ابرقدرت صنعتی است و در حال تبدیل‌شدن به نخستین «ابرقدرت برقی» جهان است؛ کشوری که آیندۀ اقتصادی و فناوری‌اش بر پایۀ برق پاک بنا شده است.

فریدمن با زبانی روشن و طنزآلود هشدار می‌دهد که در جهانی مملو از رقابت ژئوپلیتیک، فقط دو حزب از تصویب این قانون شادمان‌اند: حزب جمهوری‌خواه ترامپ و حزب کمونیست چین؛ چرا که هیچ تصمیمی بهتر از این، نمی‌تواند آیندۀ انرژی، صنعت و فناوری را داوطلبانه به رقیب واگذار کند.

شعار «عظمت را به آمریکا بازمی‌گردانیم» که دونالد ترامپ در کارزار انتخاباتی‌اش مطرح کرد، به‌سرعت به یکی از تأثیرگذارترین نمادهای سیاسی در دهۀ اخیر مبدل شد. این شعار با تکیه بر نوعی نوستالژی ملی‌گرایانه، وعدۀ بازگرداندن شکوه گذشتۀ آمریکا را می‌داد و توانست احساس نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی، مهاجرت، و ساختارهای سیاسی را به نیرویی سیاسی تبدیل کند. MAGA فقط شعار تبلیغاتی نبود و به جنبشی سیاسی با پایگاه مردمی گسترده، نمادهای فرهنگی خاص (مثل کلاه قرمز) و گفتمان مستقل تبدیل شد که در برابر نخبگان، جهانی‌سازی و نهادهای سنتی قدرت ایستادگی می‌کرد. تأثیر این شعار از مرزهای آمریکا فراتر رفت و الهام‌بخش سیاستمدارانی در کشورهای دیگر از جمله نایجل فاراژ در بریتانیا شد که با رویکردی مشابه، علیه نخبگان سیاسی و برای تقویت حاکمیت ملی تبلیغ کرد و در جریان برگزیت نقش کلیدی داشت. فاراژ با بهره‌گیری از سبک ترامپ، کوشید حس نارضایتی عمومی در بریتانیا را در قالب و محتوای بومی‌شده، به انرژی سیاسی مبدل کند.

به این ترتیب، شعار MAGA صرفاً سیاست داخلی آمریکا را تحت تأثیر قرار نداد، بلکه نشان داد چگونه پیامی ساده اما پرقدرت می‌تواند در سطح جهانی الگویی برای سیاست‌ورزی پوپولیستی گردد. Make America Great Again، پیامی قدرتمند و ملی‌گرایانه است که تأکید دارد آمریکا باید دوباره به جایگاه برتر جهانی‌اش بازگردد. فریدمن نشان می‌دهد که سیاست‌ها و طرح‌های انرژی ترامپ دقیقاً برعکس این شعار عمل کرده و با کاهش سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک و تجدیدپذیر، مسیر پیشرفت و رقابت آمریکا را تضعیف کرده است؛ این در حالی است که چین با توسعۀ سریع انرژی‌های پاک و فناوری‌های نوین، در حال تقویت جایگاه جهانی خود است. به عبارت دیگر، اقدامات ترامپ به جای بازگرداندن عظمت به آمریکا، زمینه‌ساز تقویت عظمت چین شده است.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.