آب به عنوان یکی از منابع حیاتی هر کشوری، نقش محوری در توسعه اقتصادی، کشاورزی، صنعت و سلامت عمومی ایفا میکند. ایران کشوری با اقلیم خشک و نیمهخشک است که منابع آب سطحی آن به دلیل تغییرات اقلیمی و کمبود بارشها با محدودیتهای جدی مواجه شدهاند. در این میان، آبهای زیرزمینی به عنوان پشتیبان حیاتی، همیشه نقش کلیدی در تامین نیازهای بخشهای مختلف از جمله کشاورزی، صنعت و آب شرب ایفا کردهاند. اما در دهههای اخیر، روند بهرهبرداری از این منابع حیاتی بهشدت افزایش یافته و برداشتها فراتر از حد مجاز و ظرفیت تجدیدپذیری صورت گرفته است. ادامه این روند علاوه بر اینکه منجر به تحلیل منابع پایه میشود، تبعات اقتصادی و اجتماعی سنگینی را هم به همراه خواهد داشت.
آب زیرزمینی طی هزاران سال در سفرههای زیرزمینی ذخیره شده است؛ منبعی که قرار بود در مواقع اضطراری و کاهش منابع سطحی به کمک کشور بیاید. اما برداشت بیرویه و طولانیمدت باعث شده است که در کمتر از پنجاه سال، بیش از ۱۵۰ میلیارد مترمکعب از این ذخایر استخراج شود. نکته مهم این است که دیگر حدود ۵۰ میلیارد مترمکعب از این آبخوانها به دلیل افت سطح، شور شدن و کاهش کیفیت، قابل برداشت نیستند. از منظر اقتصادی، این موضوع به معنای استفاده از سرمایههای ملی به جای بهرهبرداری پایدار است. برداشت بیرویه سرمایه آب زیرزمینی، در کوتاهمدت شاید پاسخگوی نیاز باشد اما در بلندمدت منجر به کاهش توان تولید، افت عملکرد بخشهای کشاورزی و صنعتی و افزایش هزینههای اقتصادی خواهد شد.
کشاورزی بیش از ۹۰ درصد مصرف آب کشور را به خود اختصاص داده است و هنوز در بسیاری از مناطق با روشهای سنتی و کمبازده آبیاری غرقابی کار میکند. این مدل آبیاری که مصرف آب بسیار بالایی دارد، در کنار کشت محصولات پرآببر، فشار زیادی بر منابع آب زیرزمینی وارد میکند. کشاورزان برای تامین نیازهای خود به چاههای عمیقتر و برداشتهای غیرمجاز روی آوردهاند که باعث کاهش سالانه سطح آب و افت کیفیت منابع شده است. اقتصاددانان منابع طبیعی بر این باورند که اصلاح الگوی کشت و بهبود بهرهوری آب در کشاورزی، نخستین گام برای کاهش این فشارهاست. مصرف ناپایدار آب در کشاورزی علاوه بر کاهش بهرهوری، به مشکلاتی منجر میشود که جبران آن دهها سال به طول خواهد انجامید.
عماد محجوبی، استادیار گروه مهندسی آب و محیطزیست دانشکده مهندسی عمران دانشگاه شاهرود معتقد است: «مشکلات بهصورت زنجیرهای به یکدیگر متصل هستند. زمانی میتوان فشار مصرف آب در بخش کشاورزی را کاهش داد که شغل جایگزین صنعتی مناسبی برای کشاورزان ایجاد شود یا نظام کشاورزی کشور به سمت صنعتی شدن حرکت کند. اما ارادهای برای صنعتیسازی کشاورزی وجود ندارد. در حالی که بسیاری از کشورها همچنان به فعالیتهای کشاورزی ادامه میدهند، اما بیشتر آنها به سمت کشاورزی صنعتی حرکت کردهاند. کشاورزی صنعتی به معنای بهرهور کردن مصرف آب در این بخش است. در ایران همچنان در اوج دمای ۴۰ درجه سانتیگراد، همان حقابههای سنتی گذشته پرداخت میشود و اراضی کشاورزی به روش غرقابی آبیاری میشوند؛ روشی که با توجه به پتانسیل تبخیر بسیار بالای کشور، اتلاف منابع آبی را بهشدت افزایش میدهد.»
