به گزارش مشرق، الجزیره نت با انتشار تحلیلی به قلم إیهاب جبارین خاطرنشان کرد: در ذهن اسرائیلی نه هیچ "گذرگاهی" عبث است و نه هیچ "جهت دیگر" مشخصی وجود ندارد. بلکه هر چه هست نقشه ای است که پیوسته به فراخور گفتمان سیاسی وشعارهای اخلاقی در حال تغییر است.
در اینجا "راه" صرفا یک گذرگاه مادی و ملموس نیست بلکه سمبل سلطه جویی و زیادهخواهی و تلاشی است برای تحریف واقعیتها به نحوی که با نگرش تاریخی و امنیتی صهیونیسم متناسب باشد.
در این مقاله تلاش شده است به تحلیل انگیزه های سیاسی و ابعاد نظامی و استعماری نهفته در این تفکر و تأثیرات آن بر زندگی فلسطینی هایی – که صرفا به مانعی در راه تحقق این پروژه تبدیل شده اند – پرداخته شود.
فلسفه "راه": گذرگاهی برای اجرای طرح سلطه
"اسرائیل" در اصل رژیمی است که نه به دنبال ثبات در چارچوب مرزی مشخص بلکه به دنبال راهگذر دائم و بر پایه تفکر تغییر مداوم قلمرو جغرافیایی و خطوط مرزی شکل گرفته است.
در تفکر اسرائیلی – همان که در متون عبری و کلام سران آن آمده است – به ثبات رسیدن، امتیاز به شمار نمیرود بلکه آنچه که مهم است توسعهطلبی و سلطهجویی است. در این تفکر، "راه" صرفا یک محدوده جغرافیایی نیست بلکه مفهومی برای تحمیل حاکمیت از طریق استعمار، عملیات نظامی یا بازسازی روایت رسانهای است.
این حقیقت را به وضوح می توان در لحن سیاستمداران این رژیم دریافت که برای توجیه هر گونه حرکتی، پیوسته از اصطلاحاتی مثل "توسعه" "הרחבה" و "حاکمیت" "ריבונות" استفاده می کنند.
"گذر" در اینجا صرفا یک حرکت گذرا نیست بلکه نقشه ای سلطهجویانه است که سعی در دخل و تصرف در مفهوم تاریخ و جغرافیا دارد تا از این طریق "اسرائیل" را تنها مالک این "مسیر" و "گذر" تحمیل کند.
این طرح، با عبور از بعد هستیشناسانه موجودیت صهیونیسم، به یک بلندپروازی سیاسی با مضمون تحمیل کارِ انجام شده با استفاده از تمام ابزارهای موجود منتهی میشود.
"اسرائیل" "گذر" میکند چون میتواند
در فضای سیاسی "اسرائیل"، قانون، محدودیت نیست بلکه ابزاری انعطاف پذیر است که در جهت خدمت به اهداف استراتژیک، پیوسته در حال تغییر است.
رژیم اسرائیل از همان ابتدای اشغال قدس شرقی در سال ۱۹۶۷ تا تصویب "قانون ملیت" در سال ۲۰۱۸ تا در نهایت اعلام مخالفت صریح با طرح دو کشور، خود را به عنوان کشوری صرفا یهودی معرفی کرد.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر "اسرائیل" در کنفرانس ایپاک در سال ۲۰۱۷ اعلام کرد: "چیزی که در عالم واقع تحمیل نکردهاید، در تاریخ برایتان حساب نمیشود". این جمله، خلاصه ای گویا از همین منطق است. در این منطق، آنچه که مشروعیت می بخشد، قطعنامههای سازمان ملل و اجماع بینالملل نیست بلکه موازنه قواست.
"اسرائیل" میتواند "گذر" کند تا قدرت این کار را دارد و اعتراضات بین المللی هم به رغم همه جوش و خروشش، کاغذپارهای بیش نیست.
