عصر ایران به نقل از روزنامه اعتماد در ادامه آورده است، یکی از گزارههای نادرست و ضد منافع کشور که برای سالها از سوی تندروها مطرح میشود، عدم تمایز میان جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات است. اخیرا هم دو باره و ده باره این مساله را در خصوص شبکههای مجازی مطرح کردهاند. در واقع مساله اصلی آنان جاسوسی نیست، بلکه مخالفت با دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی بیان است.
بهطور کلی دنیای امروز و پیشرفت و برنامهریزی آن متکی به اطلاعات است. اقتصاد اطلاعات که زمانی جزو کوچکی از اقتصاد هر جامعهای بود امروز بسیار بزرگ شده است. به صورت سنتی اقتصاد را به سه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی تقسیم میکنند، ولی اقتصاد اطلاعات و دانشمحور چنان گسترش و اهمیت یافته که نهادهای اقتصادی مهم جهان این بخش را به عنوان بخش چهارم به اقتصاد اضافه کردهاند.
این بخش شامل فناوری اطلاعات، تحلیل داده و هوش مصنوعی، خدمات حرفهای پیچیده، آموزش عالی و تحقیقات و تولید نرمافزار و خدمات دیجیتال و رسانههای نوین است. سهم این بخش از کل اقتصاد در ایالات متحده ۳۵ تا ۴۰ درصد در آلمان حدود ۳۰ درصد، در چین ۲۰ تا ۲۵ درصد که با رشد شتابان همراه است، در شمال اروپا بالای ۴۰ درصد و در کره حدود ۳۵ درصد است. در ایران بهرغم وجود نیروهای متخصص خوب، ۶ تا ۱۰ درصد و ترکیه نیز ۱۸ تا ۲۲ درصد است. قصد پرداختن به این اقتصاد را ندارم که کارشناسان ذیربط بهتر میدانند.
آنچه میخواهم بگویم، نقد رویکرد فاجعهباری است که تحت پوشش مخالفت با جاسوسی مانع تولید اطلاعات و دسترسی آزاد به آن است. رویکردی که دولت گذشته سعی کرد تا آنجا که در توان دارد مجاری تولید و انتشار دادهها را ببندد، برای اولینبار در ایران جدید، حتی از تولید و ارایه اطلاعات بهداشتی و درمانی به سازمان بهداشت جهانی نیز استنکاف کردند. این یادداشت به صورت مختصر به ریشه این ماجرا و اینکه چه عوارض وحشتناکی برای ایران و مردم دارد، پرداخته میشود. یکی از ریشههای مخالفت با دسترسی آزاد به اطلاعات آشکار کردن نقاط ضعف مدیران و سیاستگذاران است. هنگامی که شاخصهای آموزشی، بهداشتی، اقتصادی و… بدتر میشود تنها راهی که به ذهن آنان میرسد، منع تولید و منع دسترسی به اطلاعات یا دستکاری در دادههاست.
گویی پاک کردن صورت مساله، موجب حل آن میشود. آشغالها را زیر فرش پنهان میکنند. جالب است که همزمان به جای دسترسی به اطلاعات واقعی، اقدام به دادن اطلاعات نادرست و غلط و مخدوش میکنند. در دوره اول اصولگرایان از ۸۵ تا ۹۳ وضعیت ایجاد اشتغال بسیار فاجعهآمیز بود و مطابق آمار رسمی در مقطعی از آن دوره بهطور متوسط ایجاد سالانه شغل به حدود ۱۴۰۰۰ رسیده بود، در آخرین سال دوره اصلاحات ۵۴۰ هزار بود، ولی احمدینژاد آمار میداد که سالی ۶/۱ میلیون شغل ایجاد کردهایم! صد برابر بیشتر از واقعیت.
این نوع آمار دادن دقیقا مصداق همان رفتار ملانصرالدین است که برای فریب مردم گفت در کوچه بالایی آش نذری میدهند تا مردم بروند آنجا ولی کسی باور نکرد و نرفت، او هم پیش خود گفت نکند آش میدهند لذا خودش رفت! این آمارسازیها و ممنوعیت تولید و انتشار آمار رسمی و واقعی در درجه اول خود مسوولان را فریب میدهد و نه مردم یا کارشناسان را.
دیجیتال و اطلاعاتی و دادهمحور شدن اقتصاد و جامعه یک روند قطعی است، مثل روند صنعتی شدن؛ صنعتی شدن نیز یک روند فراتر از اراده این و آن بود و باید با آن همراهی کرد، حداکثر کاری که میتوان کرد رعایت برخی موارد برای کاهش عوارض آن است. در حالی که جلوی این روند ایستادن، خودکشی محض و ابلهانه است، مثل خودکشی کردن از ترس سرماخوردگی است. این هم ربطی به جاسوسی ندارد.
در یک کلام باید بدانیم هنگامی که از ابزار الکترونیک استفاده میکنیم، دیگر هیچ چیز پنهان وجود ندارد ربطی هم به اینترنت ملی یا بینالمللی ندارد. این یک اصل است. همه این دادهها یا به صورت موردی یا به صورت تحلیلی و جمعبندی از موارد جزیی میتوانند مورد بهرهبرداری قرار گیرند. یک اقتصاد پویا برای زنده ماندن و رشد کردن سعی در تولید حداکثر اطلاعات دارد و این به سود جامعه و مردم و پیشرفت و از همه مهمتر به سود مدیریت امور و بهبود رابطه مردم و حکومت است، حتی اگر دیگران هم از آن استفاده کنند که اغلب استفاده دیگران هم مفید است.
