به گزارش همشهری آنلاین، زن جوانی با مراجعه به کلانتری شهرک فراجا برای شکایت از همسر سابقش گفت: بعد از آنکه تحصیلات دانشگاهی را در رشته پرستاری به پایان رساندم، بالاخره موفق شدم در یکی از مراکز مهم درمانی مشهد استخدام شوم. چند سال بعد و در حالی که وارد سی و دومین بهار زندگیم شده بودم، «نعیم» به خواستگاریم آمد و ما طبق عرف ازدواج های سنتی و از طریق معرفی بزرگترها با یکدیگر آشنا شدیم و ازدواج کردیم. اینگونه بود که خیلی زود مراسم عروسی برگزار شد و من در حالی قدم به خانه بخت گذاشتم که 2 ماه بعد باردار شدم.
لذت و شیرینی مادر شدن را با همه وجودم احساس میکردم که ناگهان رازی نهفته از خیانت همسرم به طور اتفاقی فاش شد و روح و روانم را به هم ریخت. در روزهای پایانی بارداری بودم که فهمیدم شوهرم از حدود یک سال قبل با زن دیگری ارتباط پنهانی دارد. با لو رفتن این ماجرا احساس و علاقه عاشقانهام از بین رفت و آرامآرام حس تنفر در وجودم ریشه دواند تا حدی که سوءظن ها در رفتارهای نامتعارف شوهرم به آشفتگی خانوادگی انجامید و تصمیم به طلاق گرفتم.
- شکایت یک زن از شوهر بازنشستهاش به پلیس | هر روز سوار ماشینش میشود و..
- قطع نخاع شدن قلدر مدرسه در یک ماجرای عشقی | سهیلا گفت باردار است و...
هنوز چند ماه بیشتر از تولد ماهبانو نمیگذشت که همه حق و حقوق و مهریهام را بخشیدم و با پذیرش سرپرستی دخترم از «نعیم» جدا شدم. یک واحد آپارتمان اجاره کردم و در کنار دخترم به یک زندگی جدید روی آوردم.
چند سال بعد به جایی رسیدم که احساس تنهایی و بیکسی بهشدت مرا رنج می داد. این در حالی بود که «نعیم» گاهی مبالغی را طبق قانون برای مراقبت و نگهداری از دخترم به حساب بانکیم واریز میکرد، ولی باز هم نمیتوانست مخارج او را بپردازد.
حدود ۷ سال از طلاقم گذشته بود که روزی در یکی از گروه های تلگرامی با «نادر» آشنا شدم. پیامکها و چتهای ما آرامآرام به سوی ابراز علاقههای عاشقانه کشید و به دیدارها و قرار ملاقاتهای خیابانی انجامید. از سوی دیگر من که نیازهای عاطفیم را در این سالها سرکوب کرده بودم، با دیدن «نادر» تصمیم گرفتم زندگی دوباره را در کنار او آغاز کنم و طعم خوشبختی را بچشم.
در مدت کوتاه آشنایی، او خودش را یکی از دانشمندان رشته فیزیک هستهای معرفی کرد و من هم که عاشق او شده بودم، بدون هیچ مدرک و دلیل و سندی ادعاهایش را پذیرفتم.
خیلی زود او عاقدی را از طریق یکی از سایتهای واسطهگر تبلیغات شناسایی کرد و من توسط این فرد در داخل خودرو به طور موقت به عقد «نادر» درآمدم، اما هنوز یک ماه بیشتر از خواندن صیغه محرمیت نگذشته بود که دیدم شوهرم با زنان و دختران غریبه زیادی رابطه دارد و حتی آنها را بیشرمانه و بدون حیا و خجالت به خانه میآورد.
تازه فهمیدم که این دانشمند قلابی حتی دیپلم هم ندارد و تنها برای آنکه من مخارج زندگی و تفریحاتش را بپردازم، با من ازدواج کرده است. او حتی کنترلی بر رفتارهای پرخاشگرانه خودش هم نداشت و چند بار دست روی من بلند کرد که در این شریط به ناچار تصمیم به جدایی گرفتم و با حق طلاقی که زمان عقد موقت به آن تاکید کرده بودم، توسط عاقد دیگری در درون خودرو صیغه طلاق جاری شد و اینگونه از این مرد حیلهگر و چربزبان جدا شدم.
اما او دستبردار نبود و مدام به محل کارم میآمد و آبروریزی راه میانداخت. او حتی به در منزلم آمده و گوشی تلفن دخترم را از او گرفته بود. این مرد برای آنکه مرا تحت فشار بگذارد با اعضای خانوادهام تماس میگرفت و ادعا میکرد که من با او روابط پنهانی داشتهام.
خلاصه ایجاد مزاحمتها و آبروریزیهای او به حدی رسید که دیگر نتوانستم تحمل کنم و به کلانتری آمدم.
عوامل انتظامی با بهرهگیری از تجربیات پلیسی و دستورهای قانونی سرهنگ ایرانمنش رئیس کلانتری شهرک فراجا همسر سابق این زن جوان را به مرکز انتظامی احضار کردند و بدین ترتیب ماجرای ایجاد مزاحمتهای وی توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد واکاوی دقیق قرار گرفت تا در نهایت به مراجع قضایی معرفی شود.