به گزارش مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- چه بخواهیم و چه نخواهیم، دنیای امروز بر مدار «قدرت» میچرخد. اگر در چنین دنیایی، «قدرت» نداشته باشیم، کلاهمان پس معرکه است. اگر میبینید در قرن ۲۱، چند کشور زورگو، مقابل دیدگان میلیاردها انسان، با ابزار «رژیم صهیونیستی» مثل آب خوردن در حال نسلکشی و کشتار ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر در باریکهای به نام غزه هستند، صرفا به خاطر ماهیت «تمدن وحشی غرب» و «شیطان صفتی» صهیونیزم جهانی نیست.
آنها مست قدرتند. مسلح به فناوری و اقتصاد هستند و با همین ابزارهاست که قدرت را بازتولید میکنند. همین دیروز رسانهها اعلام کردند، انگلیس ۵۱ میلیارد دلار دیگر در حوزه برنامه اتمیاش سرمایهگذاری میکند!
سرمایهگذاری در چنین حوزههایی همزمان با فشار به سایر کشورها برای سرمایهگذاری نکردن در همان حوزهها، ادامه همان پروسه «تولید قدرت» از سوی صاحبان قدرت است. هیچ کس با عقبنشینی از علم و تکنولوژیهای نوین به قدرت نمیرسد!
۲- سؤالها خیلی سادهاند: هدف از آن «مذاکره»ای که عدهای در کشور لحظهای از دهانشان نمیافتاد، و تنها راهحل برونرفت از مشکلات کشور را مذاکره «جار» زدند، آیا افزایش «مولفههای قدرت» ایران بود یا کاهش آن؟ آیا حریف با این مذاکرات میخواهد، تواناییهای هستهای و نظامی و دفاعی کشورمان را زیاد کند یا کم؟ آیا موضوع این مذاکرات، تواناییهای هستهای و موشکی ماست یا تواناییهای دشمن؟!
آیا اصلا، نام روشی که دشمن در پیش گرفته، «مذاکره» است؟ اینکه وسط یک جنگ معتبر و تجربه شده، دشمن بگوید باید تواناییهای اتمی و موشکیات را منهدم کنی، متحدانت را ضعیف کنی، و نام آن را هم بگذارد «مذاکره برای حل اختلافات» و عدهای در کشور آن را به افکار عمومی به عنوان تنها راهحل برونرفت از مشکلات! تزریق کنند، دیوانگی هست یا نیست؟
۳- «اقدام» و «عمل»، نتیجه «مشاهده» و «محاسبه» است. هرچه این اقدام بزرگتر و مهمتر، محاسبات بیشتر و پیچیدهتر. تجاوز ۱۲روزه به کشورمان از سوی رژیم صهیونیستی و آمریکا، نتیجه یکسری محاسبات بود. آنها کدام کنشها و واکنشها، کدام اقدامات و صحبتها، کدام تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ ما را دیدند، محاسبه کردند و تصمیم به حمله گرفتند؟!
وقتی پس از تجاوز ۱۲ روزه دشمن به کشور، به شهادت رساندن فرماندهان ارشد، به شهادت رساندن۱۱۰۰ هموطن، بمباران تاسیسات اتمی و تصریح دشمن به «رژیم چنج» و «ترور مقامات کشور» آن هم وسط مذاکره، کسانی بگویند بیایید مشکلاتمان را با مذاکره حل کنیم، چه پیامی برای دشمن مخابره میکنند؟ پیام ضعف یا قدرت؟ پاسخ خیلی روشن است.
وقتی دشمن از مواضع ما، برداشت ضعف کند، چه محاسباتی میکند؟ اگر از این مواضع، پیام «ضعف» برداشت کند، چه میکند؟ همین که دشمن سیلی خورد و برای آتشبس به التماس افتاد (رجوع کنید به اظهارات نخستوزیر قطر پس از حمله ایران به پایگاه العدید) نشان میدهد، محاسبات دشمن غلط بود.نباید با موضعگیریهای غلط، ارسال پیام ضعف، دادن پاسخهای نرم به گستاخیهای و اقدامات سخت دشمن، دشمن را دوباره به «محاسبه غلط» انداخت!
«له» شدن دشمن در ۱۲ روز جنگ، علاوه بر این که نشان داد، دشمن در محاسباتش اشتباه کرده، این را هم اثبات کرد که اظهارات و مواضع برخی در داخل کشور نیز اشتباه بوده! بخشی از اظهارات دیروز آقای عراقچی در مصاحبه با فاکس نیوز آیا، تکرار این اشتباهات نبود؟
۴- یک لحظه -فقط یک لحظه-تصورش را بکنید، ما در جریان مذاکراتی که به برجام ختم شد، اجازه داده بودیم برجام ۲ و ۳ و... هم شکل بگیرد. برجامهای ۲ و ۳ و... به دنبال گرفتن کدام مؤلفههای قدرت ما بود. برجام یک برای گرفتن توان هستهای بود. برجام ۲ برای توان موشکی و برجام ۳ متحدان منطقهای. اگر تواناییهای موشکی و منطقهای ما در کنار توجه ویژه خدای بزرگ به این ملت و به این کشور نبود، چه بلایی به سر ایران میآمد؟ آیا بلایی که امروز بر سر مردم سوریه و لبنان آمده، برای ما تکرار نمیشد؟
چرا هیچ مسئولی تاکنون حاضر نشده اظهارات اخیر «جیک سالیوان»، مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا را که گفته است «ایران حاضر شده بود غنیسازی خود را به نزدیک صفر رسانده و حتی روی برنامه موشکی و متحدان منطقهایاش هم مذاکره کند»(نقل به مضمون) تکذیب کند؟
۵- وقتی در آستانه وقوع جنگ قرار دارید، باید با تمام توا و ظرفیت شما، مانع از بروز جنگ شود. اما وقتی جنگ شروع شد، باید با تمام توان و بدون ذرهای تردید، وارد میدان شد. ما اکنون در جنگ قرار داریم و فقط شکل آن پس از آتشبس تغییر کرده است.
