عصر ایران؛ مهرداد خدیر- قرار بود اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس فعلی دور هم بنشینند و فیلم "پیرپسر" را ببینند و نظر بدهند و لابد بر اساس آن تصمیم بگیرند به وزیر فرهنگ تذکر بدهند یا نه و لابد وزیر ارشاد را ارشاد کنند! (چقدر این کلمه ارشاد در ادامه نام فرهنگ بیمزه و بیربط شده و اگر اوایل جمهوری اسلامی به خاطر حسینیۀ ارشاد انتخاب شد حالا چون یادآور گشت موهون ارشاد است نامتجانس است).
به این بهانه نکاتی را میتوان یادآور شد که اگرچه برخی تکراری است ولی مناسبت دارد:
یک. حتما باید با هم ببینند و تا به حال بلیت نخریده و آن را در سالن سینما تماشا نکردهاند؟ تا هنگام تحریر این مطلب این فیلم 60 میلیارد تومان فروش داشته یعنی با بلیت 100 هزارتومانی 600 هزار ایرانی آن را دیده و پسندیده یا نپسندیدهاند. برخی مدعیان نمایندگی ملت گویا عادت کردهاند بابت خدمات عادی هم پول نپردازند! احتمالا می خواهند دور هم به نتیجه برسند. فیلم است دیگر. آن قدر روی کتابها ذره بین گذاشتید و یک کلمه را بیرون کشیدید که تیراژ به چند صد نسخه رسید. همین بلا را می خواهند سر فیلم ها هم بیاورند؟
دو. تصور کنید اعضای کمیسیون صنعت مجلس یک نوع ماست خاص را هی مزهمزه کنند و کاری به مجوزهای آن نداشته باشند تا اگر از طعم آن خوششان نیامد تذکر بدهند! این کار هم به همان مسخرگی است! کی گفته صلاحیت اینها در تشخیص بیشتر است؟ طعنه یک منتقد سینما جالب بود. تعداد بلیت فروش رفته برای این فیلم از رأی یکایک این نمایندگان که در سردترین انتخابات تاریخ مجلس در جمهوری اسلامی راه یافتند بیشتر است!
سه. شاید بگویند فیلم به مقولۀ فرهنگ و باورهای مردم ربط دارد. نباید با ماست یا سیگار تولیدی شرکت دخانیات جمهوری اسلامی ایران مقایسه شود. اتفاقا قیاس با دومی مناسبت بیشتر دارد. سیگاری که پزشکان بر زیان آن تأکید دارند در شرکت دخانیات ایران تولید یا قانونی و غیر قانونی وارد میشود و در هر دکۀ مطبوعاتی به بالای 18 سال و زیر 18 سال عرضه میشود. در حالی که یکی از مراجع تقلید آن را حرام اعلام کرده. حالا اینها با فیلمی که سه ساعت وقت تماشاگر را پر میکند و به سینمای اجتماعی و نه سینمای مبتذل مورد حمایت در دولت خالصسازان کمک میکند زیانآور است؟
چهار. این که فیلمی را چهار تا نماینده که پشتوانه رأی قابل توجهی هم ندارند نپسندند اثری بر داوری عمومی ندارد و به عکس مردم را مجاب میکند تماشا کنند و نتیجه بگیرند فیلم خوبی است چون سلیقه اکثریت مردم عکس این اقلیت است. چه در سیاست. چه در نگاه رابطه با دنیا. چه فرهنگ. چه پوشش و چه سبک زندگی و چه خود زندگی.
چندان که هر گاه شورای نگهبان کاندیداها را قلع و قمع نکرده اکثریت مردم به نامزدی رأی دادهاند که باب میل آنها نبوده کما این که در انتخابات اخیر گفته بودند گفته بودند پزشکیان در جبهه انقلاب نیست و به او رأی دادند. از این منظر آنچه این جماعت نپسندد نظر ملت است و به همین اعتبار است که یک فعال سیاسی گفت این مجلس هیچ ربطی به مردم ندارد و بزرگترین ناترازی نه آب و برق که همین مجلس است!