در اینجا میکوشم که چند مورد را بررسی کنم. اولین مورد جنگ اخیر است. تقریبا نوعی اتفاق نظر است که ارزیابی اولیه اسراییل از نحوه واکنش مردم نسبت به تجاوز آن اشتباه بوده و بالطبع اگر این ارزیابی را نداشت، دست به این اقدام نمیزد یا چنین اهداف بزرگی را برای خود در نظر نمیگرفت که امروز بگویند شکست خورده است. این اشتباه ناشی از فقدان یاعدم انتشار نظرسنجی از نگاه مردم ایران نسبت به وقوع چنین اتفاقی بود. مردم کاری را انجام دادند که به آن معتقد بودند، پس اگر اعتقاد آنان آنگونه که بود سنجیده و منتشر میشد، هم حکومت ایران و هم دیگر کشورها از آن مطلع میشدند و رفتار خود را متناسب با آن تنظیم میکردند. حتی اکنون و پس از جنگ هم نظرسنجیهای لازم یا انجام نمیشود یا منتشر نمیشود.
اتفاقا آخرین نظرسنجی منتشر شده در اسراییل نشان میدهد که حدود نیمی از مردم آنجا معتقدند که در این جنگ پیروز نشدهاند و این داده مهمی برای سیاستگذاران آنان است که متوجه تبعات و برداشتهای مردم از رفتارشان باشند. بنابراین زیانکننده اصلی از سیاست محدودیت تولید و انتشار داده، نیروهای داخل کشور هستند که بیاطلاع از واقعیت میمانند. دشمنان هم اگر اشتباه کنند، دودش به چشم ما خواهد رفت.
اتفاقا درباره قدرت موشکهای ایران نیز همین قاعده برقرار است. یک دستگاه نظامی مقتدر که هدفش بازدارندگی است، میکوشد که کارایی سلاحهای خود را به جهان بهطور دقیق منتقل کند تا طرف مقابل دچار خطای محاسبه نشود. اگر طرف مقابل به دلیل بیاطلاعی از توان نظامی ما دچار اشتباه شد و جنگ کرد، در هر صورت ما هم زیان میبینیم. نمیتوان فقط به انجام تهدید بسنده کرد که مثلا فلان سلاح را داریم که چنین است و چنان و هنوز استفاده نکردهایم.
باید کارایی آن را پیش از جنگ در معرض راستیآزمایی قرار داد تا طرف مقابل در محاسبات خود برای آغاز به تجاوز منظور کند و پشیمان شود. هدف باید بازدارندگی باشد و نه جنگ. رژیمهای متجاوز هستند که قدرت خود را پنهان میکنند تا بتوانند حمله کنند. نمونه دیگر از حوزه فرهنگی و اجتماعی، یکی از دادههایی که چند سال منتشر نمیشود، نامهای انتخابی برای نوزادان است.
این نامها بازتابی از واقعیت گرایشهای مردم و جامعه است. چرا منتشر نمیشود، چون واضح است که با شیب نزولی شدیدی مردم از انتخاب نامهای مطلوب ارزشهای رسمی صرفنظر میکنند. ظاهرا این نتیجه را دیگر نمیتوانند انکار کنند، پس انتشار آنها را منع کردهاند، ولی این واقعیت و گرایش در جامعه وجود دارد و مردم هم آن را میدانند، چون خودشان عامل این روند هستند و همچنان به مسیر خود میروند. اطلاعات، دماسنج جامعه است.
با دستکاری در دماسنج تب بیمار پایین نمیآید، بلکه پزشک فریب میخورد و بیمار از دست میرود. توجه کامل به جلوگیری از دسترسی به اطلاعات موجب میشود که از جاسوسی واقعی که اطلاعات ویژه است و به درد عملیات میخورد، غافل شویم و یکباره چشم میگشاییم و میبینیم که انواع و اقسام اقدامات براساس جاسوسیهای واقعی شکل گرفته که تصورش را نمیکردیم. به علاوه طرف مقابل از طریق هوش مصنوعی چنان پیشرفت کرده که بیشترین اطلاعات جاسوسی و عملیاتی را به دست میآورد که در مخیله ما هم نمیگنجد، چرا؟ چون اساسا با این فناوری آشنایی کافی در سطح دشمن نداریم و در مقابله با آن پیشاپیش بازنده میشویم. آقای پزشکیان باید صریحا در رفع محدودیتهای دسترسی آزاد به اطلاعات اقدام کند.
از زمانی که قانون دسترسی آزاد به اطلاعات تصویب شد، تاکنون مسیر معکوس دسترسی آزاد به اطلاعات را شاهد بودهایم. کلا آن قانون به فراموشی سپرده شده و مسیر نیز به ویژه در دولت آقای رییسی با سرعت و شیب تند در جهتعدم دسترسی و حتیعدم تولید اطلاعات بوده است. یکی از علل بیاطلاعی مدیران و سیاستگذاران از واقعیتها همین فقدان اطلاعات است، مردم و نخبگان جامعه نیز اگر دسترسی به اطلاعات واقعی نداشته باشند، بدترین حالت و سناریوها را تصور کرده و میپذیرند. منع دسترسی آزاد به اطلاعات نه تنها نقض حق مردم است، بلکه از هر نظر برای مملکتداری واجد آثار منفی و خطرناک است.
در یک جامعه سالم، محرمانه کردن اطلاعات عادی معنا ندارد، زیرا این مساله یکی از مهمترین علل فساد و ناکارآمدی است. اصل بر تولید و انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات است، مگر آنکه با دلایل متقن بتوان محرمانگی آن را ثابت کرد. اکنون مهر محرمانه در بسیاری از موارد با هدف ناکارآمدی و پوشاندن فساد و ناکارآمدی استفاده میشود. بیشترین نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی در شرایطی رخ میدهد که بیشترین حساسیت نسبت به تولید و انتشار دادههای ضروری و مفید نشان داده شده است.