به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، منیژه مؤذن در اکوایران نوشت: جنگ ۱۲ روزه دشواریهای تبدیل نفوذ اقتصادی به قدرت ژئوپلیتیک را برجسته ساخت.
در نشست سران بریکس در ۶ و ۷ ژوئیه در ریودوژانیروی برزیل، درگیریهای خاورمیانه جایگاه برجستهای در دستور کار داشت. در بیانیهٔ مشترک این نشست، پایان «چرخهٔ خشونت» در منطقه خواسته شد و حملات نظامی علیه ایران محکوم شد. اگرچه در این بیانیه نامی از ایالات متحده و اسرائیل برده نشد، اما این دو کشور هدف اصلی این اظهارات بودند.
موضعگیریهای چین در قبال جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و آمریکا علیه ایران در بیانیهٔ بریکس منعکس شد. در ۱۴ ژوئن، فو کونگ، نماینده دائم چین در سازمان ملل، نقض حاکمیت ایران توسط اسرائیل را محکوم کرد و از حق تهران برای حفظ برنامه انرژی هستهای صلحآمیز دفاع کرد.
به گزارش العربیالجدید، پس از حمله آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در ۲۲ ژوئن، چین همراه با پاکستان و روسیه پیشنویس قطعنامهای را در شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد کرد که خواستار آتشبس فوری در خاورمیانه بود.
مخالفت شدید چین با حملهٔ اسرائیل و آمریکا علیه ایران، بازتابی از نگرانیهای پکن نسبت به پیامدهای اقتصادی یک جنگ طولانیمدت در خاورمیانه بود. با این حال، ماهیت صرفاً لفظی پاسخ چین بر راهبرد موازنهگرایانه این کشور و نفوذ محدودش در خاورمیانه تأکید داشت.
در حالی که ناکامی آشکار پدافند هوایی ساخت روسیه و سامانههای بومی ایران، جذابیت فناوری نظامی چین را نزد تهران افزایش داده، بعید است پکن بهعنوان تأمینکننده اصلی تسلیحات وارد عمل شود.
هنگامی که عملیات «خیزش شیر» اسرائیل علیه تأسیسات هستهای و زیرساختهای نظامی ایران شدت گرفت، چین این تحولات را آشکارا خطری برای امنیت بینالمللی توصیف کرد. در ۱۳ ژوئن، لین جیان، سخنگوی وزارت خارجه چین، اعلام کرد: «افزایش ناگهانی تنشهای منطقهای به سود هیچیک از طرفها نیست.»
مفسران چینی درباره پیامدهای این درگیری برای نفوذ جهانی چین دیدگاههای متناقضی داشتند. تیان ونلین، استاد دانشگاه رنمین پکن، دیدگاه دوگانه چین نسبت به جنگ را اینگونه خلاصه کرد. او نوشت اگر ایالات متحده و اسرائیل توان نظامی ایران را بهشدت تضعیف کنند، نفوذ چین در خاورمیانه به میزان زیادی کاهش مییابد. اما اگر آمریکا در یک جنگ طولانی علیه ایران گرفتار شود، چین میتواند از گرفتارشدن واشنگتن در باتلاق خاورمیانه بهرهبرداری کند.
با وجود این تردیدها، چین همچنان به سه دلیل، با صراحت جنگ را محکوم کرد. اول، این موضعگیری بازتابدهندهٔ مخالفت دیرینهٔ چین با مداخلات نظامی آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه بود.
چین هنگام محکومیت مداخله نظامی ناتو در لیبی در سال ۲۰۱۱ و تلاشهای غرب برای سرنگونی بشار اسد در سوریه نیز همین موضع را گرفت. درخواستهای مکرر چین پس از ۷ اکتبر برای آتشبس فوری در غزه و ایجاد کشور فلسطین نیز تداوم همین مواضع اصولگرایانه است.
دوم، چین از این مواضع ضد جنگ برای ترویج روایتی از افول آمریکا در خاورمیانه بهره گرفت و کوشید خود را بهعنوان قدرتی مسئولتر نسبت به ایالات متحده معرفی کند. برای مثال، روزنامه دولتی گلوبال تایمز چین به ناتوانی ترامپ در مهار حمله اسرائیل علیه ایران اشاره کرد و لیو ژونگمین، استاد دانشگاه مطالعات بینالمللی شانگهای، به تناقضهای سیاست آمریکا تاخت.
