خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل؛ تصویری که بیواسطه، واقعیت تلخ این روزهای سوریه را فریاد میزند. تصویری که نهتنها چهرهای را نشان میدهد، بلکه ماهیت آنچه در پشت پرده بحران سوریه در جریان است، عیان میکند. پرسش سادهای در ذهن شکل میگیرد: آیا این فرد، حتی دو کلاس سواد دارد؟ آیا درکی از پزشک، مهندس، متفکر یا نویسنده دارد؟ اصولاً برای او مهم است که چه کسی در برابرش ایستاده؛ یک کودک، یک عالم، یا یک بیگناه؟
پاسخ روشن است. این چهره، چهره انسانی نیست؛ بلکه صورتک ماشینی است که برای یک هدف خاص برنامهریزی شده: نابود کردن، کشتن و پیش رفتن بیتوقف. این تروریستها نه در جستوجوی حقیقتاند، نه درکی از کرامت انسانی دارند، و نه حتی تعریفی از تمدن، دانش یا انسانیت در ذهنشان وجود دارد.
تلخ اما واقعی است که در ماههای اخیر، این گروههای مسلح تروریستی، بهاندازهای از نخبگان و تحصیلکردگان سوریه را از میان برداشتهاند که حتی رژیم صهیونیستی نیز طی سالهای گذشته از عهدهاش برنیامده است. از پزشکان و مهندسان گرفته تا نویسندگان و دانشگاهیان، هدف تروریسمی قرار گرفتند که نه برای فتح خاک، بلکه برای نابودی مغزها و آینده یک ملت طراحی شده است.
این همان چهره واقعی اسلامگرایی تکفیری است؛ ترکیبی خطرناک از تفکر خشن و پروژههای سیاسی منطقهای که به نام دین، اما در خدمت سیاستورزی اردوغانی، آمریکایی و صهیونیستی عمل میکند. نسخهای جعلی از اسلام که نه از کتاب و تفکر میآید، بلکه از خشونت، جهل و نفرت تغذیه میکند.
و ما، به عنوان ناظران، تحلیلگران یا حتی شهروندان منطقه، باید بپرسیم: در برابر این چهره، در کجای ماجرا ایستادهایم؟ تنها نگاه کردن کافی نیست. ما در میدان نبرد روایتها هستیم؛ جایی که باید حقیقت را روایت کرد، پیش از آنکه چهرههای بیهویت، جای حقیقت را در ذهن نسلها بگیرند.