نوید اجمدپور- بار دیگر، سادهترین و در عین حال، تلخترین راهحل برای مواجهه با یک بحران زیستمحیطی در خوزستان انتخاب شد: تعطیلی. با تصمیم کارگروه اضطرار آلودگی هوای استان، به دلیل آنچه «افزایش دما و تصاعد دود ناشی از آتشسوزی در بخش عراقی تالاب هورالعظیم» عنوان شده، فعالیت کلیه ادارات در شهرستانهای اهواز، کارون، باوی، حمیدیه، دشتآزادگان و هویزه در روز شنبه ۲۸ تیرماه به صورت دورکاری اعلام شد. این خبر کوتاه، که با توصیههایی برای شهروندان جهت پرهیز از تردد غیرضروری همراه است، در لایههای خود حقیقتی به مراتب عمیقتر و نگرانکنندهتر را پنهان کرده است؛ حقیقتی که دیگر نمیتوان آن را با آدرسهای غلط و توجیهات تکراری، لاپوشانی کرد.
تنها راه چاره این روزهای مسئولان، تعطیلی است و بس. چرا که کار به جایی رسیده که دیگر نمیتوان نه توجیه کرد، نه به هر عنوان موضوع را به عراق و همسایگان نسبت داد و آن را پوشاند. شعلههای آتش ممکن است در آن سوی مرز زبانه بکشند، اما این خاک تشنه و آسیبپذیر خوزستان است که دود و خاکستر را به ریههای مردمانش میفرستد. این آسیبپذیری، محصول یک حادثه مقطعی نیست؛ بلکه نتیجه یک روند فرسایشی و تصمیمات اشتباهی است که سالهاست گریبان این استان زرخیز اما مظلوم را گرفته است.
«گر پرده بر افتد، نه تو مانی و نه من.» این ضربالمثل، حکایت امروز خوزستان و تالابهای در حال احتضارش، هورالعظیم و شادگان است. حکایت دیوارهای دفاعی که قرار بود حافظ حیات و سرسبزی این خطه باشند، اما توسط خودیها شکسته شدند؛ سیاستهایی که در دولتهای پیشین کلید خورد و در دولتهای فعلی نیز با همان فرمان، تداوم یافت و نتیجهاش، استانی شده که نفس کشیدن در آن به یک چالش روزمره بدل گشته است. آن "دیوارهای دفاعی"، همان حقابههای طبیعی و قانونی تالابها بودند که با طرحهای انتقال آب، سدسازیهای بدون ارزیابی جامع زیستمحیطی و توسعه صنایع آببر، یکی پس از دیگری فروریختند و هورالعظیم را به بستری خشک و مستعد آتشسوزی و تولید گرد و غبار تبدیل کردند.
تصمیم روز جمعه کارگروه اضطرار، سندی آشکار بر این واقعیت است. در متن خبر آمده که به دلیل «انتشار دود حاصل از آتشسوزی به نیمه غربی استان»، ادارات شش شهرستان کلیدی، از جمله مرکز استان، تعطیل میشوند. در این تصمیم، دستگاههای بهداشتی، امدادی و خدماترسان از تعطیلی مستثنی شدهاند که خود گواهی بر وضعیت اضطراری و تهدید سلامت عمومی است. اما این تعطیلی، یک راهحل نیست؛ بلکه یک پاک کردن صورت مسئله است. یک عقبنشینی موقت در برابر بحرانی که ریشههایش در داخل است.
وقتی تالابی که باید سرشار از آب و حیات باشد، به دلیل نرسیدن حقابهاش خشک و به کانونی برای بحران تبدیل میشود، دیگر نمیتوان با فرافکنی، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد. هورالعظیم، بزرگترین تالاب استان، سالهاست که قربانی نگاه ابزاری به منابع آب شده است. آبی که باید در رگهای این اکوسیستم حیاتی جاری میشد، به نام توسعه، به کام صنایع و طرحهایی ریخته شد که شاید در کوتاهمدت منفعتی به همراه داشتند، اما در بلندمدت، شریانهای حیاتی استان را خشکانده و آن را در برابر هر شوک محیطی، از جمله آتشی در آن سوی مرز، بیدفاع کردهاند.
مسئولان، امروز و شاید چند روز دیگر را با ابزار «دورکاری» و «تعطیلی» سپری میکنند. اما این مُسکّن، درد مزمن را درمان نخواهد کرد. این دود، تنها دود یک آتشسوزی ساده نیست؛ این دود، فریاد تالابی است که سالهاست جان میدهد و کسی صدای آن را نمیشنود. این غبار، تنها برخاسته از خاک عراق نیست؛ بلکه غبار بیتفاوتی و بیتدبیری است که بر سر و روی شهرها و روستاهای خوزستان نشسته است.
سوال اساسی و بیپاسخ همچنان پابرجاست: امروز و چند روز دیگر تعطیل، اما ماه بعد و سال بعد را میخواهید چه کنید؟ فکر آن را هم کردهاید؟ آیا برنامهای برای احیای واقعی تالابها، بازگرداندن حقابههای آنها و اصلاح سیاستهای فاجعهبار آبی وجود دارد؟ یا قرار است همچنان در چرخهی بیپایان «بحران، تعطیلی، فراموشی» باقی بمانیم تا روزی که دیگر حتی تعطیلی هم دردی را دوا نکند و پردهها به طور کامل فرو افتد؟ آن روز، دیگر برای هیچ توجیهی دیر خواهد بود. خوزستان، بیش از تعطیلیهای مقطعی، نیازمند تصمیمات شجاعانه، نگاهی جامع و اقدامی فوری برای بازگرداندن حیات به رگهای خشکیدهاش است.