پنج. یکی از مشکلات اصولگرایی ایرانی این است که از عصر آنالوگ بیرون نمیآید و نمیداند در دوران دیجیتال به سر میبریم! آنها خیال میکنند دهه 60 است که به بهانۀ فیلم "برزخیها" به وزیر وقت ارشاد (معادیخواه) گیر دادند. برزخیها را پایین کشیدند و اینترنت و ماهواره نبود تا مردم تماشا کنند ولی "برادران لیلا" را نصف ملت ایران دید با این که اجازه ندادند! بله. به تهیه کننده و کارگردان مالکان مادی و معنوی اثر آسیب فراوان میرسانند اما خود فیلم چه بسا بیشتر دیده میشود. در عصر دیجیتال نمیتوان مانند دوران آنالوگ رفتار کرد. وقتی جاده میپیچد اگر نپیچی به مقصد نمیرسی اگر ته دره نیفتی!
شش. دست مجلس از قانونگذاری عملا کوتاه شده و شوراهای عالی این کار را انجام میدهند و مجلس به جبران آن سرگرم اموری از این دست یا تذکر به وزیران است. مرحوم فخرالدین حجازی از مرحوم فلسفی پرسیده بود ما هم که بالای منابر حرفهای شما را میزنیم. چرا اصرار دارید منبری حتما معمم باشد؟ گفته بود: محاکم را که از ما گرفتند، محاضر را هم گرفتند، منابر را هم شما میخواهید بگیرید؟!
حالا حکایت اینهاست. حاصل آن همه وقت و قانون گذاری برای حجاب شد این که رییس جمهور پزشکیان به شورای عالی امنیت ملی برد و گفتند قابل اجرا نیست و میوۀ تن ندادن را با همبستگی ملی در جنگ 12 روزه دید و چید. در همین قانونی که برای تعلیق همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی تصویب کردهاند باز اختیار را به همان شورا دادهاند. با این اوصاف دربارۀ یک فیلم هم نظر ندهند چه کار کنند پس؟!
هفت. پزشکیانی که توانست حاکمیت را به مذاکره غیر مستقیم به رغم نهی اولیه مجاب کند و خود حاصل تشخیص ضرورت اصلاح ناترازیهاست و جلوی اجرای قانون حجاب را گرفت بعید است در این گونه موارد کوتاه بیاید خاصه در این شرایط که روابط او با سران قوه قضاییه و مجلس هم بهتر شده و ذهن آنان درگیر امور کلان است و مشغول به این که نفوذی در چه حد بوده که توانسته زمان و مکان جلسۀ فرماندهان نظامی در بامداد 23 خرداد و شورای عالی امنیت ملی در 25 خرداد را لو بدهد و اولی به شهادت همۀ آنان انجامیده و در دومی هم به گفته دبیر شورای عالی اطلاع رسانی دولت خود رییس جمهور مختصر جراحتی دیده. حالا موضوع به این اهمیتی را رها کنند ببینند فلان دیالوگ فیلم خوب است یا نه!
هشت. توجیهشان این است که در این فیلم ولایت پدر تضعیف شده!با این وصف دربارۀ آن پدری که سر فرزند خود را در شهرک اکباتان برید هم لابد نباید حرفی زد! این که تصمیمگیری درباره خون فرزند را به پدر سپردهاند به این معنی نیست که خود او هم آدم بکشد و بگوییم ولایت داشته چون شهروند تحت حمایت حکومت است و بخشی از جامعه رسما روانیاند. مگر قاتل ها و جنایت کاران و دیوانه ها پدر نیستند؟ نتانیاهو هم پدر است و روز حمله به ایران قرار بوده برای فرزند خود عروسی بگیرد! جدای این بر پسر 40 ساله که ولایت نداشته! چرا اینها هر مفهومی را لوث می کنند؟!
قبل از جنایت هم مثل همه پدر و پسرها در حال جر و بحث بوده اند. در همۀ خانواده ها بچه ها با پدر و مادر در حال گفت و گو و بعضا مطالبه اند. یکی می گوید خانه را بکوب و با سود آن سرمایه به من بده. دیگری می خواهد با دختر مورد علاقه ازدواج کند و مادر یا پدر مخالف است و قس علی هذا و اصلا با این اوضاع اقتصادی و تغییر سبک زندگی پدرها نفوذ سابق را ندارند و آن وقت اینها نگران ولایت پدرند. پدر مردم را با سیاست های اقتصادی و تنگ نظری درآورده اند و کثیری از صبح تا شب دنبال یک لقمه نان می دوند و حالا طرفدار ولایت پدر شده اند. با جیب خالی چه کشکی؟ (واقعا چی میگن اینا؟!)
نُه. کارگردان فیلم "پیرپسر" فرزند رضا براهنی نویسنده فقید است که چون در رژیم پهلوی بعد از زندان علیه شکنجه دست به افشاگری زد و نوشتههای او در آمریکا مورد استفاده تبلیغاتی جیمی کارتر در رقابت با فورد - کاندیدای جمهوری خواه و حامی شاه- قرار گرفت سلطنت طلبان در حال انتقام و لجن پراکنیاند. اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس که سلطنت طلب نیستند!
