به گزارش اقتصادنیوز، در روزهایی که «زمزمه های تغییر مدیران ارشد صداوسیما» به عنوان یک مطالبه از سوی تحلیلگران سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ...درحال مطرح شدن است، حامیان تندرو این رسانه با نگاه انحصارگرایانه مدعی شده اند که چرا تریبون صداوسیما در روزهای جنگ و بعد از آن گاها در اختیار طیف اصلاح طلب و معتدل قرار گرفته است.
سوی دیگر
در این زمینه ماشاءالله شمس الواعظین ، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی بر این باور است که شخصیت های اصلاح طلب و تئوریسین های اصلاح طلب در تفسیر اتفاقی که افتاد خوانش و قرائتی جدید ارائه کردند؛ در واقع به یک معنا، صدا و سیما را نجات دادند.
او تاکید می کند؛«مقامات و نهادهای بالادستی صداوسیما در جستجوی مدل های خفه کننده صدا و سیما و تک صدا کردن صدا و سیما هستند.»
در ادامه گفتوگوی اقتصادنیوز را با این روزنامه نگار پیشکسوت از نظر می گذرانید.
******
آقای شمسالواعظین!طی روزهای اخیر گاها شاهد حضور برخی چهره های اصلاح طلب در صداوسیما بودیم، اتفاقی که به سرعت با مخالفت تندروها روبرو شد و مخالفت خود با حضور این چهره ها در تریبون ها و میزگردهای صدا و سیما شدند. این رویکرد و انحصارطلبی خصوصا در سال های اخیر از نگاه تحلیلگران ضربه جدی به جایگاه صدا و سیما در جامعه زده است، نگاه شما چیست؟
صدا و سیما به صورت کلی در سال های اخیر متناسب با حجم تحولات و چالش های پیش روی ایران موفق عمل نکرده است؛ حتی اجازه بدهید از واژه ناکامی هم استفاده کنم، یعنی در ارتباط با حجم چالش ها و مسائلی که پیش روی ایران قرار داشت ناکام بود.
عمدتا دغدغه صدا و سیما این بود که ساختار خودش را به قول یکی از روزنامه نگاران که ساختار هزینه - کارخانه ای هست، حفظ کند و به هیچ تحولی در درون خودش اجازه وقوع ندهد.
هر رسانه ای که دچار این مشکل شود از حیث مخاطب سازی و حفظ مخاطب فرو می پاشد. صدا و سیما در سال های اخیر در معرض بزرگترین خطر و چالش مخاطب سازی خودش قرار داشت و به هیچ عنوان توجهی هم به این چالش و بحران نمی کرد. در جنگ اخیر این واقعیت را بگویم که این مردم بودند به داد صدا و سیما رسیدند نه صدا و سیما.»
با وجود نگاه انتقادی مردم به صداوسیما، دقیقتر توضیح میدهید که منظور شما از اینکه مردم به داد این رسانه رسیدند، چیست؟
بله؛ مردم بدون توجه به سفارش، توصیه و فرمان کسی(از بالا تا پایین)، ناگهان با یک دشمن خارجی مواجه شدند که روایت سازی و شبکه های تلویزیونی فارسی زبان خاص خودش را دارد. ولی ناگهان مردم حول دولت مرکزی متحد شدند و این اتفاق بسیار عجیبی است.
انتظاری که از رسانه های ملی داشتند این بود که در یک جنگ واقعی به سر می بریم و الان وارد جنگ واقعی شدیم. چرا شما خواب و چرا بی تفاوت هستید؟ مردم حتی از خودشان حرکاتی نشان دادند که دوربین و خبرنگار صدا و سیما را دنبال خودش کشاند.
پس طبیعی است که دختری که سرود «ای ایران» را زیر گنبد آزادی می خواند و محسن چاووشی آهنگ «علاج» را ترانه سرایی می کند، مصاحبه شخصیت های ملی گرای مهاجر خارج از کشور و اتحادشان با شخصیت های ملی داخل کشور کمک کرد به اینکه صدا و سیما مجبور شود دنبال چهره های جدید برود.