ما این جنگ را شروع نکردیم. این جنگ بر ایران عزیز تحمیل شد آن هم وسط مذاکره. و این یعنی، آنها دنبال مذاکره نبودند؛ دنبال تبدیل ایران به سوریه یا لیبی بودند و نتوانستند. این را پنهان هم نمیکنند و به صراحت میگویند. علائم دیگری غیر از این اظهارات وجود دارد که نشان میدهد، تفاوت نگاه آنها به مذاکره با نگاه ما، از زمین است تا آسمان. کمی به عقب برگردید. به ماهها و هفتههای منتهی به جنگ ۱۲ روزه. وقتی خبر میرسید که در ۵ دور مذاکره غیر مستقیم ایران و آمریکا، طرف آمریکایی اصلا جدی نیست و اظهاراتِ داخل جلسهاش با موضعگیریهای پس از جلسات متفاوت است، یعنی آنها دنبال مذاکره نبودند بلکه در حال برنامهریزی برای حمله به کشورمان بودند.
هدف قطعیشان هم چند پاره کردن ایران بود، چون طبق دکترین بن گوریون، «هیچ کشوری در منطقه نباید بزرگتر و قویتر از اسرائیل باشد». آنها این هدف را با دو روش دنبال میکردند:۱- تجاوز نظامی ۲-مذاکره! در تجاوز نظامی سیلی خوردند و نتوانستند. حالا همین هدف را با مذاکره دنبال میکنند. هدف ما از مذاکره اما، لغو تحریمهای اقتصادی است! حالا باید درباره سادهلوحی کسانی که فکر میکردند دشمن به دنبال لغو تحریمهای اقتصادی ایران است، چه باید گفت؟!
۶- ماجرای ۲۳ خرداد ماه، خیلی شفاف، «غلط» بودن مسیر طیفی از مدعیان اصلاحات را نشان داد. «حمله به ایران وسط مذاکره» که در این روز رخ داد، برای تحلیل مسئله این یادداشت، گزاره مهمی است. هیچ مدعیِ اصلاحطلبی نمیتواند صحت این گزاره را رد کند. حالا امروز این طیف باید پاسخ دهد که آیا، این که چند دهه است میگوید «با مذاکره سایه جنگ را از کشور دور کردیم» از سر کج فهمی بوده یا نه، با حساب و کتابهایی این ادعاها را مطرح کرده است؟ باید پاسخ دهد، وقتی دشمن با شعار «تغییر رژیم» به ایران حمله نظامی کرده و از قضا سیلی سختی میخورد، و بلافاصله این طیف وارد شده و از لزوم «تغییر پارادایم» سخن میگوید! این «هماهنگی» اتفاقی است یا نوعی تقسیم کار یا حتی «پلن بی» است؟!
این که چند ماه قبل از تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورمان، فیلتر برخی پیام رسانهای بدسابقه و مورد استفاده دشمن در این جنگ برداشته میشود، چطور؟ این هم اتفاقی است؟ لایحه دو فوریتی که اسفند ماه ۱۴۰۳ اعلام شد، برای تصویب به مجلس شورای اسلامی ارسال شده چطور و.....
۷- در نظام بینالملل، قدرتها نه بر اساس اخلاق و مرام و رفاقت، که بر اساس منافع و محاسبات «عمل» میکنند. رفتار و گفتار و عمل مقامات یک کشور در این محاسبات موثرند. ایران عزیز نیز اگر در چهار دهه گذشته توانسته در برابر فشارها مقاومت کند، نه به خاطر مذاکره و امتیاز دادن به دشمن بلکه به دلیل حفظ و تقویت مولفههای قدرتش بوده است.
سؤال اساسی اما اینجاست: آیا مذاکرهای که طرف مقابلش با تابلویی مثل «اجرای دکترین بنگوریون» حاضر شده و هدفش «براندازی» بود، میتواند به قدرتمند شدن کشور بینجامد؟ وقتی دشمن پس از تجاوز با پاسخ قاطع ایران مواجه میشود و به آتشبس تن میدهد، اما بلافاصله طیفی در داخل پیدا میشود که دم از «مذاکره» میزند، چه سیگنالی به دشمن ارسال میشود؟ دشمن این را نشانه ضعف میبیند یا قدرت؟ راهحل واقعی تعامل هوشمندانه در کنار افزودن بر مؤلفههای قدرت است، نه کاهش این مولفهها.