به گزارش همشهری آنلاین، «طه» هنوز حتی دفتر و مدادش را نخریده بود، هنوز لباس فرم مدرسه را نپوشیده بود، هنوز پشت نیمکت کلاس اول ننشسته بود که موشکهای مرگ از راه رسیدند و رؤیاهای کودکانهاش را ناتمام گذاشتند.
طه بهروزی، کودک ۷ سالهای از تبریز، در عصر تلخی حوالی غروب مقابل خانه مشغول بازی بود که صدای انفجاری مهیب سکوت آسمان را شکافت و خاک کوچه از خون او رنگین شد. او فقط یک کودک بود؛ با رؤیای مدرسه، بازی و آینده، اما اسرائیل با حملهای جنایتکارانه تمام این آینده را از او ربود. طه قربانی یکی از همان حملاتی شد که جان صدها تن از هموطنانش را نیز گرفت.
پدر طه میگوید: مادر طه وقتی صدای انفجار را شنید، هراسان بهدنبال او بیرون دوید، اما وقتی رسید، دید فرزندمان غرق در خون، کنار درِ خانه افتاده است. همسرم نیز در آن حمله مجروح شد و چند روزی را در بیمارستان گذراند، اما زخمش نه بر بدن، بلکه بر دل و جانش نشست؛ زخمی از جنس فقدان فرزندی که همه امیدهایش به او بسته بود.
او ادامه میدهد: سرِ کار بودم که با تماس همسایهها فهمیدم همسر و پسرم مجروح شدهاند. خودم را با عجله به بیمارستان رساندم، اما دیگر دیر شده بود. طه، تنها پسرم و تمام دارایی زندگیمان، از دست رفته بود.
همان روز، فقط چند ساعت پیشتر، پدرش او را در کلاس اول دبستان ثبتنام کرده بود. روزی که طه رسما دانشآموز شد، همان روزی بود که به شهادت رسید.
بهروزی میگوید: فقط مانده بود عکسش را برای پرونده تحصیلیش ببریم. قرار بود برایش کیف، مداد و دفتر بخریم. خودش مدام میپرسید مدرسه چهشکلی است؟ اما حالا تمام آن رؤیاها با او دفن شدهاند.
طه یکی از کوچکترین شهیدان جنگ ۱۲روزه است؛ کودکانی مثل او نه سربازند، نه سیاستمدار، نه تهدیدی برای کسی. طه، بر اثر جنایتهای رژیم کودککُش اسرائیل، هیچگاه فرصت نیافت پا به مدرسه بگذارد، دانشآموز شود و رؤیاهای کودکانهاش را زندگی کند. او این دنیا را ترک کرد؛ با کیف مدرسهای که هرگز نخرید و با رؤیایی که دیگر هرگز تعبیر نخواهد شد.