به دلیل ناتوانی یا سیاست های پیشین صدا و سیما مبنی بر اینکه همیشه خط قرمزش این بود که دنبال شخصیت های ملی برود، مجبور شد وسط راه را بگیرد. دنبال شخصیت های اصلاح طلبی آمد که باری به هر جهت از دید صدا وسیما و مدیریت شان در نیمه های راه می توانند در اتحاد با محافظه کاران در چالش های ملی قرار گیرند و متحد شوند.
به عقیده جنابعالی علت واکنشی که تندروها به حضور اصلاح طلبان در صدا و سیما دارند، چیست؟
اجازه بدهید بگویم، شخصیت های اصلاح طلب و تئوریسین های اصلاح طلب در تفسیر اتفاقی که افتاد خوانش و قرائتی جدید ارائه کردند؛ در واقع به یک معنا، صدا و سیما را نجات دادند. این چهره ها تحلیل اصیل ارائه کردند و به دلیل برخورداری از موقعیت، آشنایی به زبان و پر مطالعه بودنشان موفق شدند پشت پرده های جنگ 12 روزه را تئوریزه کنند و جامعه ایران را بیش از پیش حول دولت مرکزی ایران و نیروهای مرکزی مسلح فداکار متحد کنند.
این طیف تندرو ترجیح می دهند صدا و سیما به همان روال قبل ادامه دهد و هیچ کاری به تنوع نداشته باشد. من نگران عوامل نفوذی به این شکلی که می گویم هستم. نفوذی ها در بردن اطلاعات از این سو به آن سو، در انتقال پهپاد از این جا به آن جا یا شلیک پهپاد فقط خلاصه نمی شوند؛ در سبک، نمونه و الگوهای عرضه شده برای تهی کردن نظام سیاسی کشور از متحدان استراتژیک نیز باید دیده شوند.
سبک تلاش برای تنها کردن و تنهاسازی به اصطلاح نظام سیاسی و تهی کردن این نظام از متحدان، پایگاه های اجتماعی و پایگاه هایی که ممکن است از نو، گرایش نسبت به نظام سیاسی در روزگار چالش و بحران ایجاد کنند. این نکته فوق العاده مهم است.
حالا وقت آن رسیده که همان شخصیت های اصلاح طلب این توانایی و توانمندی خودشان را در خدمت مقوله های ملی از جمله جنگ میهنی قرار دهند. نیرویی که این عمل را انجام داده است در سال ها سکوت و سایه نسبت به تجهیز تئوریک خودشان پرداخته بودند.
آیا تغییرات در رأس صدا و سیما که این روزها زمزمه هایی از آن شنیده می شود می تواند تغییرات رویکردی در این سازمان ایجاد کند؟
به نظر من، مقامات و نهادهای بالادستی صداوسیما بدون توجه به گرایش هایی از این دست در جستجوی مدل های خفه کننده صدا و سیما و تک صدا کردن صدا و سیما هستند.
اگر مطالعه دقیقی شود ما با پیامدها و نتایج یک عمل کار داریم، یعنی اینکه وقتی به اصطلاح خائن را شما پیدا می کنید که در حال جرم علیه منافع کشور است، جرم مشهود است و او را دستگیر می کنیم. اما یک سری اقداماتی در خفا و پنهان کاری صورت می گیرد که جامعه را یک صدا، یک تنه، یکنواخت و در جاده های باریک تنهایی قرار دهد تا به اصطلاح فرجامش همان چیزی شود که اسرائیل و ایالات متحده آمریکا می خواهند.
باید بگویم این مدل های تفکر و الگوهای تفکری را که پشت این انباره ها و تلاش ها پنهان شدند باید افشا و از صحنه خارج کنیم. در غیراینصورت من معتقدم مدل هایی از این دست که از آنها نام می بریم تکرار خواهد شد و یک بار دیگر دوباره در چالش های پیش روی ایران که تمام نیافته است، دوباره این ها رخ می نمایند و دوباره برای ایران ممکن است مشکلات زیادی ایفا کنند.
