در تمام دنیا، فوتبال بدون تماشاگر، بیمعناست؛ نه شور دارد، نه هیجان، نه حتی توجیه اقتصادی. اما در ایران، گویی این اصلِ ساده را هنوز باور نکردهایم. سالهاست که تماشاگران فوتبال، به جای آنکه مانند هر کجای دیگر، جزئی از بدنه باشگاه و شراکت در رشد و توسعه باشند، تنها به چشم جمعیتی دیده میشوند که باید کنترل شوند، محدود شوند و در نهایت، به سکوت کشیده شوند.
در این میان، وضعیت زیرساختها، امکانات، خدمات رفاهی و حتی احترام به کرامت انسانی تماشاگران، کمترین سهم را در طرحهای توسعهای فوتبال کشور دارد. دورنمایی برای بهبود وضعیت سکوها وجود ندارد، هیچ تعهدی به تأمین امکانات پایهای دیده نمیشود و هیچکس خود را پاسخگو نمیداند. از همینرو در اینجا باید چند سؤال را مطرح کرد:
تردیدی نیست که فراهم آوردن امکانات و تسهیلات در کوتاه مدت اثربخشی فرهنگی هم خواهد داشت به شرطی که متولیان امر مفهوم ابزار و سرمایه را بدانند.
مسابقات دوره کرونا بدون حضور تماشاگر را به خاطر بیاورید. فوتبال با این سرمایهها زنده و پویاست، سرمایهای که عربها بعد از اروپاییها فهمیدند تماشاگران شرکای فوتبال هستند.
به راستی؛ باشگاهها که مدعای سامانبخشی هواداران خود هستند، تاکنون برای رفاه حال شرکای خود در ورزشگاهها چه اقدام مثبت و مؤثری انجام دادهاند؟ و اساساً وظایف آنها در برابر چنین سرمایهای چیست؟