طبق این منطق می توان دریافت که چرا "اسرائیل" اینهمه بر تحمیل "کار انجام شده" از طریق دست اندازی بر جولان یا حمایت از طرح "معامله قرن" – که سعی دارد نقشه منطقه را متناسب با دیدگاه سیاسی خود تغییر دهد- اصرار می ورزد.
تفکر نظامی "اسرائیل"، گذر می کند چون عامل بازدارنده ای وجود ندارد
در تفکر نظامی (رژیم) اسرائیل، مفهوم دفاع کلاسیک به استراتژی حمله پیشدستانه تبدیل میشود. آویو کوخاوی، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش "اسرائیل" در تأکید بر همین مضمون در سال ۲۰۲۰ به روزنامه هاارتس گفته بود: "ما منتظر نمی شویم تا حاکمیت مان مورد تعرض قرار بگیرد بلکه خودمان هر جا که به نفعمان باشد، خود پیشدستی می کنیم".
این نوع نگرش در عملیاتهای مکرر این رژیم از "مشت آهنین" در غزه گرفته تا حملههای هوایی به سوریه و لبنان نمود یافته است و این رژیم این حمله را به عنوان "دفاع پیشدستانه" مرتکب میشود.
در این جا "گذر" نظامی به یک حمله صرف منحصر نمی شود بلکه با تحمیل قوانین جدید در عالم واقع همراه است. این رژیم خطوط قرمز دیگران را به رسمیت نمی شناسد و سکوت جامعه بین الملل را به منزله چراغ سبزی برای ادامه سیاست های خود تلقی می کند.
بر اساس این منطق، تا وقتی که عامل بازدارنده وجود ندارد، مسیر، متعلق به این رژیم است.
تفکر استعماری اسرائیل: گذر، یک وعده الهی است
در گفتمان دینی صهیونیسم، "گذر" از یک رفتار سیاسی به یک طرح الهی تبدیل می شود. جناح راست افراطی صهیونیسم به سرکردگی افرادی چون بتزالل سموتریش، وجب به وجب خاک فلسطین را "وعده توراتی" می داند که باید باز پس گرفته شود.
سموتریش در سال ۲۰۲۳ به رادیو ارتش اسراییل گفته بود: "هر کس مانع فعالیت ما در یهودا وسامره (تغییر نام کرانه باختری از سوی کنست) شود، مانع بازسازی تاریخ شده است". این جمله حکایت از تلفیق ایدئولوژی مذهبی با مطامع سیاسی دارد. شهرک سازی، یک توسعه طلبی جغرافیایی صرف نیست بلکه تلاشی است برای بازسازی تاریخ و جغرافیا بر اساس رؤیای "سرزمین موعود" و در واقع شهرک های این رژیم، سمبل حاکمیت دائم آن به شمار می رود.
تفکر امنیتی "اسرائیل"
امنیت در "اسرائیل"، سیاست نیست بلکه یک هویت مشترک است که عقل جمعی آنها را تشکیل داده است. ژنرال عاموس یادلین در همایش تحقیقات امنیت ملی در سال ۲۰۱۹ در این باره گفته بود: "نمی توانیم منتظر بمانیم. در این منطقه هر کس ضربه اول را نزند، می میرد".
طبق این منطق، "گذر" امنیتی نیازی به توجیه ندارد چون خطر همیشه هست. ترور شخصیت ها در بیروت، بمباران اهداف غیر نظامی در غزه یا ابطال مدارک پزشکان فلسطینی همه و همه در راستای توجیه این منطق هستند.
این خط مشی، گویای تفکری است که هر سایه ای را خطر می داند.
تفکر رسانه ای "اسرائیل"
رسانه های اسرائیلی پا را از حد پوشش رویدادها فراتر گذاشته و روایتی در راستای سیاست های حکومتی این رژیم ارائه می کنند. دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش این رژیم در کنفرانس امنیت رسانه ای در سال ۲۰۲۴ گفت: بخشی از جنگ این است که چه کسی روایت نخست را ارائه میدهد و جهان را متقاعد می کند.
