به گزارش مشرق، یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه در کانال تلگرامی خود نوشت:
چند روز پیش بیانیهای از سوی ۱۸۰ اقتصاددان و استاد دانشگاه، درباره «ضرورت تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران» در رسانهها انتشار یافت. در این بیانیه با اشاره به پارهای از مشکلات کشور و مردم در حوزههای مختلف، از «تغییر بنیادی رویکرد نظام حکمرانی»، به عنوان مهمترین توصیه برای حل مشکلات یاد شده است.
از نکات قابل توجه اینکه، تعداد زیادی از امضاکنندگان بیانیه، خود سالیان طولانی در مسئولیتها و پستهای کلیدی کشور حضور داشتهاند. به طور قطع انتشار دیدگاهها و نقطه نظرات صاحبان خرد، اندیشه و تخصص، در کشوری که دارای نظام مردمسالاری دینی میباشد و اداره آن متکی به آرای عمومی است؛ جهت اصلاح شیوهها و روشها برای تامین منافع ملی، نه تنها بسیار مفید بلکه ضروری میباشد و باید از آن استقبال کرد.
البته در این میان، شرط لازم برای مفید بودن طرح چنین دیدگاههایی برای اصلاح امور، غلبه نگاههای علمی و تخصصی بر نگاههای سیاسی از یک سو، و در نظر گرفتن واقعیتهای تاریخی و میدانی و آنچه در جریان میباشد از سوی دیگر است.
اعتقاد بر این است که بیانیه مذکور، از این ویژگی به شکل معناداری فاصله گرفته است. در این نوشتار چند جملهای در خصوص یکی از فرازهای این بیانیه نگارش میشود و هدف هم، تنویر افکار عمومی است. در بخشی از این بیانیه آمده است:
«توصیه مؤکد ما آن است که برای خروج از شرایط به وجود آمده، مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا فعال شود و از بروز مجدد جنگ و تداوم اعمال فشارهای اقتصادی جلوگیری شود. حفظ تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی ایران، مهمترین هدفی است که نباید اجازه داد، ذرهای دچار خدشه شود. نگاههای افراطی که محرک دشمنیها و درگیریهاست، در شرایط موجود کشور، خطرناک و دارای نتایج فاجعهبار خواهد بود.»
نکته کلیدی و اساسی در این فراز از بیانیه، ضرورت حفظ تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی ایران است. این مطلب، کاملا درست و غیرقابل خدشه است اما آنچه محل تأمل میباشد، منابع و عوامل اصلی تهدید علیه تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی ایران است. با توجه به توصیه موکد امضاءکنندگان بیانیه در صدر این فراز، دو نکته اساسی مورد توصیه واقع شده است:
الف- برای خروج از وضعیت کنونی، جلوگیری از بروز جنگ مجدد و پایان بخشی به فشارهای اقتصادی، باید مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا فعال شود.
ب- نگاههای افراطی در داخل کشور، که محرک دشمنیها و درگیریها میباشد را باید کنار گذاشت؛ چرا که خطرناک و دارای نتایج فاجعهبار خواهد بود.
با دقت و تأمل در این دو نکته، برداشت میشود که از نظرگاه این آقایان اقتصاددان، کلید حل مشکلات کشور برای رسیدن به نقطه مطلوب یعنی، «تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران»، در دست آمریکا و اروپا میباشد و میبایست از طریق دیپلماسی و مذاکره سازنده به آن دست یافت. اما نکته مهمتر از دیدگاه صاحبان بیانیه، منابع و عوامل تهدید برای رسیدن به این نقطه مطلوب میباشد؛ که همانا نگاههای افراطی خطرآفرین و دشمنساز است و ریشه آن در داخل کشور میباشد! آیا اینچنین است؟
آیا این تحلیل و برآورد از وضعیت و ریشهیابی مشکلات، و این تجویزها برای برونرفت از شرایط کنونی درست است؟ تأمل در موارد زیر که مخاطب اصلی آن نویسندگان بیانیه میباشد، قضاوت را برای عموم مردم و خصوصاً نخبگان جامعه، نسبت به درستی یا نادرستی آنچه از سوی این ۱۸۰ اقتصاددان مطرح شده، آسانتر خواهد کرد.