فرونشست زمین پیامد مستقیم برداشت بیرویه از آبخوانهاست. این پدیده به معنای نشست دایمی سطح زمین و از بین رفتن ظرفیت ذخیره آب است که خسارات جبرانناپذیری به زیرساختها، کشاورزی و اقتصاد ملی وارد میکند. ترکخوردگی زمین، آسیب به راهها، خطوط انتقال انرژی و ساختمانها هزینههای هنگفتی برای بازسازی و تعمیر ایجاد میکند و ریسک سرمایهگذاری را بالا میبرد. که در نتیجه آن اقتصاد کلان را با کاهش بهرهوری سرمایههای فیزیکی و افزایش ریسک اقتصادی مواجه میکند که میتواند رشد اقتصادی کشور را تحت فشار قرار دهد. این وضعیت، هشدار جدی برای تصمیمگیرندگان است که اصلاحات عمیق و بنیادین را در سیاستهای آب کشور در دستور کار قرار دهند.
خشک شدن تالابها و کاهش رطوبت خاک ناشی از افت منابع زیرزمینی، باعث فعال شدن کانونهای گردوغبار نمکی در مناطق مختلف کشور شده است. این ذرات معلق در هوا نه تنها کیفیت زندگی را کاهش میدهند بلکه سلامت میلیونها نفر را تهدید میکنند و باعث افزایش بیماریهای تنفسی میشوند. از منظر اقتصادی، این آلودگی هوا بار سنگینی بر نظام سلامت وارد میکند و کاهش بهرهوری نیروی کار را به دنبال دارد. همچنین آسیب به محصولات کشاورزی و زیرساختها هزینههای زیادی به کشور تحمیل میکند. موضوعی که پژوهشگران نیز تاکید میکنند: «گردوغبار ناشی از خشکی آبخوانها یکی از معضلات جدی و مستقیم بحران آب زیرزمینی است.»
دلایل متعددی در ورشکستگی آبخوانهای ایران نقش دارند که بهطور پیچیدهای به هم پیوند خوردهاند. تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگیها، همراه با افزایش دمای هوا، ورودی آب به منابع زیرزمینی را بهشدت کاهش داده است. به گفته کارشناسان، میانگین بارش سالانه کشور که حدود ۲۴۰ میلیمتر بوده است، در سالهای اخیر در برخی مناطق به زیر ۱۰۰ میلیمتر سقوط کرده است. در عین حال، رشد جمعیت کشور طی چند دهه اخیر، توسعه شهرنشینی و صنعتی بدون توجه کافی به محدودیتهای آبی، تقاضا برای آب را بهشدت افزایش داده است.
مدیریت اشتباه منابع آبی، عدم تخصیص مناسب حقابهها و برداشتهای غیرمجاز، کانونهای بحران را تشدید کردهاند. گزارشها حاکی از آن است که حدود ۱۵ میلیارد مترمکعب برداشت غیرمجاز وجود دارد که نیمی از آن مربوط به چاههای غیرمجاز و نیمی دیگر به برداشت بیش از مجوز چاههای مجاز بازمیگردد. در همین راستا، سجاد فتاحی، پژوهشگر حوزه حکمرانی آب تاکید میکند که بدون اصلاحات ساختاری در نظام مدیریت منابع آب و بهرهگیری از تخصص و فناوریهای نوین، عبور از این بحران دشوار خواهد بود. به گفته او، ایجاد فضای تعاملی بین نهادهای مختلف، شفافیت در تخصیص منابع و تقویت مشارکت نخبگان ایرانی، کلیدهای اصلی مقابله با بحران محسوب میشوند.
با وجود وسعت مشکلات، هنوز فرصتهایی برای کاهش شدت آسیبها وجود دارد. اصلاح الگوی کشت و کاهش سطح زیرکشت محصولات آببر، توسعه سامانههای نوین آبیاری مانند آبیاری قطرهای، و بهبود بهرهوری آب در کشاورزی، میتوانند مصرف آب را به شکل چشمگیری کاهش دهند. این اصلاحات ضمن کاهش فشار بر منابع، به افزایش بهرهوری اقتصادی و کاهش هزینههای تولید کمک خواهند کرد.
از دیگر راهکارهای مقابله با بحران مدیریت تقاضا است به گفته محجوبی: «اصلیترین مبحث در مدیریت منابع آب ایران، مدیریت تقاضاست، تجربه نشان داده است که وقتی منابع عرضه آب محدود و حتی به انتهای خود نزدیک میشوند، تنها تمرکز بر افزایش عرضه پاسخگو نخواهد بود.» وی اشاره میکند که در بخش عرضه، اگرچه بحثهایی درباره انتقال آب و استفاده از منابع آب نامتعارف وجود دارد، اما این موارد پاسخ قطعی نیست، محجوبی گفت: «مساله اصلی مدیریت تقاضاست. شما اگر تمام اقیانوسهای جهان را هم به ایران بیاورید، با شیوه مصرف کنونی باز هم تمام میشود.
