روزنامه شرق: حاشیهها هستند که به دنبال علیرضا بیرانوند میآیند، وگرنه او بدون هیاهو هر فصل سرش به کار خودش است! مثلا در تجمع اعتراضی هواداران استقلال، یکی از کسانی که برای مخالفت با مدیریت این باشگاه در گرمای شدید این روزهای تهران خود را به مقابل ساختمان آبی رسانده بود، در موبایل خود پیامی را به یکی از خبرنگاران نشان داد که در آن علیرضا بیرانوند از علاقه خود برای پیوستن به استقلال خبر داده و نوشته بود مدیران تراکتور مانع او شدهاند. اینکه بیرانوند دوست دارد داراییهایش را بیشتر کند، حق مسلمش است اما اینکه او بلد نیست چطور این موضوع را مدیریت کند، یکی از بحرانهای شخصیتی و رفتاری او تلقی میشود. بیرانوند برای رسیدن به این جایگاهی که امروز دارد زحمت بسیاری کشیده؛ اتفاقی که بر کسی پوشیده نیست.
اما به نظر میرسد در مسیر سخت و پرتلاشی که داشته، کسی نبوده که دستش را بگیرد تا او در کنار توان فنی، بتواند از نظر اجتماعی هم رشد کند. چند سال است بیرو در فصل نقلوانتقالات یک بازارگرمی حسابی به راه میاندازد. هراس در دل هواداران پرسپولیس انداختن برای جدایی و رفتن به تیم رقیب اولین رفتاری بود که او انجام داد و حتی با مدیریت وقت استقلال مذاکراتی پنهانی انجام داد که براساس اظهارنظرها، منجر به توافق هم شده بود. او بار دیگر با استفاده از همین ترفند سعی در جلب توجه داشت و در نهایت هم پشت پا زد به همه آنچه در پرسپولیس ساخته بود و راهی تراکتور شد. اما آنقدر خوششانس است که در روزگاری که تیم ملی نتوانسته رقیبی برای او تربیت کند، شامل انواع و اقسام حمایتها شد و توانست یک فصل کامل و بدون نگرانی در تراکتور بازی کند. او بهراحتی فراموش کرد که دوران اوج و شکوفاییاش در تیم پرسپولیس رقم خورد و بارها ضعفهای فنی و رفتاری او با صبوری مدیران و هواداران این تیم مواجه شد.
حالا که بحث محرومیت او دوباره مطرح شده، همان بازی را با هواداران تراکتور به راه انداخته است: «میخواهم به استقلال بروم ولی اینها نمیگذارند». آنچه بدیهی است، پرداخت استقلال به او باید کمتر از تراکتور باشد. اما او راه بازارگرمی را قبلا خوب یاد گرفته است. مشتاقکردن هواداران استقلال برای داشتن یک دروازهبان خوب و دلنگرانی برای هواداران تیمی که در آن بازی میکند تا در نهایت با دستمزد بالاتر همان جایی که هست ماندگار شود. این رویه کار حرفهای نیست که یک بازیکن مدعی حرفهای هر فصل انجام میدهد. بیرانوند 32ساله تا چند سال دیگر میتواند در اوج باشد اما به نظر میرسد او زودتر از پایان دوران بازیگریاش از یادها برود. او خود را بیرقیب میبیند و با اشتباهات فاحشی که دارد در تیم ملی به تدریج به یک دروازهبان معمولی بدل میشود. بیرانوند میتوانست بازیکن بزرگی باقی بماند. مهم نبود که از پرسپولیس به تراکتور رفته، اما نوع رفتن و عطشی که او برای امضای قراردادی بالاتر داشت، چهرهای مخدوش از او در ذهن هواداران فوتبال به جا گذاشته است.
حتی حکم استیناف و محرومیت احتمالی که گفته میشود بهزودی صادر میشود، حالا دیگر چندان برای هواداران فوتبال حائز اهمیت نیست. او میتوانست یک بازیکن محبوب باشد، صرفنظر از اینکه در کدام تیم بازی میکند. اما این محبوبیت را خودش با دستان خودش پس زد. یک زمانی یاغی در فوتبال ایران معنی خاصی داشت. حتی شاید یاغی کسی بود که تابوها را زیر پا له میکرد. اما بیرانوند حتی یاغی هم نیست. او بیشتر شبیه بازیکنی است که بهسادگی وسوسه میشود و بهزودی تصمیم میگیرد، حتی اگر غیرمنطقی باشد. هر بازیکنی حق دارد برای زحمتی که میکشد و مهارتی که دارد پول بیشتری بگیرد ولی با این روش و این سبک، دستاوردها کمرنگ میشود و حتی ممکن است قهرمانیهایش هم ارزش و اعتبار گذشته را میان هواداران نداشته باشد. کاش در مسیر سختی که برای رسیدن به دروازه تیم ملی داشت، کسی بود که دستش را میگرفت و به او میگفت که پسر جان، از تو بزرگترها هم فراموش شدهاند؛ مواظب باش! احتمالا سرانجام بیرانوند هم مانند تعدادی از ستارگانی است که راه کج را برگزیدند و امروز کسی سراغی از آنها نمیگیرد. این دسته افراد چقدر راحت و با دست خودشان نقطه پایان بر دوران درخشانشان میگذارند. برای فوتبال ما دیگر چه فرقی میکند که بیرانوند در پرسپولیس باشد، با تراکتور این فصل هم به میدان برود یا برای جلب توجه راهی استقلال شود؛ او در مسیر فراموشخانه یادها و خاطرات، گام برمیدارد.