الان وقت آن است که از این رهاورد و دستاورد بزرگ جنگ 12 روزه در شکل و تجلی گاه های خودش مثل اتحاد ملی، همبستگی ها و یکنواخت شدن صدای ایرانیان داخل و خارج پاسداری کنیم. هر شعاری که بتواند موفق شود یا تلاش کند این حرکت را ناکام کند باید در نطفه خفه شود تا توسط دولت، حکومت و نهادهای تصمیم گیرنده در این زمینه. در غیر اینصورت ما علاوه بر تلفاتی که در عرصه هایی که دیدیم می دهیم، سرمایه بزرگ ملی مان را هم در شکل اتحاد و هبستگی های ملی از دست می دهیم.
این ها تکرار نخواهد شد یا کم تکرار می شود. بنابراین باید به آن ارج بگذاریم و از آن حراست و پاسداری کنیم. حتی باید تک صدا شدن جامعه و صدا و سیما و بقیه رسانه ها حتی ممانعت کنیم.
پای مدیران ارشد صداوسیما در تریبون ندادن به برخی چهره ها بارها مطرح شده و گویی تبدیل به سیاست در صدا و سیما شده است و ...
من با نام افراد کاری ندارم. جبلی و وحید جلیلی؛ این ها 2 نفرند. صدا و سیما و سیاست هایش از این 2 نفر پیروی و تبعیت می کند؟ من اصلا این نکته را قبول ندارم. یک الگویی داریم که حاکم بر گفتمان صدا و سیماست. من با این الگو کار دارم. سبک به اصطلاح تولید محتوا و رواج آن در جامعه تک صدایی خطرناک است. ما با این کار داریم.
حالا هر کسی می خواهد باشد. ضمیر، مرجع خود را پیدا می کند. این سیاست صدا و سیما در سال های اخیر خیلی ویرانگر بود. آنچه اتفاق افتاد نتیجه یاری افکاری عمومی و شتافتن این افکار به داد صدا و سیما بود؛ حتی بر عکس هم نبود. صدا و سیما روایتگر این به اصطلاح همبستگی ملی حول دولت مرکزی بود و نه سازنده آن.
با این حساب اگر تغییراتی که الان در رأس صدا و سیما شنیده می شود هم رخ دهد، باز هم آن الگو تغییری نمی کند و این رویکرد قائم به فرد نیست.
دقیقا؛ حجم تاثیرگذاری 2 شخصیت که ما درباره آن بحث می کنیم و پرسش شما هم هست، نشان می دهد اوضاع سیاست های تبلیغی نظام سیاسی کشور خراب و دستخوش یک بیماری عجیب و غریبی شده است.
2 نفر می توانند این همه تغییرات استراتژیک و راهبردی در این سیاست ها ایجاد کنند؟ من خیلی بعید می دانم. در نتیجه تمایل دارم به سمت ژانرهای حاکم بر این سیاست ها و شکل سیاست گذاری تبلیغی ایران بروم. این خیلی مهم است و باید در معرض تغییر قرار گیرد.
مثال می زنم. الان برای حذف دوباره شخصیت هایی که در این 12 روز پا به میدان گذاشتند و به صدا وسیما رفتند، تلاش می کنند. بعد تلاش می شود حضور دخترانی که در جنبش زن زندگی آزادی فعال داشتند، دوباره حول دولت مرکزی و مسائل میهن هدف قرار گیرد که آنها را طرد کنند.
بعد آرام آرام سراغ بقیه چهره ها و ایرانیان مقیم خارج از کشور مثل شخصیت های ملی می رود که تلاش خطرناکی است و باید مورد توجه قرار گیرد چون پیامدها و ویرانگری آن بیش از یک جنگ است.