به گزارش تابناک، حمله شبانگاهی ناجوانمرانه رژیم صهیونیستی در 23 خرداد که به شهادت تعدادی از سرداران و دانشمندان برجسته هستهای ما انجامید، غمی بزرگ برای همه ایرانیان به همراه داشت؛ اما این غم نتوانست مانع از شکلگیری همبستگی کمنظیر ملی شود.
مردم ایران، فارغ از گرایشهای سیاسی، تحت رهبری حکیمانه آیتالله خامنهای، به دفاع از کشور برخاستند و نشان دادند که در بزنگاههای تاریخی، مرزبندیهای سیاسی به کنار میرود. حتی مخالفان نظام نیز در این مقطع حساس، جایگاه رهبری را ستودند و به نقش مؤثر ایشان در مدیریت بحران اعتراف کردند.
اما گویا این واقعیات برای برخی ها قابل درک نیست! بیانیه اخیر میرحسین موسوی نه تنها بوی همدلی نمیدهد، بلکه انگار تلاشی است برای بازسازی فضای سال 1388؛ همان فضایی که کشور را به حاشیه کشاند و شکافهای اجتماعی را عمیقتر کرد.
در حالی که جنگ 12 روزه نشان داد مردم ایران، صرف نظر از اختلافات سیاسی، چگونه کنار هم ایستادند و یکپارچه مقابل تهدید خارجی مقاومت کردند، موسوی همچنان از همان واژگان کهنه و تجویزهای سیاسی صحبت میکند: «مجلس مؤسسان»، «ساختار جدید» و «رفراندوم». اینها به جای تقویت وحدت ملی، بیش از هر چیز تداعیکننده دورهای از بحران و دودستگی است.
آقای موسوی!
مردم در این 12 روز، دوشادوش هم ایستادند. حتی بسیاری از منتقدان نظام، رهبری را در مدیریت این بحران ستودند و به آن احترام گذاشتند. اما شما هنوز در همان ادبیات سرد و شکاک سالهای قبل ماندهاید. چرا این همه تحولات را نمیبینید و نمیخواهید واقعیت را بپذیرید؟
وقتی میگویید «ساختار کنونی نماینده همه ایرانیان نیست» و پیشنهاد «مجلس مؤسسان» را میدهد، عملا در حال دعوت به بازنگریهای بنیادین و فروپاشی نظام هستید. آیا این فرصت مناسبی برای چنین اقدامات رادیکالی است؟
شاید از شنیدن فرصت دو ماهه برای توافق با آمریکا مسرور شده اید تا اگر توافقی حاصل نشود، دوباره دشمن دست به حمله بزند. در این شرایط، چنین پیشنهاداتی بیش از آنکه نشانه دغدغه ملی باشد، بوی فرصتطلبی سیاسی میدهد.
بیانیه موسوی همچنین بر آزادی زندانیان سیاسی و تغییر رویکرد رسانه ملی تاکید دارد. اگرچه این مطالبات ممکن است از منظر حقوقی و انسانی قابل بحث باشد، اما در شرایطی که کشور در معرض تهدید مستقیم است، باید با دقت و حفظ آرامش مطرح شود. رسانه ملی در چنین بزنگاههایی باید نقش همبستگی و آگاهیبخشی را بازی کند، نه اینکه به بهانه تغییر رویکرد، شکافهای داخلی را عمیقتر سازد.
در این میان، تحسین رهبری انقلاب توسط مخالفان نظام بیش از هر زمان دیگری نمایان است. این یک واقعیت بیبدیل است که حتی کسانی که با نظام اختلاف دارد، به مدیریت خردمندانه و دلسوزانه آیتالله خامنهای احترام میگذارند و به نقش کلیدی او در حفظ ثبات کشور اعتراف میکنند. این میزان احترام، نشانگر جایگاه ویژه رهبری است که در سختترین شرایط توانسته کشور را از بحرانهای بزرگ عبور دهد و دل مردم را به هم نزدیک کند.
متأسفانه، موسوی هنوز این واقعیت را نپذیرفته و گویی از بوی کبابی که به مشامش رسیده هول شده و به جای همبستگی، رویاهای دیگری را در سر می پروراند. در حالی که کشور در معرض تهدید نظامی جدید از سوی رژیم صهیونیستی است، همه باید دست به دست هم دهند و اختلافات را کنار بگذارند. اگرچه اختلاف نظرها طبیعی است، اما در بزنگاههایی که امنیت ملی در خطر است، نباید اجازه داد که مسائل سیاسی شخصی یا جناحی، به شکاف و تفرقه دامن بزند.
موسوی و همفکرانش باید دریابند که مردم دیگر حاضر نیستند در چنین شرایط حساسی، بازیهای سیاسی را تحمل کنند. واقعیت این است که اولویت امروز ایران حفظ وحدت، تقویت انسجام ملی و حمایت از رهبری هوشمند انقلاب است. بیانیه اخیر میرحسین موسوی بیش از آنکه از همدلی و وفاق ملی سخن بگوید، یادآور همان فضای متشنج و پرتنش سال 88 است.
پرونده سال 88 بسته شده و ملت ایران با درایت و رهبری حکیمانه، مسیر پیشرفت و ثبات را در پیش گرفته است. در شرایط کنونی، بازگشت به گذشته و باز کردن پروندههای کهنه، نه تنها مفید نیست بلکه به امنیت و انسجام ملی ضربه میزند.
امید است که موسوی و دیگر چهرههای سیاسی به جای دنبال کردن رویاهای گذشته، در مسیر همدلی، اتحاد و حمایت از امنیت کشور گام بردارند.