۱- توصیه مؤکد کردهاید که برای جلوگیری از جنگ مجدد، با آمریکا و اروپا مذاکره شود. مگر این جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، با اجتناب ایران از مذاکره رخ داد؟ چگونه میتوان توجیه کرد که بعد از برگزاری پنج دوره مذاکره، و در شرایطی که قول و قرارها برای برگزاری دور ششم مذاکرات در روز یکشنبه ۲۵ خرداد گذاشته شده بود؛ به ناگاه رژیم صهیونی با هماهنگی کامل با آمریکا در سحرگاه ۲۳ خرداد به ایران، آن حمله سنگین و گسترده را انجام داد؟
۲- از نگاههای افراطی داخلی و شیوه حکمرانی به عنوان منبع و عامل تهدید برای تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی نام بردهاید، بر این اساس توطئهها و غائلههای تجزیه ایران که از اسفندماه سال ۱۳۵۷، یعنی کمتر از یک ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مرحله اجراء درآمد را، چگونه توجیه میکنید؟ غائلههای تجزیهطلبی در کردستان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و ترکمن صحرا، که پشت سر همه این غائلهها هم، غرب قرار داشت. جنگ تحمیلی هشت ساله را که صدام به نیابت از غرب با هدف تجزیه ایران به راه انداخت را چگونه توجیه میکنید؟
۳- توصیه مؤکد نگارنده این سطور، که برای حفظ تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی ایران، در سن ۱۸ سالگی در سال ۱۳۵۹ به صورت داوطلب بسیجی، سرمای منجمدکننده زمستان در ارتفاعات کردستان را تجربه کرده، و در طول ۴۵ سال گذشته در همین مسیر تلاش نموده، به شما این است که تاریخ معاصر ایران را، نه یک بار بلکه چندین بار مطالعه کنید. به طور قطع با مطالعه تاریخ معاصر ایران، نگاه شما به غرب کاملاً متفاوت از نگاه کنونی خواهد شد.
با مطالعه دقیق سیاستها، رویکردها و رفتار غربیها به ویژه دو کشور انگلیس و آمریکا، با منابع و عوامل اصلی تهدید تمامیت ارضی و موجودیت سرزمینی ایران بیشتر آشنا خواهید شد.
۴- واقعیتهای تاریخی نشان میدهد که غرب و خصوصاً دو کشور یاد شده، از حدود ۲۰۰ سال قبل تاکنون، پنج سیاست و رویکرد: کوچکسازی از طریق تجزیه، عقب نگه داشتن و جلوگیری از پیشرفت، وابسته کردن، انزوای بینالمللی و نابودی هویت ملی ـ اسلامی را در قبال ایران و ایرانیان در پیش گرفته و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، براساس این سیاستها عمل کردهاند. جداسازی بخشهای اعظم از خاک ایران در دوره قاجار با جنگ و در دوره پهلوی بدون جنگ، براساس همین سیاست کوچکسازی ایران انجام شد.
بلاهایی که بر سر ایران و ایرانیها در زمان اشغال در خلال جنگهای جهانی اول و دوم آمد، نتیجه همین سیاستها بود. نابودی اقتصاد ایران و وابسته کردن کشور حتی به واردات گوشت و مرغ و تخممرغ نتیجه همین سیاستها بود. وابسته کردن کشور حتی در حوزه سلامت با وارد کردن پزشک خارجی و دارو از یک سو، و اعزام ایرانی به خارج از کشور برای درمان و عملهای ساده جراحی، نتیجه همین سیاستها بود.