موضوع تامین آب، راهحل بحران نیست. راهحل واقعی مدیریت مصرف و تقاضاست. ارتقای بهرهوری در کشاورزی، توزیع شهری و بازچرخانی فاضلابهای شهری، کلیدهای اصلی مدیریت تقاضا محسوب میشوند.» به گفته این کارشناس: «برای مثال در بخش کشاورزی، اگر تنها ۱۰ درصد مصرف آب کشاورزی کاهش یابد، تمام نیازهای شرب و صنعت کشور تامین میشود. با این حال، رویکرد سیاستگذاری همچنان مبتنی بر انتقال آب و اجرای پروژههای پرهزینه است. به عنوان نمونه، انتقال ۷۰ میلیون مترمکعب آب از دریای عمان به اصفهان با وجود سرمایهگذاریهای هنگفت، در مقابل مصرف سالانه ۱۲۰۰ میلیون مترمکعب آب استان، عددی ناچیز بهشمار میرود. این در حالی است که فقط ۱۰ درصد صرفهجویی در بخش کشاورزی برابر با ۱۰۰ میلیون مترمکعب صرفهجویی خواهد بود. یعنی با هزینه کمتر میتوان اثر بیشتری داشت.»
وی معتقد است که ساختار حکمرانی آب ایران از نظر تعریف اهداف کلان دچار تعارض بنیادین است. وزارت نیرو وظیفه حفاظت از منابع آب را دارد اما جهادکشاورزی در جهت افزایش تولید محصولات کشاورزی با شدت تمام عمل میکند، بیآنکه محدودیتهای آبی را مدنظر قرار دهد. وی تاکید میکند که حل بحران آب ایران، یک مساله سیستمی بسیار پیچیده است که نیازمند رویکردهای چندجانبه، خردمندانه و تدریجی است: «شکستن کارهای بزرگ به دستاوردهای کوچک و گامبهگام میتواند در نهایت به موفقیتهای بزرگ منجر شود» از نظر وی، آب نه فقط یک مساله محیط زیستی بلکه محور توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور است: «آب محور توسعه است. نمیتوان آن را از سیاست و اقتصاد جدا کرد. اگر به همین شکل ادامه دهیم، طبق پیشبینیها که گفتهاند برخی استانهای مرکزی و جنوبی ایران در آیندهای نه چندان دور از جمعیت خالی میشوند، این اتفاق خواهد افتاد، این یعنی وقتی آب نیست توسعه جمعیتی که میشود توسعه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دیگر وجود نخواهد داشت.» او همچنین به اهمیت فرهنگسازی و آموزش عمومی برای کاهش مصرف آب اشاره دارد و میگوید: «کاهش تقاضا در حوزه شهری، مستلزم توانمندسازی شهروندان، فراهم کردن ابزارهای کاهش مصرف مانند شیرآلات کممصرف و ایجاد حساسیت نسبت به مصرف آب است.
برای مثال پروژههایی مانند «بیایید درباره آب گفتوگو کنیم » از پروژههای موثر در مدیریت مصرف بود که نتایج خوبی به دنبال داشت» به گفته این کارشناس در برخی کشورهای منطقه، کنتورهای هوشمند، مصرف آب لحظهای شهروندان را نمایش میدهند و همین اطلاعرسانی موجب کاهش مصرف میشود. اما در ایران به دلیل عدم ارزشگذاری واقعی آب، حتی اگر این فناوریها نصب شوند، تاثیرگذاری محدودی خواهند داشت. محجوبی بر ارزشگذاری اقتصادی آب تاکید میکند: «آب باید کالایی اقتصادی و ارزشمند تلقی شود. اگر مصرفکننده متوجه ارزش واقعی آب نشود، سیستمهای کنترل مصرف از قبیل کنتورهای هوشمند نیز تاثیری بر مصرف نخواهد داشت.» در نهایت، این متخصص تاکید دارد که بدون اصلاحات بنیادی در ساختار حکمرانی آب، تغییر فرهنگ مصرف و بهبود بهرهوری، حتی بهترین پروژههای تامین آب نیز نمیتوانند مشکل اصلی کشور را حل کنند: «پروژههای بزرگ سازهای و انتقال آب ممکن است مقطعی کمک کنند، اما اصل مشکل ما مدیریت ناکارآمد مصرف و تقاضاست.»
به اعتقاد محجوبی، راهکارهای مدیریت تقاضا فقط محدود به بخش منابع آب نیست و نیازمند اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاستگذاری کلان است. به بیان دیگر، تغییر رفتار مصرفکننده، اصلاح قیمتگذاری آب، ارتقای فناوری، اصلاح حکمرانی آب و توسعه اشتغال غیرکشاورزی، همه باید به صورت همزمان و سیستمی دنبال شوند تا کشور بتواند از این بحران عمیق و چندبعدی عبور کند.