نمونه این منطق را در نحوه پوشش خبر ترور شیرین ابوعاقله در سال ۲۰۲۲ دیدیم. در این حادثه، رسانه های اسرائیلی و غربی درباره این اتفاق، روایت های دروغین و گمراه کننده ای ارائه دادند و سعی کردند مسئولیت آن را به گردن طرف های فلسطینی بیندازند. اما بعدا تحقیقات مستقل حقایق را روشن کرد.
همچنین در راستای تلاش برای مظلوم نمایی و نشان دادن "اسرائیل" به عنوان قربانی، شاهد استفاده رسانه های این رژیم از تصاویر کودکان سوری در جریان حمله به غزه بودیم تا خود را در افکار عمومی به جای قاتل، قربانی جلوه دهند. در این بخش، شاهد بودیم که رسانه ها ابزار تلاش "اسرائیل" برای تسخیر افکار عمومی جهان بودند به نحوی که تلاش شد قاتل به عنوان قربانی نمایش داده شود.
ابزار اخلاقی برای "گذر" به عنوان یک مأموریت شرافتمندانه
اسرائیل در گفتمان اخلاقی از انتقام حرف نمیزند بلکه از یک "وظیفه اخلاقی" می گوید. ایهود باراک، نخست وزیر اسبق این رژیم در سخنرانی در دانشگاه تل آویو در سال ۲۰۱۸ گفته بود: "شاید مجبور باشیم برای دفع یک شر بزرگ، کاری دردناک انجام دهیم.. این همان اخلاق بر حسب قواعد و باورهای ماست". بر این اساس بمباران یک "مأموریت روشنگرانه" و حرکت نظامی، کاری در جهت "خدمت به ارزشها"ست.
اما سئوال این است که "ارزشهای چه کسی" و چه کسی این ارزشها را تعریف می کند.
فلسطین؛ مانعی بر سر راه
در روایت اسرائیلیها، جایی برای فلسطینیها به عنوان شریک در این مسیر وجود ندارد. وزیر امنیت قومی این رژیم، ایتامار بن گویر، این موضوع را به وضوح در سال ۲۰۲۳ اینگونه بیان کرد: «اگر یک فلسطینی بخواهد از خیابان های کرانه باختری عبور کند، ابتدا باید بداند که این خیابان ها متعلق به ماست.»
اینجا فلسطینی نه شهروند است و نه مقیم، بلکه یک موجود مشکوک است که مانع پروژه "گذر" شده است. او نمی تواند در جامعه اسرائیلی ادغام شود اما باید هویت، حق آب و خاک و تاریخ خود را رها کند تا اجازه یابد صرفاً به طور موقت در مسیری که متعلق به او نیست، عبور کند. او از حرکت، از رویاپردازی، از داشتن روایت خودش منع شده و به یک تهدید دائمی تبدیل شده است که باید از صحنه روزگار محو شود.
سخن پایانی
این رژیم ظرف ۷۵ سال گذشته با رد هر گونه طرح همزیستی و مشارکت، سعی در انحصارطلبی و تکروی داشته است. چون در تفکر صهیونیسم، "دیگران" صرفا مانعی بر سر راه آنها هستند که باید از بین بروند.
تاریخ به ما آموخته است که میسرهای واقعی با عدالت ساخته می شوند نه زور و قلدری.
در روزگاری که مرغ را به جرم "عبور از جاده" میکشند، برای کسی که اصلاً جادهای ندارد، چه چیزی باقی میماند؟ مسیر آینده تنها میتواند مسیری باشد که با انصاف تغییر شکل داده شود، نه با سلطه جویی وقلدری.
تا زمانی که "اسرائیل" از به رسمیت شناختن حق موجودیت دیگری امتناع ورزد، مسیرش ناقص خواهد ماند و در چرخهای از درگیری گرفتار خواهد شد که تنها با بازتعریف خود مسیر پایان خواهد یافت.