به گزارش اقتصادنیوز به نقل از جماران، روز گذشته واحدهایی از ارتش سوریه در درعا و سویدا توسط جنگندههای اسراییلی مورد حمله قرار گرفتند. در خاورمیانه، هیچ چیزی به اندازهی «واقعیت» وحشتناک نیست و هیچ جایی بهتر از سوریه امروز نمیتواند به شما نشان بدهد که چطور «واقعیت» از سیاست جلو میزند، از دیپلماسی میگذرد و حتی از منطق هم عبور میکند.
این روزها، اگر سری به نقشهی ژئوپلیتیک منطقه بزنید، سوریه را خواهید دید که بعد از بیش از یک دهه جنگ داخلی، با صورتی زخمی و ارتشی نیمهجان، دوباره دارد سعی میکند روی پایش بایستد. بشار اسد دیگر در قدرت نیست. دولت جدید – هرچند هنوز زیر چتر امنیتی ترکیه و با تنفس مصنوعی عربستان – در تلاش است مشروعیت بینالمللی بهدست بیاورد، با اسرائیل گفتگو کند، و حتی زمزمههایی از تمایل به پیوستن به «پیمان ابراهیم» شنیده میشود.
ایران و حزبالله دیگر نیستند. احمدالشرع هم که زمانی از آزادی قدس سخن میگفت در پی نزدیکی به آمریکا و نشان دادن پرچم صلح به اسراییل است با این شرایط، چرا اسرائیل همچنان دارد زیرساختهای نظامی سوریه را با دقت و هربار به بهانهای منهدم میکند؟
پاسخ را نباید روی بهانههایی چون امنیت دروزیها و مانند آن متمرکز کرد واقعیت این است که در ذهن اسرائیل، حتی صلح باید مسلح باشد و آن سلاح در دست خودش باشد.
اسرائیل در عمل به نیتسنجی اعتقادی ندارد، فقط آینده را -هرچند نامحتمل- در اکنون میبیند.
در فرهنگ امنیتی اسرائیل که مبتنی بر ترکیبی از «خط قرمز متحرک»، «بازدارندگی فعال»، «برتری کیفی مطلق»، و «پیشدستی در برابر تهدید بالقوه» است اینکه دولتی لبخند میزند، با آمریکا رابطه عادی دارد، پیام تبریک میفرستد یا حتی پیشنهاد امضای صلح میدهد، لزوماً به این معنا نیست که تهدیدی از آن طرف وجود ندارد.
در نگاه ارتش اسرائیل هر زیرساخت نظامی که بهطور بالقوه بتواند به تهدیدی در ۵ سال آینده تبدیل شود، تهدیدی فعلی است و این دقیقاً چیزیست که دارد در سوریه اتفاق میافتد.
دولت جدید ممکن است لیبرالتر، عملگراتر یا دیپلماتتر باشد. اما اگر دارد پایگاههای هوایی بازسازی میکند، اگر دارد سامانههای راداری نصب میکند، اگر ارتش را دوباره جمع میکند — فارغ از نیتش — از دید اسرائیل، یعنی تهدید بازگشته است.
از نظر اسراییل، خاورمیانه جایی است که همیشه یک نفر در سایه ایستاده است.
در منطقهای که هر پیمان صلحی بوی معاملهی پشت پرده میدهد و هر آشتی سیاسی یک حباب کوتاهمدت است، اسرائیل ترجیح میدهد دیپلماسیاش را با جتهای اف-۳۵ امضا کند. این دیپلماسیای نیست که در سازمان ملل ترجمه شود، اما در منطقه خوب فهمیده میشود.
بنابراین میتوان گفت که اسرائیل به چیزی به نام «تهدید ساختاری» باور دارد.حتی اگر سوریه امروز دوستیاش را به اسرائیل تعارف کند، تا وقتی که ساختار نظامیاش مستقل و توانمند باشد، این تهدید باقی میماند و تلآویو هم ترجیح میدهد این کشورها همیشه در آستانهی وحشت بمانند و هیچگاه از آن عبور نکنند زیرا اسرائیل به صلحی علاقه دارد که با نظارتش ساخته شده باشد، نه با استقلال طرف مقابل و این یعنی، بمباران زیرساختها، بخشی از فرایند صلحی است که در این نگاه فهمیده میشود.
شاید روزی در آینده سوریه عضو پیمان ابراهیم شود. شاید سفارت اسرائیل در دمشق باز شود یا پرچم اسراییل در استقبال از نتانیاهو بالای قصر عباسی به اهتزاز درآید اما تا آن روز، اگر هواپیمایی اسرائیلی شبانه بر فراز خاک سوریه دیده شد، نباید تعجب کرد.
در خاورمیانه، هیچچیز به اندازهی «امنیت» قابل معامله نیست و در دکترین تلآویو، صلح واقعی فقط وقتی معنا دارد که دشمن، دندانهایش را از دست داده باشد و در مسیر نه چندان کوتاه مرزهای اسراییل تا دمشق که اکنون برای ارتش اسراییل کاملا امن و هموار است تنها سلاح طرف سوری کلاشینکف باشد.