ده. کافی است فیلم فعلی اکتای براهنی را که تحسین میشود با فیلم قبلی او مقایسه کنید تا ببینید چه رشدی کرده است. انتقادات فنی و نه سلیقهای موجب ارتقای او در فیلم سوم خواهد شد و به عکس اگر مانع فروش و تشویق سرمایه گذار شوند کارگردان را سرخورده و روانه کشوری میکند که بستگانش بدون این دردسرها در حال زندگی اند.
یازده. وقتی هر سال از حمایت از تولید گفته میشود منظور از تولید تنها محصولات کشاورزی و صنعتی و نظامی نیست. محصولات فرهنگی را هم شامل میشود و وزارت فرهنگ وظیفه دارد از سرمایهگذاری در این زمینه حمایت کند و آقای صالحی چه در دوران وزارت قبلی ( دولت روحانی) و چه دوره فعلی همین کار را انجام داده سینما را از لودگی و آلودگی دوان خالص سازی که به اسم کمدی هر فیلمی را به خورد مردم می دادند تا سطح سلیقه را پایین بیاورند و به آمار فروش ببالند نجات داده و شایان تحسین است.
دوازده. اگر زمزمههای تغییر زوج جبلی - جلیلی از صدا و سیما و ملی شدن رسانه انحصاری درست باشد یکی از محتمل ترین گزینهها وزیر کنونی فرهنگ و با ادبیات رسمی فرهنگ و ارشاد اسلامی است یعنی آقای سید عباس صالح شریعتی مشهور به صالحی و احتمالا میخواهند این احتمال را منتفی کنند تا یک وقت خدای ناکرده صدا و سیما از کارشناسان خبرهای چون محمد جواد اردشیر لاریجانی محروم نشود!
سیزده. مردم فیلمی را ببینند که بازیگر با آفتابه و دستشویی میخنداند و تراوش ذهن نویسندهای است که به المانهای فروش میاندیشد بهتر است یا فیلمی که به رمان برادران کارامازوف ارجاع میدهد و از پدرکشی و پسرکشی در ادبیات ایران و جهان وام گرفته و بین ادبیات و سینما پیوند برقرار میکند؟ اقتدارگرایان هر قدر به توهم علاقه دارند از تخیل بیزارند. اولی کرخت و هپروتی می کند و نسبتی با تعقل و تفکر ندارد و دومی شخص را به فکر و خلاقیت وامی دارد. سینمای مرتبط با ادبیات با مقوله تخیل پیوند دارد و سینمای لوده توهمی است.
چهارده. یکی از تفاوت های دنیای مدرن با جهان سنتی در مقوله لذت است. جدای محتوا تماشاگر از بازی حسن پورشیرازی لذت میبرد آن قدر که مصطفی زمانی بازیگر هنگام دریافت جایزه در جشنواره فیلم گفت اگر "پیرپسر" در بخش مسابقه شرکت داده شده بود این جایزه هرگز به من نمی رسید و سزاوار او بود. آقای فراستی البته نپسندیده. خوب نپسندند. منتقدان فیلم هم بازی او را تحسین کرده و حتی برخی لایق دریافت جایزه اسکار سینما دانستهاند. اگر فیلم هیچ نداشت جز بازی خوب پورشیرازی قابل دفاع بود. او از یک بازیگر بسیار فراتر رفته و واقعا هنرپیشه است. اعضای محترم یک صنف دیگر و مثلا روحانیون چرا باید زمینه فعالیت اعضای یک صنف دیگر - هنرپیشگان- را محدود کنند؟
پانزده. منوچهر محمدی تهیه کننده پرسابقه سینما به تازگی گفته" به طور اتفاقی آهنگ علاج از محسن چاوشی را از تلویزیون شنیدم و در تمام مدت گریه کردم." مجری خیال کرد به خاطر مضمون وطن دوستی و جنگ 12 روزه اخیر و مواردی از این دست است اما او گفت به دلیل دیگری بوده: این که فیلم سنتوری ساخته زنده یاد داریوش مهرجویی را به خاطر صدای چاوشی 7 سال توقیف کردند و مدیری که آن تصمیم را گرفت با وجود بازنشستگی همچنان حقوق می گیرد و پاسخگوی آن اشتباه نیست. " چرا اصرار دارند اشتباهات گذشته را تکرار کنند؟
شانزده. نمایندگان مجلس اقلیت نمیدانند هم بعد از تیر 1403 ایران تغییر کرده و هم به مراتب بیشتر پس از تیر 1404. اگر قرار بود در بر همان پاشنه بچرخد حالا سعید جلیلی رییس جمهور بود نه پزشکیان چرا که مشخص بود با تایید صلاحیت او برخی سیاستها باید تغییر کند. حتی برخی معتقدند این که اجازه می دهند کاظم صدیقی خطبه بخواند برای این است که علاقه مندان به تغییر نکردن با او خوش باشند وگرنه کیست که نداند ایران بعد از جنگ 12 روزه کاملا تغییر کرده؟ کدام تابستان را در 40 سال گذشته سراغ دارید که بحث حجاب در تریبون های رسمی شنیده نشود؟ به جز علم الهدای مشهد که در عوالم خودش سیر می کند تریبون های دیگر عملا در این زمینه خاموش شده اند. همه جا صحبت از این است که اسراییل خیال می کرد بعد از حمله مرئم می ریزند به خیابان و آنها براندازی می کنند. درست هم می گویند و مهم ترین نشانه رضا پهلوی که رفته بود پاریس و منتظر بود سوار هواپیمایی به مقصد تهران شود!