در تضاد آشکار با درگیریهای دونالد ترامپ با رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بر سر وضعیت برنامه هستهای ایران، چین بیوقفه از نقش آژانس در حمایت از عدم اشاعه هستهای پشتیبانی کرد.
سوم، چین از خطرات اقتصادی ناشی از یک جنگ طولانیمدت در خاورمیانه بهشدت نگران شد. چین روزانه ۵.۴ میلیون بشکه نفت از طریق تنگه هرمز خریداری میکند و در صورت محاصره این گلوگاه توسط ایران، از نظر اقتصادی آسیب میبیند.
موج نخست حملات نیروهای حوثی یمن به کشتیرانی دریایی در اواخر سال ۲۰۲۳ هزینه حمل کانتینرهای ۴۰ فوتی از چین به شمال اروپا را از ۱۵۰۰ دلار به ۴۰۰۰ دلار افزایش داد. یک موج جدید از حملات حوثیها میتوانست در زمانی که اتحادیه اروپا (EU) بهطور فعال در تلاش است تا وابستگی خود به چین را کاهش دهد، اختلال بیشتری در تجارت چین با اروپا ایجاد کند.
با وجود اینکه چین بهشدت با حملات نظامی اسرائیل و آمریکا علیه ایران مخالفت کرد، از ارائه کمکهای مادی به ایران خودداری نمود. این خویشتنداری چین ناشی از رویکرد «دوست با همه، دشمن با هیچکس، متحد با هیچکس» آن در قبال امور خاورمیانه بود؛ رویکردی که به صعود چین در منطقه کمک کرده است.
علیاکبر دارینی، تحلیلگر امور بینالملل مستقر در تهران، به العربی الجدید گفت: «ایران انتظار داشت چین بیش از محکومیت لفظی جنگ اسرائیل علیه ایران و حملات آمریکا اقدام کند.»دارینی اذعان داشت که چین و ایران فاقد «رابطه راهبردی»ای هستند که مستلزم دفاع متقابل باشد، اما تاکید کرد: «چین میتوانست وزن دیپلماتیک بیشتری به کار گیرد تا هزینههای جنگ را برای اسرائیل و آمریکا افزایش دهد.»
تصمیم چین برای محافظهکاری و احتیاط، از منظر ژئواستراتژیک توجیه شد، اما به جاهطلبیهای این کشور برای تثبیت جایگاه یک قدرت بزرگ در خاورمیانه آسیب زد. خودداری چین از حتی تلاش برای میانجیگری بین طرفهای درگیر، تصویری از قدرت که پس از توافق عادیسازی روابط عربستان و ایران در مارس ۲۰۲۳ شکل گرفته بود را نابود کرد.
در حالی که آتشبس شکنندهای که با میانجیگری قطر برقرار شده همچنان حفظ شده، گمانهزنیهایی درباره احتمال انتقال تسلیحات چینی به ایران در حال افزایش است. در حالی که شایعاتی درباره انتقال قریبالوقوع جنگندههای چنگدو J-10C به ایران در جریان است، وزارت امور خارجه چین اعلام کرده که مایل است این فناوری نظامی را به «کشورهای دوست» صادر کند.
با توجه به وضعیت پدافند هوایی بومی و ساخت روسیه ایران، گمانهزنیهایی نیز درباره احتمال ارسال سامانههای موشکی زمین به هوای چینی به تهران وجود دارد.
حتی اگر چین در مسلحکردن ایران تردید داشته باشد، بعید است که شریک تلاشهای ترامپ برای کاهش تنشهای منطقهای شود. مشابه بیمیلی قبلی چین برای اعمال فشار بر حوثیها بابت حملاتشان به کشتیرانی دریایی، این کشور درخواستهای آمریکا را برای تشویق ایران به خودداری از بستن تنگه هرمز نادیده گرفت. اگر چین احساس کند که در صورت تشدید تنشها کمتر از قدرتهای غربی ضرر میکند، رویکردی مبتنی بر همه یا هیچ بر سیاستش در منطقه در پیش خواهد گرفت.
جنگ ۱۲ روزه بهطرز دردناکی محدودیتهای پیشرفت چین در خاورمیانه را آشکار کرد و دشواریهای این کشور برای تبدیل نفوذ اقتصادی به قدرت ژئوپلیتیک را برجسته ساخت. این روند احتمالاً ادامه خواهد یافت، زیرا منطقه همچنان در لبه بین مذاکرات جدید و شعلهور شدن دوباره درگیریهای نظامی باقی مانده است.