تحمیل قراردادهای استعماری دوره قاجار و پهلوی و خصوصاً تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس ایران برای تحقیر و تضعیف ایران و ایرانی، نتیجه همین سیاستها بود. اجرای سیاستهای نابودی هویت ملی ایرانیان در دوره پهلوی اول و دوم با پوششها و شگردهای مختلف را در همین راستا باید دید. در این خصوص کتابها نوشته شده و کتابهای بیشتری باید نوشت؛ تا نسل جوان و خصوصاً نخبگان جامعه، با ماهیت غرب و رفتارهای دولتهای استعمارگر غربی با ایران و ایرانیان بیشتر آشنا شوند.
۵- شاید سؤال شود که چرا غربیها با ایران و ایرانی، چنین رفتاری داشتند. پاسخ بسیار روشن است. غرب وقتی تمدن جدید خود را پایهگذاری کرد، برای حفظ برتری و سلطه تمدنی خود، به این جمعبندی رسید که باید از ظهور تمدنهای جدید جلوگیری کند. از نظر غربیها، ایران از جمله معدود کشورهای دارای ظرفیتهای ویژه و قابلیتهای استثنائی برای ساخت تمدن نوین اسلامی است. تمام آن پنج سیاست پیش گفته برای نابودی ظرفیتهای تمدنسازی ایران زمین است. ایران زمینی که در یک دوره ۳۵۰ ساله، کانون تولید علم و دانش در جهان است. خوب است شما آثار آقای جورج سارتن که به عنوان پدر تاریخ علم شناخته شده را، با دقت مطالعه کنید.
۶- انقلاب اسلامی به دوران انحطاط ایران پایان داد و جمهوری اسلامی با پشتوانه مردمیاش، در نقطه مقابل آن پنج سیاست غرب به حرکت در آمد و طی ۴۶ سال گذشته، ضمن حفظ تمامیت ارضی و موجودیت ایران، کشور عزیزمان را در مسیر پیشرفت و توسعه پایدار به رغم همه توطئهها و فشارها به پیش برد. این سخن صادقانه و عالمانه و واقعبینانه است که، راز دشمنی غرب با نظام جمهوری اسلامی، آن است که این نظام دارای خصوصیات و قابلیتهای لازم و منحصر به فرد برای حفظ یکپارچگی ایران و موجودیت آن از یک سو، و ساخت تمدن نوین ایران اسلامی از دیگر سوی میباشد.
۷- با توجه به نکات پیش گفته، ماهیت منازعه و جنگی که در میانه مذاکرات، آمریکا و رژیم صهیونی بر ملت ایران تحمیل کرد، نه اختلاف بر سر مسائل هستهای و موشکی، بلکه نوعی رویارویی تمدنی است. آنچه اکنون در حال وقوع است، بسیار نزدیک است از جهاتی، با نظریه هانتینگتون که با عنوان نظریه برخورد تمدنها بعد از فروپاشی شوروی سابق مطرح کرد.
البته صاحبان تمدن غربی، مستکبرین زورگویی هستند که ماهیت واقعی خود را در غزه به نمایش گذاشتند؛ و صاحبان و پرچمداران تمدن در حال ظهور، مستضعفینی موحد و خداپرستی هستند که کرامت انسانی و عدالت، شعار اصلی آنان میباشد.
۸- شما در جنگ اخیر، ملاحظه کردید که ترامپ با توهم دستیابی به پیروزی، از تسلیم بدون قید و شرط ایران سخن گفت و شرط برداشتن تحریمها و فشارها را، تبدیل ایران به سوریهای دیگر اعلام کرد.
۹- شما در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، با اهداف راهبردی متجاوزین آشنا شدید که به صراحت، از سهگانه نابودی صنعت هستهای، قدرت موشکی و براندازی نظام به معنای تجزیه و کوچک کردن ایران سخن گفتند.
۱۰- و سخن آخر اینکه، با توجه به این واقعیات مسلم تاریخی و راز دشمنیهای غرب با ایران، چه در دوران قبل از انقلاب اسلامی و چه در دوران بعد از آن، چگونه کلید حل مشکلات را در مذاکره و تعامل سازنده با آمریکا و اروپا ارزیابی میکنید؟
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.