ما در ایران جدیدی به سر میبریم که قرار نیست سر به سر مردم گذاشته شود چون معلوم نیست دوباره جنگی درگیرد یا نه و به همراهی کردن مردم با حکومت نیاز است. شهردار اصول گرای تهران برای جنگ 12 روزه از تعبیر جنگ تحمیلی - 2 استفاده می کند که از یک طرف یادآور جنگ تحمیلی - 1 یا همان جنگ هشت ساله ایران و عراق است و از سوی دیگر احتمال جنگ تحمیلی - 3 را در بطن خود دارد و این یعنی همچنان به ملت نیاز است و سلایق متنوع را باید به رسمیت بشناسند و نمایش یک فیلم مجوزدار حاصل تخیل حداقلیترین کار است.
هفده. بخشی از ناخرسندی اعضای کمیسیون فرهنگی به سبب آن است که فیلم سوگلی خودشان که از تبلیغات رایگان تلویزیونی برخوردار است - موسی کلیمالله - مورد استقبال تماشاگران واقع نشده و اصلا ضرورت ساخت این فیلم مشخص نیست. قرار بود سینمای ایران از حیث معنی و هزینه کم با سینمای دنیا رقابت کند ولی برخی دنبال هالیوود اسلامیاند. این که بهنام تشکر را شبیه یول براینر فیلم "ده فرمان" درآورند تلاش برای هالیوود اسلامی است و جواب نمیدهد و دیدیم نفروخته چون مردم میدانند هزار بار در قالب سریال پخش خواهد شد. فیلمی که بازیگر نقش فرعون آن در مصاحبهای گفته من فقط بازیگرم و نه از کارگردان تعریف و تمجید کرده و نه از فیلم و تنها حرمت پولی را که بابت فیلم گرفته و پول خیلی دلچسبی هم بوده نگاه داشته و اصلا فیلم دربارۀ حضرت موسی نیست و اسم آن باید مادر موسی باشد که مطابق قرآن به او وحی شد. با این که پیامبر نبود. حالا تاوان فروش نداشتن موسای حاتمی کیا را باید پیرپسر اکتای بپردازد؟ خوب، کارمندان نهادهای وابسته را به صف کنید تا موسای حاتمی کیا را ببینند و فروش آن بالا برود. به فیلم دیگر چه کار دارید؟
هجده. با پوزش فراوان باید گفت واقعاً یک فیلم سینمایی نیاز به 18 فقره استدلال و احتجاج ندارد و 17 فقره نکاتی به بهانۀ فیلم بود در بیان انحطاطی که به خاطر تفکرات یک جماعت به آن مبتلا شدهایم و گرنه سه ساعت فیلم میبینید و خلاص. نه همذاتپنداری می شود نه هیچ اتفاق دیگر. سه ساعت از وقتمان را با سینمای واقعی پر میکنیم. این قدر حرف و حدیث ندارد که! خود بازیگران هم دارند زندگی عادی خود را دنبال می کنند و در حال بررسی پیشنهاد بعدیاند و به جز تهیه کننده و کارگردان تمام ذهن کسی به آن مشغول نیست که عدهای نگران شدند نکند ارکان عرش بلرزد!